کتاب صوتی و پی دی اف "سلام بر ابراهیم(جلد اول)"
زندگینامه و خاطرات پهلوان شهید بی مزار ابراهیم هادی
ناشر:نشر شهید هادی
در 13 قسمت گوینده و میکس: #علی_آقاجان_پور
#سلام_بر_ابراهیم (جلد 1)
🔴 صبح پیروزی، مبارک باد
#سلام_بر_ابراهیم
امیدوارم همه در پخش این 🌸پیام دوستی 🌸 مشارکت کنید.👇👇👇👇
همراهان صدیق
خواهش میکنم اگر خدا لطفی بهمون کرد و آقای رییسی انتخاب شدند.از همون ساعت اولیه رنگ و بوی اخلاق ،همدلی ،محبت را جلوه گر کنیم.
☄نبردی در کار نبوده که ما پیروز میدان و دیگری شکست خورده آن باشد.کسانی که با مشارکتشان کشور را بیمه کردند قابل تقدیر هستند مخصوصا کسانی که جگرشان از بابت تصمیمات سیاسی و تصمیمات اقتصادی خون بود اما به حرمت خون شهدا ،برای حفظ کیان کشور به میدان آمدند
ما باید خط فکری جدیدی را ایجاد کنیم.باید جلوه گر 🍃اخلاق باشیم.اخلاقی که امام و شهدای ما به آن مزین بودند .
در گروهها از استیکرهایی که پیروزی ایران را نشان میدهد تولید و نشر بدهیم.🇮🇷
🔹تغییر را باید از همان لحظه اول شروع کنیم.
به یاد بیارید چند ساعته با استرس در حال پیگیری اخباریم و منتظریم مشارکت به ۵۰ درصد برسدچقدر در گروهها دوستان دعا و نذر و نیاز کردند خودتان شاهد هستین.
چه کسانی خیال ما را راحت کردند و الان که ساعت پاسی از ۱۲ گذشته خوشحالیم که مشارکت به ۵۰ درصد رسیده و در حال افزایش است.همین مردمی که به صحنه آمدند و به آقای همتی و رضایی در کنار حامیان جناب رییسی رای دادند.
پس بیایید انشالله با انتخاب آقای رییسی جشن ملی بگیریم .همه را در این شادی سهیم کنیم.اجازه ندهیم کسی ولو یک لحظه پشیمان شود که در انتخابات شرکت کرده است.
و من الله التوفیق🍃
ستاد مرکزی آیت الله سیدابراهیم رئیسی
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
#سلام_بر_ابراهیم
🎼 هیچ گاه سمت نوارهای ترانه و صدای حرام نرفت. اگر جایی هم صدای حرام پخش می شد به سرعت از آنجا دور می شد، می دانست گوش دادن به صدای حرام در معنویت انسان بسیار تاثیر دارد و حال نماز را از انسان می گیرد.
🍃وَالَّذِينَ لَا يَشْهَدُونَ الزُّورَ وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا
و آنان که شهادت به دروغ نمیدهند و چون بر (صدای) ناپسندی بگذرند به شتاب از آن دوری میجویند.
📖سوره فرقان/۷۲
📙خدای خوب ابراهیم. بررسی ویژگی های قرآنی شهید ابراهیم هادی.
2.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اذان شهید ابراهیم هادی
#سلام_بر_ابراهیم
#یادشهدابایکصلوات🕊🍃🌹
♻️در حکومت علوی تعارف نداریم‼️
🖊️ حمدان مقدم
🔹این روزها عده ای ژست های مصلحت ورزانه، سیاست ورزانه و....تا به نوعی به عبارت خالف تعرف(مخالفت کن تا معروف شوی) دست پیدا کنند.
🔸در حکومت علوی با مفسدین و زالوصفتان مماشات، تعارف و... معنی ندارد.
امام علی علیه السلام مى فرماید: (به خدا سوگند اگر آن [اموالى که از بیت المال غارت شده و عطایایى که عثمان بى حساب به این و آن بخشیده است] را بیابم که کابین زنان شده یا کنیزانى با آن خریده شده باشد [و جزء زندگى افراد شده باشد]، همه را قاطعانه به بیت المال باز مى گردانم [و اجازه نمى دهم بى عدالتى سابق در جهان اسلام ادامه یابد])؛ *«وَاللهِ لَوْ وَجَدْتُه قَدْ تُزُوِّجَ بِهِ النِّساءُ، وَ مُلِکَ بِهِ الاِماءُ، لَرَدَدْتُهُ».*
✅ یک قانون طلایی امام علی علیه السلام:
«اَلا اِنَّ کُلَّ قَطیعَة اَقْطَعَها عُثْمانُ وَ کُلُّ مال اَعْطاهُ مِنْ مالِ اللهِ فَهُوَ مَرْدُود فى بَیْتِ الْمالِ فَاِنَّ الْحَقَّ الْقَدیمَ لا یُبْطِلُهُ شَیء...»; (آگاه باشید تمام زمینهایى را که عثمان به این و آن بخشیده و همه اموالى را که از بیت المال داده، همه به بیت المال باز مى گردد; چرا که هیچ چیز نمى تواند حقوق گذشته را باطل کند) شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 1، ص 269.
#لبیک_یا_خامنه #امام_خامنه_ای #اقتصاد_اسلامی #بانکداری_اسلامی #مدیریت_اسلامی #مدیریت_جهادی #مسئولیت #سلام_بر_ابراهیم #رئیسی
http://eitaa.com/joinchat/3102867473C6ea69afc6c
2.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام بر قدس شریف،
سلام بر غزه و کودکانش،
سلام بر فلسطین و خونهای به ناحق ریختهاش ...
#سلام_بر_ابراهیم
#سلام_بر_ابراهیم 🌻✨
"جعفر جون،نوبت ما هم میرسه😂"
•در ايام مجروحيت ابراهيم به ديدنش رفتم و بعد با موتور به منزل يكي از رفقا براي مراسم افطاري رفتيم،صاحبخانه از دوستان نزديك ابراهيم بود و خيلي تعارف ميكرد. ابراهيم هم كه به تعارف احتياج نداشت،كم نگذاشت و تقريباً چيزي از سفره اتاق ما اضافه نيامد.جعفر هم آنجا بود،بعد از افطار مرتب داخل اتاق مجاور میرفت و دوستانش را صدا ميكرد و يكييكي آنها را ميآورد و ميگفت:"ابرام جون،ايشون خيلي دوست داشتن شما رو ببينن و..."ابراهيم هم كه خيلي خورده بود و به خاطر مجروحيت پاش درد ميكرد مجبور بود به احترام افراد بلند شه و روبوسي كنه.جعفر هم پشت سرشان آروم و بيصدا ميخنديد.😅
وقتي ابراهيم مينشست،جعفر ميرفت و نفر بعدي رو ميآورد و چندين بار اين كار رو تكرار كرد.ابراهيم كه خيلي اذيت شده بود با آرامش خاصي گفت:"جعفر جون،نوبت ما هم ميرسه!"😉
شب وقتي ميخواستيم برگرديم ابراهيم سوار موتور من شد و گفت:"اكبر سريع حركت كن"،جعفر هم سوار موتور خودش شد و دنبال ما راه افتاد،فاصله ما با جعفر زياد شده بود كه رسيديم به ايست و بازرسي من ايستادم.ابراهيم سريع گفت: برادر بيا اينجا،يكي از جوانهاي مسلح جلو اومد و ابراهيم ادامه داد:"دوست عزيز،بنده جانباز هستم و اين آقاي راننده هم از بچههاي سپاه هستن.يه موتور دنبال ما داره مياد كه...بعد كمي مكث كرد و گفت:من چيزي نگم بهتره فقط خيلي مواظب باشين.فكركنم مسلحه!و بعد هم گفت:"بااجازه"و حركت کردیم😂 حدود صدمتر جلوتر رفتم توي پيادهرو و ايستادم.دوتايي داشتيم ميخنديديم كه موتور جعفر رسيد،سه چهار نفر مسلح دور موتور رو گرفتن و بعد متوجه اسلحه كمري جعفر شدن و ديگه هر چي ميگفت كسي اهميت نميداد🤦🏻♂تقريباً نيم ساعت بعد مسئول گروه اومد و حاج جعفر رو شناخت و كلي معذرت خواهي كرد و به بچههاي گروهش گفت:"ايشون،حاج جعفر از فرماندهان سپاه هستن".بچههاي اون گروه،با خجالت از ايشون معذرت خواهي كردن و جعفر هم كه خيلي عصباني شده بود،بدون اينكه حرفي بزنه اسلحهاش رو تحويل گرفت و سوار موتور شد و حركت كرد.كمي جلوتر كه اومد با تعجب ابراهيم رو ديد كه در پياده رو ايستاده و شديد ميخنده.تازه فهميد كه چه اتفاقي افتاده و چرا اون رو متوقف کرده بودن😁ابراهيم جلو اومد،جعفر رو بغل كرد و بوسيد.اخماي جعفر بازشد و او هم خندهاش گرفت و با خنده همه چيز تمام شد😌🌸
#شهید_ابراهیم_هادی 🦋🌱
#سلام_بر_ابراهیم 🌻✨
"جعفر جون،نوبت ما هم میرسه😂"
•در ايام مجروحيت ابراهيم به ديدنش رفتم و بعد با موتور به منزل يكي از رفقا براي مراسم افطاري رفتيم،صاحبخانه از دوستان نزديك ابراهيم بود و خيلي تعارف ميكرد. ابراهيم هم كه به تعارف احتياج نداشت،كم نگذاشت و تقريباً چيزي از سفره اتاق ما اضافه نيامد.جعفر هم آنجا بود،بعد از افطار مرتب داخل اتاق مجاور میرفت و دوستانش را صدا ميكرد و يكييكي آنها را ميآورد و ميگفت:"ابرام جون،ايشون خيلي دوست داشتن شما رو ببينن و..."ابراهيم هم كه خيلي خورده بود و به خاطر مجروحيت پاش درد ميكرد مجبور بود به احترام افراد بلند شه و روبوسي كنه.جعفر هم پشت سرشان آروم و بيصدا ميخنديد.😅
وقتي ابراهيم مينشست،جعفر ميرفت و نفر بعدي رو ميآورد و چندين بار اين كار رو تكرار كرد.ابراهيم كه خيلي اذيت شده بود با آرامش خاصي گفت:"جعفر جون،نوبت ما هم ميرسه!"😉
شب وقتي ميخواستيم برگرديم ابراهيم سوار موتور من شد و گفت:"اكبر سريع حركت كن"،جعفر هم سوار موتور خودش شد و دنبال ما راه افتاد،فاصله ما با جعفر زياد شده بود كه رسيديم به ايست و بازرسي من ايستادم.ابراهيم سريع گفت: برادر بيا اينجا،يكي از جوانهاي مسلح جلو اومد و ابراهيم ادامه داد:"دوست عزيز،بنده جانباز هستم و اين آقاي راننده هم از بچههاي سپاه هستن.يه موتور دنبال ما داره مياد كه...بعد كمي مكث كرد و گفت:من چيزي نگم بهتره فقط خيلي مواظب باشين.فكركنم مسلحه!و بعد هم گفت:"بااجازه"و حركت کردیم😂 حدود صدمتر جلوتر رفتم توي پيادهرو و ايستادم.دوتايي داشتيم ميخنديديم كه موتور جعفر رسيد،سه چهار نفر مسلح دور موتور رو گرفتن و بعد متوجه اسلحه كمري جعفر شدن و ديگه هر چي ميگفت كسي اهميت نميداد🤦🏻♂تقريباً نيم ساعت بعد مسئول گروه اومد و حاج جعفر رو شناخت و كلي معذرت خواهي كرد و به بچههاي گروهش گفت:"ايشون،حاج جعفر از فرماندهان سپاه هستن".بچههاي اون گروه،با خجالت از ايشون معذرت خواهي كردن و جعفر هم كه خيلي عصباني شده بود،بدون اينكه حرفي بزنه اسلحهاش رو تحويل گرفت و سوار موتور شد و حركت كرد.كمي جلوتر كه اومد با تعجب ابراهيم رو ديد كه در پياده رو ايستاده و شديد ميخنده.تازه فهميد كه چه اتفاقي افتاده و چرا اون رو متوقف کرده بودن😁ابراهيم جلو اومد،جعفر رو بغل كرد و بوسيد.اخماي جعفر بازشد و او هم خندهاش گرفت و با خنده همه چيز تمام شد😌🌸
#شهید_ابراهیم_هادی 🦋🌱