eitaa logo
🌻🌻🌻🌻 طلوع 🌻🌻🌻🌻
1.9هزار دنبال‌کننده
64.4هزار عکس
66.9هزار ویدیو
2.7هزار فایل
اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید. @tofirmo
مشاهده در ایتا
دانلود
#دیدار یار:خلوت همسر شهید فرهنگی با پیکر همسر شهیدش
⛔️ به جای مشهد؛ روایتی متفاوت از سفر غیر منتظره آیت الله رئیسی به خوزستان! 🔸غروب پنج شنبه اطلاع دادند برنامه فردای را پوشش دهم. طبق روال 4 نفر را بعنوان تیم تصویربرداری و فنی معرفی کردم، گفتند فقط یک نفر کفایت می‌کند. از برنامه پرسیدم، پاسخ دادند بازدیدی . 🔹خوشحالم که احتمالا دولت طبق رویه سابق، در روز اول کاری می‌خواهد مشهد برود و در ایام محدودیت تردد، توفیق زیارت دارم! قاعدتا جدا از رئیس جمهور پرواز می‌کنیم. در هواپیمای کوچک جاگیر شدیم که آقای رئیس هم آمد و برصندلی ردیف نخست نشست. 🔸"با سلام خدمت مسافران محترم، مقصد ما و مدت سفر یک ساعت است" خلبان بالاخره تیم خبری را از جهالت خارج کرد و فهمیدیم صبح یک روز تابستانی عازم خوزستانیم. 🔹 جمعه، استاندار و 4،5 نفر عضو اصلی شورای تامین ساعت 9 و نیم پنج شنبه شب به جلسه محرمانه‌ای دعوت شده بودن که تا 12 شب طول کشیده بود و آنجا از سفر رئیس جمهور مطلع شده بودند؛ با این شرط که به احدی سفر رئیس جمهور را اطلاع ندهند. اما فراهم کردن برخی مقدمات، ضروری بود. 🔸نخستین دقایق جمعه، استاندار به معاونینش خبر می‌دهد ساعاتی دیگر به اهواز می‌آید، به مدیرکل بهداشت نیز گفته می‌شود وزیر بهداشت برای سرکشی از بیمارستانها عازم اهواز است. 🔹آقای رئیسی بدون وقفه عازم طرح جمع آوری شد. کارگاه جمعه‌ها تعطیل است و شب قبل به مدیران و مهندسانش گفته‌اند فردا فرمانده سپاه برای بازدید می‌آید و چند نفری حضورداشته باشند. 🔸برنامه بعدی حضور در رازی است، مرکز اصلی رسیدگی به بیماران کرونایی اهواز. پیشتر وزیر بهداشت به آنجا رفته و رئیس بیمارستان بی خبر از حضور رئیس جمهور مشغول ارائه توضیحات است. خودرو آقای رئیسی که وارد حیاط بیمارستان می‌شود مردم و کادر درمان متعجب خود را به رئیس می‌رسانند. مردی که همسرش را دقایقی قبل از دست داده در تلاش برای گفتگو با وزیر بهداشت، ناگهان رئیس جمهور را مقابل خود می‌بیند. ۵ دقیقه ای با حرارت و عصبانیت با رئیس جمهور درددل کرد. آقای رئیسی ایستاد؛ حرف‌های مرد داغدیده را تمام و کمال شنید بعد وارد بخش بیمارستان شد. 🔹رئیس بیمارستان گفت وارد این بخش نشوید، آلوده است! جواب شنید برای همینها آمده‌ایم. البته ۲ تا ماسک هم زده‌ایم. بر خلاف شایعات نه کسی از حضور او خبر داشت و نه بازدیدی از بخش اورژانس پیش بینی شده بود که بخواهند آنجا را مرتب و خالی از بیمار کنند. 🔸از بیمارستان راهی فرودگاه شدیم، اینبار مقصد را می‌دانیم، روستای در اطراف هویزه. ساعت ۱۰ صبح است اما از آسمان آتش می‌بارد، گرمای داخل بالگرد بدتر از بیرون. ۴۰ _۵۰ نفر از شیوخ و جوانان منطقه جمع شده‌اند. منتظر فرمانده سپاه خوزستان. 🔹گفته شده برای افتتاح طرح می‌آید! اما ناباورانه برگرد رئیس جمهور حلقه می‌زنند. برخی فارسی حرف نمی‌زنند اما خوشحالی خود را را با اشعار عربی فریاد می‌زنند. 🔸 حاضر در برنامه که دل پری داشتند و گوش شنوایی یافته بودند، یکی پس از دیگری در آن آفتاب سوزان پشت میکروفون رفتند و بی پرده و بدون لکنت با رئیس جمهور حرف می‌زنند. ما که در آنجا سایه‌ای گیر آورده بودیم و بطری خنک آب معدنی! اما آقای رئیس در صف اول روی صندلی زیر آفتاب. 🔹مسیر بازگشت با بالگرد بیشتر طول کشید! آقای رئیسی از مناطق ، رفیع و دشت آزادگان که تنش آبی داشتند بازدید کرد. بالاخره می‌رسیم به استانداری. ظهر از سر تیم حفاظت نقل می‌کنند که رئیس جمهور از برنامه‌های سفر نا راضی است و می‌گوید چرا اجازه حضور بیشتر درمیان مردم را نمی‌دهید؟ 🔸عصر ۲ جلسه فشرده تنظیم شده؛ یکی با سران و دیگری شورای مدیران استان، مهمانانی که صبح امروز بعد از رسانه‌ای شدن سفر، به این جلسه دعوت شده‌اند. جلسات ۵ ساعت طول می‌کشد و نزدیک اذان مغرب است که می‌گویند حرکت کنید، نماز را در فرودگاه می‌خوانیم. 🔹به فرودگاه شهید سلیمانی اهواز می‌رسیم اما خبری از آقای رئیس نیست. مطلع می‌شویم که در مسیر به یکی از محلات محروم اهواز رفته تا نماز را در جمع مردم بخواند. با اصرار به یکی از راننده‌ها، پس از نماز، خود را به محله می‌رسانیم. 🔸مردم در اطراف و داخل مسجد جمع شده‌اند، اگر چه محرومیت در منطقه مشهود است، اما مشهودتر از آن در چشمان مردمی است که رئیس جمهوری با انگیزه را میان خود دیده‌اند که از حل واقعی مشکلات سخن می‌گوید. 🔹ساعت ۱۰ شب، در حالی که ماسک صورتمان از شدت گرما و تعریق مچاله شده، از مهماندار پرواز آب خوردن طلب می‌کنم. آنقدر گرم است که همراهان دنبال چای کیسه‌ای می‌گردن بلکه یک روز چای نخوردن را در هواپیما جبران کنند، بعد شام را می‌آورند. یک تی تاپ، مقداری مغز آجیل و یک آبمیوه !
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 وقتی ابتکار یک کارگر برای دریافت انگشتر جواب می‌دهد!😁💍 حاشیه‌ای از دیدار امروز رهبر انقلاب با کارگران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به کمک می کرد🌸 الان اومده به شان ⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️ ما که ادعای..... داریم!!!! کجای کار هستیم؟؟؟ چقدر مناسب است که ثلث مال خود رااز تیر رس ورثه خارج ودر حیات خود، صرف امور خیر نموده، شاید به این واسطه بخشی از گناهانمان بخشیده شود.
📜 داستان تشرف خدمت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) : مـرحـوم پـدرم ، آقـاى حـاج ســيـد رضــاى ابــطــحـى رضـوان الله تـعـالى عــليـه بـراى مـن نقل مى كرد : علّــت آنكه در مشهد دعاء ندبه مرســوم شد كه خوانده شود اين بود كه : يـكى از تــجـّار اصــفــهــان كـه مــورد وثــوق مـن و جمعى از عـلماء بود، نقل می كــرد: مــن در مـنـزل ، اطاق بـزرگـى را به عـنـوان حـسـيـنـيـه اخـتـصــاص داده ام و اكـثـرا در آنــجـا روضــه خـوانــى مــی كـنـم. شـبـى در خـــواب ديــدم ، كـه مــن از مــنـــزل خــارج شـده ام و بـه طــرف بــازار مـى روم ، ولـى جمعی از علماء اصـفـهان بـه طــرف منـزل ما می آیند!وقتى به من رسيدند گـفـتـنـد: فلانى كـجا مى روى؟مگـر نمیدانى منزلت روضـه اسـت. گـفـتـم: نه مـنـزل مـا روضـه گفتند: چرا منزلت روضه اسـت و مــا هـم به آنجا میـرويـم وحـضـرت بقية اللّه(علـيه السـلام) هــم آنـجـا تـــشــريـف دارنـد، مـن فــورا با عـجــله خـواستم بـه طـرف مــنــزل بـروم آنـهـا بـه مـن گـفـتـنـد : بـاادب وارد مـنـزل شـو، مـن مـودبانـه وارد شدم،ديـدم جمعى از علمـاء در حسـينـيه نشـسته و در صـدر مـجـلس هـم حـضـرت ولـى عــصـر (عـليه السلام ) نـشـسـتـه اند. وقـتـى به قـيـافه آن حـضرت دقـيـق شـدم ديدم،مثل آنكه ايشان را درجـائى دیـدهام لذا از آن حـضرت سؤال كردم كه آقـا مـن شمارا كجا ديده ام فرمود:همین امـسـال در مـكّــه در آن نــيـمـه شــب در مـــســجـد الحرام،وقتى آمدى نزدمن ولباسـهايـت را نزدمن گذاشتى ومن به توگفتم:مـفاتیـح را زير لباسهايت بگذار.تاجر اصفهـانیمی گفت: هميـن طور بـود يك شـب در مـكّه خواب از سرم پريده بود، با خـود گـفـتـم: چـه بـهـتر كـه بـه مـسـجـدالـحرام مـشـرّف شـوم و در آنـجا بـيـتـوته كنم و مـشـغـول عـبـادت بـشـوم ، لـذا وارد مـسـجـدالـحرام شدم، به اطراف نگاه میـكردم، كه كـسى را پيدا كنم لباسهايم را نزد او بگذارم و بروموضو بگيرم،ديدم آقائى در گوشـهاى نـشـسـتـه اند، خـدمـتــش مـشــرّف شــدم ولباسهايم را نزد او گذاشتم مىخواسـتم مفاتيحم را روى لباسهايم بگذارم فرمود: مـفـاتـيـح را زيـر لبـاسـهـايـت بـگـذار و مـن طبق دستور ايشان عمل كردم و مفاتيح را زيـرلباسهـايم گذاشتم و رفتم و وضـو گرفتم و برگشتم و تا صبح در خـدمـتـش و در كـنــارش مـشغول عـبادت بودم ولى درتمام ايـنمدت حتىاحتمال همنـدادم، كه او امام عصر روحى فداه باشـد.به هـر حال درخواب ازآقا سؤال كردم:فرج شـما كى خواهد بود؟ فرمود : "نزديك است به شيعيان ما بگوئيد دعاى ندبه را روزهاى جمعه بخوانند" . 💔🥀