﷽؛
#کریمهاهلبیت
👈 پدر بزرگوار #آیتاللّهسیدشهابالدینمرعشینجفی بسیار علاقمند بود که به هر طریقی شده محل قبر شریف #حضرتصدیقهطاهره را به دست آورد برای این مقصود ختم مجرّبی انتخاب کرده ، چهل شب به آن مداومت نمود تا شاید به طریقی او را از محل #قبرشریفحضرتزهرا آگاه فرمایند.
👈 شب چهلم بعد از انجام ختم و توسل فراوان استراحت کرد، در عالم رؤیا به محضر مقدس #حضرتباقر یا #حضرتصادق مشرّف شد #امام به ایشان فرمود:
{ عَلَیْکَ بِکَریمَةِ اَهْلِ الْبَیْتِ
بر تو باد توسل به کریمه اهل بیت }
👈 ایشان به تصور اینکه منظور #امام از #کریمهاهلبیت #حضرتزهرا است عرضه داشت:
بلی، قربانت گردم، من نیز این ختم را برای همین گرفتم که #محلقبرشریفآنحضرت را به صورت دقیقتر بدانم و به زیارتش مشرف شوم.
👈 امام فرمودند : منظور من قبر شریف #حضرتمعصومه در قم است. سپس اضافه فرمودند:
به جهت مصالحی خداوند اراده فرموده است که محل قبر شریف #حضرتزهرا برای همیشه از همگان مخفی باشد و لذا قبر #حضرتمعصومه را تجلی گاه قبر شریف #حضرتزهرا قرار داده است اگر قرار بود قبر #حضرتزهرا ظاهر باشد هر جلال و جبروتی که برای آن قبر شریف مقدّر بود، خداوند متعال همان جلال و جبروت را بر قبر مطهر #حضرتمعصومه قرار داده است.
👈 مرحوم مرعشی هنگامی که از خواب برخاست تصمیم گرفت که رخت سفر بر بندد و به قصد زیارت #حضرتمعصومه رهسپار ایران شود . او بلافاصله مهیای سفر شده با همه اعضای خانوادهاش نجف اشرف را به قصد زیارت #کریمهاهلبیت ترک نمود.
"مَرَائِرِ" : جمع مریره بمعنای طناب چند رشته است.
گاهی اوقات ما یک وسیلهای مثل قایق را میبندیم. افراد هم گاهی خودشان را محکم میبندند، یعنی آنقدر تدبیر میکنند که مرگ به سراغشان نیاید. چقدر رعایت بهداشت را میکنند، چقدر سلامتی خودشان را تأمین میکنند، برای خودشان نگهبانی و بادیگارد میگذارند، ماشین ضدگلوله تهیه میکنند و... که اجل سراغشان نیاید، اینها همان "مَرَائِرِ" است؛ یعنی با طنابهای چندرشته خودشان را بستهاند. ولی خداوند مرگ را #قاطعِ این مرائر قرار داده است.
این بستنها فایدهای ندارد، تا وقتی اجل نرسیده همه چیز روبهراه است. البته ما امیدواریم انشاءالله هنگامیکه اجلمان رسید، اولاً آمرزیده باشیم، ثانیاً بشارت ملاقات #امیرالمؤمنین علیهالسلام را به ما بدهند، ثالثاً در برزخ و قیامت میهمان #حضرتزهرا سلاماللهعلیها باشیم.
والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته
خ۹۱ / بخشبیستوششم_۴
🌴🌴🌴
💢شهیدی که #حضرتزهرا سلام الله علیها به عروسی اش آمد
✍ آقا مصطفی وقتی می خواست برای عروسی اش کارتِ دعوت بنویسه، برای اهل بیت علیه السلام هم کارت فرستاد.
یه کارتِ دعوت نوشت برای امام رضا علیه السلام مشهد
یه کارت برای امام زمان عجل الله مسجد جمکران
یه کارت هم به نیتِ دعوت کردنِ حضرت زهرا سلام الله علیها نوشت و انداخت توی ضریحِ حضرت معصومه سلام الله علیها
قبل از عروسی حضرت زهراسلام الله علیها اومدند به خواب مصطفی و بهش فرمودند: « چرا دعوت شما را رد کنیم؟ چرا به عروسی شما نیاییم؟ کی بهتر از شما؟ ببین همه آمدیم. شما عزیز ما هستی. »
#شهید_مصطفی_ردانیپور...🌷🕊
روزی #پیامبراکرم به خانه حضرت زهرا آمدند . حضرت علی و حسنین (صلوات الله علیهم اجمعین) هم در خانه حضور داشتند .
پیامبر خطاب به اهل بیت خود فرمودند :
چه میوه ای از میوه های بهشتی میل دارید بمن بگوئید تا به جبرائیل بگویم از بهشت برایتان بیاورد.
امام حسین که در آن روزگار در سنین کودکی بودند از بقیه اهل خانواده سبقت گرفتند. رفتند در دامن رسول خدا نشستند و عرضه داشتند :
پدر جان به جبرائیل بگوئید از خرماهای بهشتی برای ما بیاورد .
و حضرت رسول اکرم هم به خواسته حسین خود جامه عمل پوشانیدند و به جبرئیل دستور دادند یک طبق از خرماهای بهشتی برای اهل بیت بیاورد.
مدتی نگذشت که جبرائیل یک طبق خرمای بهشتی را آورده و در حجره حضرت زهرا سلام الله عليها گذاشت.
پیامبر خطاب به دختر خود فرمودند : فاطمه جان یک طبق خرمای بهشتی در حجره تو نهاده شده است ، آنرا نزد من بیاور .
#حضرتزهرا آن طبق را آوردند و نزد پدر گذاشتند. پیامبر خرمای اول از درون ظرف برداشتند و در دهان سرور جوانان اهل بهشت امام حسین نهادند و فرمودند « حسین جان نوش جانت ، گوارای وجودت » سپس خرمای دوم را از درون ظرف برداشتند و در دهان دیگر سرور جوانان اهل بهشت امام حسن نهادند و باز فرمودند «حسن جان نوش جانت ، گوارای وجودت ». خرمای سوم را در دهان جگر گوشه خود حضرت زهرا نهادند و همان جمله را هم خطاب به حضرت زهرا بیان کردند.
خرمای چهارم را هم در دهان حضرت علی نهادند و فرمودند « علی جان نوش جانت، گوارای وجودت » خرمای پنجم را از درون ظرف برداشتند و باز دوباره در دهان حضرت علی نهادند و همان جمله را تکرار نمودند .
خرمای ششم را برداشتند، ایستادند و در دهان حضرت علی گذاشتند و باز همان جمله را تکرار کردند.
در این هنگام حضرت زهرا فرمودند : پدر جان به هر کدام از ما یک خرما دادید اما به علی سه خرما و در مرتبه سوم هم ایستادید و خرما در دهان علی گذاشتید . چرا بین ما اینگونه رفتار کردید ؟
رسول اکرم خطاب به دختر خود فرمودند:فاطمه جان وقتی #خرما در دهان حسین نهادم ، دیدم و شنیدم که جبرائیل و مکائیل از روی عرش ندا بر آورده اند که : «حسین جان نوش جانت ، گوارای وجودت » من هم به تبع آنها این جمله را تکرار کردم وقتی خرما در دهان حسن نهادم باز جبرائیل و مکائیل همان جمله را تکرار کردند و من هم به تبع آنها آن جمله را گفتم که « حسن جان نوش جانت ».
فاطمه جان وقتی خرما در دهان تو نهادم دیدم حوری های بهشتی سر از غرفه ها در آورده اند . و می گویند « فاطمه جان نوش جانت ، گوارای وجودت » من هم به پیروی از آنها این جمله را تکرار کردم.اما وقتی خرما در دهان علی نهادم شنیدم که خداوند از روی عرش صدا می زند « علی جان نوش جانت ، گوارای وجودت » . به اشتیاق شنیدن صوت حق خرمای دوم در دهان علی نهادم باز هم خداوند از روی عرش ندا زد که «هنیأ مرئیاً لک یا علی » نوش جانت ، گوارای وجودت علی جان.به احترام صوت حق از جا برخاستم و خرمای سوم در دهان علی نهادم ، شنیدم که باز خداوند همان جمله را تکرار کرد و سپس به من فرمود:« یامحمد ، بعزّت و جلالم قسم اگر تا صبح قیامت خرما در دهان علی بگذاری من خدا هم تا قیامت می گویم علی جان نوش جانت ، گوارای وجودت».