عشقت آمیخت به دل، دردِ فراوانی را
ریخت در پیرهنم، خار بیابانی را
نام پروانه مکن یاد، که نسبت نبُوَد
با منِ سوختهدل، سوخته دامانی را
هرچه خواهی بکن، از دوریِ دیدار مگو
وحشتآباد مکن ،خاطر ویرانی را
عشق در دل، چه خیال است که پنهان گردد؟
پردهپوشی نتوان، آتش سوزانی را
دستم از دامن دلدار، جدا ماند حزین
چه کنم گر نکنم پاره، گریبانی را؟
#حزین_لاهیجی
ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد
در دام مانده باشد صیاد رفته باشد
از آه دردناکم سازم خبر دلت را
روزی که کوه صبرم بر باد رفته باشد
آواز تیشه امشب از بیستون نیامد
گویا به خواب شیرین فرهاد رفته باشد
شادم که از رقیبان دامنکشان گذشتی
گو مشت خاک ما هم بر باد رفته باشد
پر شور از «حزین» است امروز کوه و صحرا
مجنون گذشته باشد فرهاد رفته باشد
#حزین_لاهیجی
بازوی شکارافکنِ آن غمزه بنازم...
تیرش اگر از سینه خطا شد به جگر زد!
#حزین_لاهیجی
••
.
طفلِ خامیم و ستمکاریِ ایّام به ما
ادبآمــوزتـر از سیـلیِ استـاد آمد
#حزین_لاهیجی