دوستان پدرم تعریف کردهاند، در جبهه یکبار خمپاره نزدیک او اصابت کرده بود، اما بهشکل معجزهآسایی جان سالم به در برده بود، پدرم در آن موقع گفته بود، من این طور شهید نمیشوم، اگر قرار باشد به شهادت برسم، بههمراه زن و بچهام هستم و تنها نمیروم. مادرم هم همیشه آرزویش همین بود، میگفت که میدانم حبیب شهید میشود، تنها آرزوی من این است که وقتی او شهید میشود، من هم در کنارش باشم و به آرزویش هم رسید.
[ خاطره ای از سردار شهید خلیفه سلطانی و شهیده بتول عسگری✨💛]
#شهادتبالنمیخوادحالمیخواد🪴