رئیس قوه قضاییه وارد ایلام شد.
♦️حجه الاسلام اژه ای رئیس قوه قضاییه صبح امروز پنجشنبه با استقبال مسئولان استانی وارد فرودگاه شهدای ایلام شد.
♦️شرکت در شورای اداری، شورای تامین، شورای قضا، دیدار با کارکنان دادگستری استان و نشست خبری با اصحاب رسانه از مهمترین برنامههای سفر رئیس قوه قضاییه در ایلام است.
🌹کانال طلاب بصیر
@tolabebasir
موافقت کمیته کارشناسی ستاد کرونا با عزاداری محرم
♦️معاون امور فرهنگی و تبلیغ سازمان تبلیغات:کمیته کارشناسی ستاد کرونا برگزاری عزاداری محرم را تایید کرده و دستورالعملی هم تهیه شده، امیدواریم ستاد ملی مقابله با کرونا شنبه دستورالعمل نهایی را تصویب و ابلاغ کند.
🌹کانال طلاب بصیر
@tolabebasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پرچم این انقلاب به دست صاحب اصلیش خواهد رسید.
🌹کانال طلاب بصیر
@tolabebasir
#فوری
🔴 حجت الاسلام اژه ای رییس قوه قضاییه، روز جمعه به قم می آید و با مراجع عظام تقلید دیدار خواهد کرد.
🌹کانال طلاب بصیر
@tolabebasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تولد حضرت عشق.... ❤
🌹کانال طلاب بصیر
@tolabebasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گسترش فساد شبکه نمایش خانگی با کوتاهی صداوسیما و ارشاد
♦️ماجرای محتوای سریالهای شبکه نمایش خانگی و نظارتی که بر آن وجود ندارد پایانی ندارد. هربار که سریال تازهای منتشر میشود، باید منتظر موج جدیدی از اعتراضات باشیم. اعتراضات درستی که از سوی مخاطبان این آثار است.
♦️همه این اتفاقات در حالی می افتد که از طرف دیگر ظاهرا دعوای ساترا و وزارت ارشاد در خصوص شبکه نمایش خانگی تمامی ندارد!
♦️این نابهنجاریها و محتواهای نامناسب کار را به جایی رساند که برای مدتی صدور مجوز تولید سریال زخم کاری از طرف ارشاد لغو شد.
♦️حالا که بناست صفر تا صد کار تولید و پخش برنامهها در شبکه نمایش خانگی بر عهده ساترا باشد، از این به بعد باید دید که آیا زمان ترویج و اشاعه فساد به شکلهای گوناگون به پایان رسیده یا ساترا مغلوب پلتفرمها میشود و آنها همچنان فضای شبکه نمایش خانگی را به نفع خود جلو میبرند؟
♦️نکته قابل توجهی که در این باره مورد توجه قرار نمیگیرد، موضوع ردهبندی سنی است. چیزی که در کشورهای غربی هم مورد استفاده قرار میگیرد و مدتی است که در ایران نیز باب شده ولی هیچ سنخیتی با جامعه دینی و فرهنگ ما ندارد.
🌹کانال طلاب بصیر
@tolabebasir
🍂 #پایی_که_جا_ماند ( ۱۹
خاطرات اسارت
سید ناصر حسینی پور
🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿
🔅 شنبه ۴ تير ۱۳۶۷
جزیره ی مجنون - جاده خندق
گرما چنان سوزان بود که گوشت از استخوان زمین جدا می کرد. نم دهانم را به زور قورت میدادم. بزاقم ترشحی نداشت و زبانم خیس نمی شد. از شدت درد نمی توانستم پایم را از جایش تکان دهم. با کوچکترین تکانی چنان درد استخوان سوزی سراغم می آمد که چشمانم سیاهی می رفت و آرزوی مرگ داشتم. هنوز سر و کله ی عراقی ها پیدا نشده بود.
مدارک و عکس هایی همرام بود. در آخرین لحظات، کارت شناسایی، کارت آموزش تخریب، کارت پایان دورهی آموزش تخصصی انفجارات که از سوی قرارگاه نجف اشرف کرمانشاه صادر شده بود، عکس های پدرم، سه برادرم، سیدهدایت الله، سیدقدرت الله و سیدنصرت الله همراهم بود. عکس های سیدهدایت الله و سیدنصرت الله با لباس فرم پاسداری بود. هفتصد و پنجاه تومان پول همراهم بود. همهی مدارک و عکس ها را داخل چاله کناری ام خاک کردم. پلاکم را به گوشه ای پرت کردم تا اگر عراقی ها کشتنم، روزی محل شهادتم را پیدا کنند.
از بس تشنه بودم سعی کردم از آبراه کناری آب بخورم. دیگر تحمل تشنگی را نداشتم. میزان درد زخم پایم و تشنگی ام را که در دو کفه ترازو می گذاشتم، برابری می کردند. آب آبراه کناری آشامیدنی نبود. سطح آب از جاده حدود یک متری پایین تر بود. دردش را تحمل کردم و با سینه خیز خودم را روی زمین کشیدم و نزدیک نیزارهاشدم. پای مجروحم که از ساق به هیچ استخوانی وصل نبود، دنبالم کشیده می شد کلاه آهنی یکی از شهدا را از لابه لای نی ها توی آب جزیره فرو بردم دستم به آب نمی رسید. سعی کردم کلاه را توی آب فرو کنم، نمی توانستم. اگر از سینه به پایین بدنم را بیشتر از این به سمت آب میکشیدم، درون آب می افتادم و غرق میشدم. ضعف جسمی باعث شد کلاه آهنی از دستم بیفتد و توی آب های جزیره شناور شود.
با سختی دور گرفتم و برگشتم. چند نارنجک کنارم منفجر شد. عراقی ها چند متری پشت سنگر روبه رویم بودند. ساعت دوازه و نیم ظهر بود. چشمانم روبه رو را میپاییدند. نمی دانستم کی عراقی هاسر می رسند، پشت به فلکه چراغچی رو به پد بیت اللهی نشسته بودم. دو دستم را از پشت روی زمین قرار دادم تا تکیه گاهم باشند.
چشمم به نوک سنگر بود که ناگهان سه، چهار نظامی عراقی سرو کله شان پیدا شد. از سنگر بالا آمدند. از نگاهشان فهمیدم از این طرف سنگر یعنی جایی که من بودم می ترسیدند. چند نارنجک به پشت سنگر در فاصله ده، دوازده متری ام پرتاب کردند. ترکش یکی از نارنجک ها به دست راستم خورد. یکی از آنها چشمش به من افتاد، تیربارش را به طرفم نشانه رفت و با صدای بلند گفت: .
- لاتحرک! (تكان نخور)! نگاهم به نگاهش بود که ادامه داد:
- ارفع یدیک. (دست هاتو ببر بالا). دستهایم را که بالا بردم با صدای بلند گفت:
- ارمی سلاحک. (سلاحتو بنداز).
سلاحی نداشتم که بیندازم. نظامی ای که تیربار گرینف اش را به طرفم گرفته بود، ادامه داد:
- یالا تعال، یالا تقدم، بالسرعه .. (بیا، یالا بیا جلو، زود باش ....)
این کلمات را آنقدر تکرار کرد که هنوز در ذهنم مانده. فکر می کنم از مقاومت بچه ها به ستوه آمده بودند که چند بار تکرار کرد. ليش الاستلمو انفسكم ...! (چرا تسلیم نمی شدید ...!
اسلحه ام را توی آبراه کناری انداخته بودم. دیگر نظامی همراهش پرچم عراق را روی نوک سنگر به زمین کوبید. تصویری از اولین نظامی عراقی که اسیرم کرد، در ذهنم نقش بسته است. آدم لاغر اندام با چشمان ریز و صورت سبزه که لباس پلنگی پوشیده بود و خال سیاهی روی پیشانی اش بود. لباس هایش شلخته و نامرتب بود. چند گلوله دور و برم شلیک کرد. گویا نمی خواست مرا بکشد؛ ساکت بودم. پای مجروحم را نمی دید. برای بار سوم تکرار کردن
- یالاقُم. (بلند شو).
با تکرار لا تحرک، سعی داشت به من بفهماند دستهایم را بالای سرم ببرم. وقتی دست هایم را بالا بردم، سخت و دردآلود بود. این دست بالا بردن، سخت ترین لحظه برای هر سربازی در هر گوشه ای از جهان است. دست هایم که بالا بود، احساس کردم غرور جنگی ام شکست. در آن لحظه بدجوری پیش خودم و عراقی ها شکستم. حتی از شهدایی که کنارم بودند خجالت کشیدم. خیال می کردم یکی از شهدا می گوید: سید! تو و اسارت! دست هایم که بالا بود، احساس حقارت، تسلیم و به تعبیری کم آوردن عذابم میداد. در جنگ اسارت را گناهی می دانستم که مرتکب آن شده بودم.
هرگاه دوستانم شهید می شدند، نسبت به آنها حس خوبی داشتم. برای اولین بار وقتی چند نفر از دوستانم از جمله کاووس محمودی در عملیات نصر چهار در کردستان به اسارت عراقی ها در آمدند، نسبت به آنها حس بدی داشتم و با خودم می گفتم: آنها باید تا دم مرگ می جنگیدند و اسیر نمیشدند. اسیر که شدم با خودم گفتم: حتما دیگران هم همین حس را نسبت به من دارند!
ضعف شدید به خاطر خونریزی، عطش و شدت گرمای سوزان بر من مستولی شده بود. شرجی هوا اذی
تم می کرد. تنگی نفس و خفگی بهم دست داده بود. احساس می کردم در هوا اکسیژن وجود ندارد. پشه ها و مورچه ها دور زخم پایم جمع شده بودند و خونم را می مکیدند. دیگر در هیچ نقطه ای از جاده خندق صدای تیراندازی و درگیری به گوش نمی رسید.
هنوز دست هایم بالا بود که نظامی عراقی لوله اسلحه اش را به طرفم نشانه رفت، با اشاره دستش و کلماتی که تکرار کرد، سعی داشت به من بفهماند بلند شوم و به طرفش بروم. دستم را به طرف پایم کشیدم و سعی کردم به او بفهمانم نمی توانم راه بروم. یکی از آنها که اندامی متوسط و صورتی گندمگون داشت، نزدیکم شد، با اسلحه به سینه ام کوبید، از پشت به زمین افتادم. همه حواسم به پایم بود که ضربه نبیند. نظامی عراقی کتفم را گرفت و به حالت نشسته قرارم داد. دست هایم بالا و سرم پایین بود تا چشمم به قیافه شان نیفتد. یکیشان دست هایم را با سیم تلفن صحرایی از پشت بست. وقتی نظامی ها از کنارم رد می شدند و به طرف چراغچی می رفتند، برایم لحظه دردناکی بود. سی، چهل نظامی دور تا دورم ایستاده بودند. آنها ساعت مچی انگشتر، تسبیح، پول، فانسقه و وسایل شخصی شهدا را بر می داشتند و همه محتویات جیبشان را خالی می کردند.
🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿
✨ ادامه در قسمت بعد
🌹کانال طلاب بصیر
@tolabebasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
محسن دهنوی نماینده تهران در مجلس: حسن روحانی و اسحاق جهانگیری برای غارت و تقسیم ۶۰ تن ذخیره طلای کشور و ۱۸ میلیارد دلار ارز کشور میان دوستانشان باید محاکمه شوند و به زودی خواهند شد.
🌹کانال طلاب بصیر
@tolabebasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جاری شدن سیل و رانش زمین در اروپا جان 70 تن را گرفت.
♦️ بارندگیهای شدید و سیلاب در آلمان تاکنون 58 کشته و 90 ناپدید داشته و راه های ارتباطی و آب و برق هزاران نفر قطع شده است.
♦️در بلژیک جان باختن 11 تن تائید شده و 4 نفر نیز مفقود شده اند.
♦️در هلند، سوئیس و مسکو نیز بارش باران و سیل دسترسی به مناطق مختلف را مختل کرده و صدها خانه خسارت دیده است.
♦️سیل و رانش کوه در استان ریزه در شمال ترکیه هم دستکم 8 کشته و مفقود برجا گذاشت.
در حالی که بخشهای جنوبی ایران و کشورهای حوزه خلیج فارس خشکسالی را طی می کنند
در کشورهای اروپایی از شدت باران سیل راه افتاده است.
🌹کانال طلاب بصیر
@tolabebasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شروع آشوبهای لبنان با کنارهگیری حریری از تشکیل دولت.
♦️معترضین در حال به آشوب کشیدن شهر و مسدود کردن راه ها هستند.
♦️ از سمت رژیم صهیونیستی زمزمه هایی مبنی بر حمله به لبنان شنیده می شود. رسانه هایشان عنوان کرده اند وزیر جنگ آماده اجرای طرح حمله ای به لبنان است که ۳ سال روی آن کار شده و شروع آن با یورش سنگین هوایی و زمینی خواهد بود.
♦️ رژیم صهیونیستی میخواهد میوه فتنه در لبنان را با ضربه زدن به حزب الله بچیند.
🌹کانال طلاب بصیر
@tolabebasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در دیدار رئیس دستگاه قضا و مراجع تقلید چه گذشت
🔹آیتالله صافی گلپایگانی: قوه قضاییه باید به نحوی عمل کند که بدهکاران و کسانی که واقعاً در عسر هستند حبس نشوند و شرایطی فراهم شود که با آسایش بتوانند دین خود را ادا کنند.
🔹آیتالله مکارم شیرازی: اگر مدت دادرسی و تشریفات رسیدگی به پروندهها طوری کوتاه شود که مردم نتیجه کار را سریعتر ببینند، موجب رضایت خدا و بندگان خدا خواهد شد.
🔹آیتالله سبحانی: ما سعی می کنیم به سوالات فقهی شما پاسخ دهیم. شما هم باید سرمایههای خارج کشور را به سمت داخل جذب کنید و امنیت قضایی و اقتصادی را در کشور فراهم کنید.
🔹آیتالله علوی گرگانی: دستگاه قضا ربا را از جامعه ریشهکن کند. متاسفانه ربا با اسامی مختلفی از جمله دیرکرد در جامعه وجود دارد و دستگاه قضایی باید با تمام توان در رفع این آسیب تلاش کند.
🔹آیتالله نوری همدانی: بر اساس دستور حضرت امیر، باید افراد با ایمان و فاضل از نظر علمی و اخلاقی را برای قضاوت انتخاب کرد.
🌹کانال طلاب بصیر
@tolabebasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کدام گناه هست که اگر پیغمبر هم براتون دعا کنه خدا نمی بخشد؟
🌹کانال طلاب بصیر
@tolabebasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اعتراضات به دلیل عملکرد دولت در خصوص بی آبی کارون وکرخه
عدم اعتنای مسولین به مطالبات مردم_اهواز
👌👌طلاب بصیر: متاسفانه دشمن در سه کشور محور مقاومت یعنی ایران، عراق و لبنان دنبال به صدا در اوردن مردم است و برخی از مسولین داخلی نیز به عنوان نفوذی در آتش اعتراضات مردمی می دمند.
✅به امید پایان یافتن هر چه سریعتر دولت تخریب امید
🌹کانال طلاب بصیر
@tolabebasir
حضور سرزده رئیس جمهور منتخب در آسایشگاه جانبازان امام خمینی(ره)
آیت الله رئیسی پیش از ظهر امروز جمعه با حضور سرزده در آسایشگاه جانبازان امام خمینی(ره) ضمن عیادت از جانبازان قطع نخاع، با آنان دیدار و گفتگو کرد.
آیت الله رئیسی با تاکید بر اینکه جانبازان در میدان جهاد و ایثار به ایفای نقش اساسی پرداخته و با جانبازی خود مدال افتخار و نمره قبولی گرفتهاند اظهار داشت در دولت سیزدهم رسیدگی به امور ایثارگران جانبازان و خانواده عزیز ایشان را به طور ویژه در دستور کار خواهیم داشت.
دکتر رئیسی خدمت به جانبازان را وظیفه همه مدیران و مسئولان کشور دانست و بر پیگیری مشکلات مطرح شده از سوی جانبازان از ابتدای شروع بکار دولت جدید تاکید کرد.
رئیس جمهور منتخب در گفتگو با کادر درمانی این آسایشگاه نیز کار ایشان را سخت مهم و اثرگذار توصیف کرد و افزود شما به بهترین خلق خدا خدمت می کنید و این تلاشها نزد خدا اجر و ثواب بالایی دارد.
جانبازان حاضر در آسایشگاه امام خمینی ره هم ضمن ابراز خرسندی بسیار از حضور رئیس جمهور منتخب و آرزوی توفیق برای دولت سیزدهم به بیان دیدگاهها و مشکلات خود پرداختند.
#مدیریت انقلابی و کارامد مردمی
🌹کانال طلاب بصیر
@tolabebasir
قابل توجه دلدادگان داخلی آمریکا
حسن رحیم پور ازغدی:
قابل توجه همکاران ایرانی دولتهای غربی: آمریکا از کشورهای تاجیکستان، ازبکستان و قزاقستان خواست به ۹۰۰۰ نفر از افغانیهایی که در این ۲۰ سال به آمریکا و انگلیس خدمت کردهاند در کشورهای خود پناهندگی بدهند زیرا آمریکا نمیتواند آنها را با خود ببرد!
🌹کانال طلاب بصیر
@tolabebasir
قابل توجه غرب پرستان داخلی:
🎥 فرانس پرس:81 نفر بر اثر جاری شدن سیل در آلمان جان باخته اند!!!
🔹از سرنوشت صدها نفر هنوز خبری در دست نیست.
🌹کانال طلاب بصیر
@tolabebasir
خانم دکتر مریم اردبیلی عروس مرحوم آیت الله حایری شیرازی نمونه زن الگوی ایرانی و اسلامی هستند.
پزشکی که با وجود پنج فرزند دو دکتری گرفته اند.
این پزشک ثمره ای ازنگاه مقام معظم رهبری به زنان است که می فرمایند:فرزند آوری برای زن و کار در خانه با پیشترفت های زنان در میادین علمی، ورزشی، و سیاسی منافات ندارد.
🌹کانال طلاب بصیر
@tolabebasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مولودی عربی فارسی به مناسبت عید غدیر
برای غدیر باید بیش از اینها مایه گذاشت.
🌹کانال طلاب بصیر
@tolabebasir
🍂 #پایی_که_جا_ماند ( ۲۰
خاطرات اسارت
سید ناصر حسینی پور
🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿
🔅 شنبه ۴ تير ۱۳۶۷
جزیره ی مجنون - جاده خندق
دو نفرشان روی تقسیم وسایل شهدا دعوایشان شد. آنها پول توجیبی شهدا را بین خودشان تقسیم می کردند. تعدادی از آنها وسایل شهدا را که بر می داشتند، به جنازه مطهرشان گلوله می زدند. یکی شان یک خشاب کامل را روی سر و صورت شهیدی که چند لحظه قبل پولها و عکس زن و بچه اش را در آورده بود، خالی کرد. فهمیدم کی بود. حیات الله ازادی نام داشت و همشهری ام بود. حیات الله که از ترکهای دره شوری بود، زن و سه فرزند داشت. عراقی ها عکس بچه هایش را به همدیگر نشان می دادند. جنازه جهانگیر رنجبر چند متری اش به زمین افتاده بود. جهانگیر هم متأهل بود و دو فرزند داشت. جهانگیر می توانست در چراغچی بماند و جلو نیاید. با این که فقط بیست روز به پایان خدمتش باقی مانده بود، مردانه جنگید و مظلومانه شهید شد.
سرم گیج می رفت. ضعف شدیدی داشتم. یکی از آنها که جثه لاغر و قد نسبتا کوتاهی داشت، گلنگدن کشید و در حالی که به طرفم نشانه رفته بود، گفت:
- أقتلک؟ (بکشمت)؟
ترجیح دادم نگاهم به طرف نیزارهای جزیره باشد تا چشمم به صورت شان نیفتد. توی چشم های بعضی شان پر از نفرت و کینه بود، وقتی به آنها نگاه می کردم، جری تر می شدند. موهایم را می کشیدند تا بهشان نگاه کنم، نگاهم را پایین می دوختم تا کمتر تحریک شوند.
آرنجم به خاطر ضربه پوتین یکی از عراقی بدجوری درد می کرد. یکی شان به طرفم اسلحه کشید، احساس کردم جدی جدی قصد گشتنم را دارد. به عربی که فحش میداد، از بس صدایش بلند بود که همه بر می گشتند و نگاهش می کردند. از بس عصبی و خشمگین بود، چشمانم را به انتظار تیر خلاص او بستم و شهادتین را گفتم. فکر می کنم متوجه شده بود که از مرگ نمی ترسم. به خدا توکل کردم. دلم می خواست حرف هایم را متوجه می شدند تا به آنها می فهماندم با این وضعی که دارم، زنده ماندن جز درد و زجر چیز دیگری نیست. می فهمیدم چه راه سختی پیش رویم بود. به رنج ها، دردها و تحقیرهای اسارت که فکر می کردم، دلی به زنده ماندن نداشتم. در حالی که سرم پایین بود، کنارم نشست، موهایم را گرفت و سرم را بالا آورد؛ چنان به صورتم زل زد، احساس کردم اولین بار است ایرانی می بیند. بیشتر نظامیان از همان لحظه اول اسارتم اطرافم ایستاده بودند و نمی رفتند. زیاد که می ماندند، با تشر یکی از فرماندهان و یا افسران ارشدشان آن جا را ترک می کردند.
چند نظامی جدید آمدند. یکی از آنها با پوتین به صورتم خاک پاشید. چشمانم پر از خاک شد. دلم می خواست دستهایم باز بود تا چشم هایم را بمالم. کلمات و جملاتی بین آنها رد و بدل می شد که در ذهنم مانده. فحش ها و توهین هایی که روزهای بعد در العماره و بغداد زیاد شنیدم. یکی شان که آدم میانسالی بود، گفت: لعنة الله عليكم ايها الأيرانيون المجوس، (لعنت خدا بر شما ایرانی های آتش پرست). دیگری گفت: الأيرانيون أعداء العرب. (ایرانی ها دشمن اعرابند). دیگر افسر عراقی که مؤدب تر از بقیه به نظر می رسید، پرسید:
- ليش اجيت للحرب؟ (چرا اومدی جبهه)؟ بعد که جوابی از من نشنید، گفت: أقتلک؟ (بکشمت)؟
آنها با حرف هایی که زدند، خودشان را تخلیه کردند. بعضی شان که آدم های باوجدانی بودند سعی می کردند بقیه را متقاعد کنند کاری به کارم نداشته باشند. یک سرگرد با دست باندپیچی شده اش اسلحه کمری را روی شقیقه ام گذاشت و گفت: انت حرس خمینی؟
چیزی نگفتم و او ادامه داد: انت جيش الشعبي؟ ساکت ماندم. پیدا بود نسبت به پاسدارها و بسیجی ها کینه و عداوت خاصی دارد. سرگرد به قیافه ام که نگاه کرد، خطاب به دیگر نظامیانی که اطرافش بودند، گفت:
- لا! هذا مو جندی مکلف! (نه! این سرباز وظیفه نیست)!
🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿
✨ ادامه در قسمت بعد
🌹کانال طلاب بصیر
@tolabebasir