eitaa logo
طلاب بصیر
981 دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
4.1هزار ویدیو
68 فایل
کانال سیاسی،اجتماعی،فرهنگی ومذهبی با هدف بصیرت آفرینی و بصیرت افزایی در جامعه،ادعا نداریم که بصیریم. ادمین کانال: @Drporjamshid ادرس کانال در ایتا: eitaa.com/tolabebasir https://eitaa.com/joinchat/2997551160C9b021f6647 instagram.com/tolabebasir
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂 ( ۱۲ خاطرات اسارت سید ناصر حسینی پور 🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿 🔅 شنبه ۴ تير ۱۳۶۷ جزیره ی مجنون - جاده خندق بچه ها در نقاط مختلف جاده در سنگرها جاگیر شده بودند. گلوله‌ای به دست عبدالرضا دیرباز اصابت کرده بود؛ دیگر دستش قدرت حمل تیربار گرینف‌اش را نداشت. اسلحه کلاش ام را با تیربارش عوض کردم. هدایت الله مدام به این طرف و آن طرف می‌دوید و حواسش به جاده، عراقی های داخل نیزار و بچه ها بود. با شهادت هر یک از بچه ها سعی می کرد، به بقیه روحیه بدهد. خود هدایت الله از کتف ترکش خورده بود و پیراهنش خونی بود. تعدادمان که کمتر شد، وضعیت بحرانی تر شد. هیچ کس نمی توانست از پشت به کمک مان بیاید. عراقی ها برای بار دوم چراغچی را گرفتند. این بار با تمام قدرت حمله کردند. تعداد ما در برابر دشمن خیلی کم بود. مثل این که یک گردان بخواهد مقابل یک لشکر بجنگد. هدایت الله به بچه هایی که با چنگ و دندان جلوی رخنه عراقی ها را گرفته بودند، گفت: منتظر دستور کسی نمونید. هرکس خودش فرماندهی خودشه، هر جوری می‌دونید بهتره بجنگید. مهم اینه این جاده حفظ بشه! . سیدمحمدعلی غلامی که طلبه بود، هم آر پی جی میزد و هم به وظیفه طلبگی اش عمل می کرد. اهل روستای بیدک از توابع باشت بود. به اتفاق ده، پانزده طلبه از حوزه علمیه منصوریای شیراز به جبهه آمده بودند. در اوج درگیری با شور و حرارت خاصی رجز می خواند: ... بچه ها این جا ایمان و اراده می‌جنگه نه این تکه آهنی که دستمونه. لحن صدای او دلنشین و حماسی بود. وقتی با صدای بلند گفت: والله ان قطعتم یمینی/ انی أحامی ابدة عن دینی. واقعه ی کربلا و هر آنچه در آن سرزمین رخ داده بود، برای انسان تداعی می شد. هدایت الله که ذکر نامش حضور برادر شهیدم سیدهدایت الله را تجسم می کرد، گفت: هیچ کدوممون زنده برنمی‌گردیم. جزیره جنوبی و جاده سیدالشهدا دست دشمنه، ما تو محاصره ایم؛ با شهید می‌شیم، یا اسیر، حالا که قراره سرنوشتمون این باشه، به دشمن رحم نکنید، انتقام بچه ها رو بگیرید، اونا همه رو شهید کردن، تیرهاتون رو الکی هدر ندید. درسته ما امروز خیلی تنهاییم، اما خدا که با ماست. ساعت حدود ده و نیم بود. هدایت الله در حال شلیک آرپی جی به قایق عراقی ها تیر خورد. هنوز صفرعلی کردلو زنده بود. ساعتی قبل که مجروح شدم، خودش زخم پایم را بسته بود. امکان انتقال هیچ شهید و مجروحی به عقب وجود نداشت. هیچ نیروی امدادگری در جاده نبود. اگر امدادگری در جاده بود، ترجیح میداد به جای برانکاردش اسلحه به زمین افتاده شهدا را بردارد و بجنگد. دلم برای صفرعلی کردلو که دوست و همشهری ام بود، می‌سوخت. جراحتش زیاد بود. نمی دانستم چه کارش کنم. هنوز نفس می‌کشید. او را توی کانال کنار جاده کشاندیم. فکر این که عراقی ها صفرعلی را با آن بدن مجروح به اسارت ببرند، با تیر خلاص بزنند، عذابم میداد. با خودم گفتم اگر دشمن اسیرش کند، او را خواهند گشت. از شکم و سینه‌اش خون می‌ریخت. با سالار شفیع نژاد چند دقیقه ای کنارش بودم. پسر عمویش علی محمد کردلو که فرمانده یکی از دسته های گردان ویژه ی شهدا بود، در پد جلویی بود. پیراهنش را پاره کردم زخمهایش را ببندم که گفت: یکی منو تیر خلاص بزنه، نمی‌خوام اسیر عراقی ها بشم، معطل من نشيد. اصرار نمی‌کرد به پشت خط اعزامش کنند، می دانست هیچ کس به عقب بر نمی گردد. 🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿 ✨ ادامه در قسمت بعد 🌹کانال طلاب بصیر @tolabebasir
🍂 ( ۱۳ خاطرات اسارت سید ناصر حسینی پور 🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿 🔅 شنبه ۴ تير ۱۳۶۷ جزیره ی مجنون - جاده خندق خاطرات زمستان سال قبل که با او همسفر بودم، در ذهنم مرور می شد. دژبانی پادگان شهید غلامی، ترمینال چهارشیر، ساندویچ و سفر به گچساران. وقتی میدیدم کردلو با بدن مجروح کنار جاده به زمین افتاده و نمی توانم برایش کاری کنم، عذاب می کشیدم. صفر نیکدارشد یکی از بچه های گردان ویژى شهدا سعی داشت، او را ببرد عقب، نمی توانست. نیکدارشد و سه، چهار رزمنده دیگر با تیربار گرینف مواظب آبراه های کناری بودند. تا همراهانش شهید نشده بودند و او مجروح نشده بود، از قسمت آبراه های خین و شعبان در امان بودیم. نیکدارشد برادر شهید و از افرادی بود که از جاده خندق زنده برگشت. از کردلو جدا شدم. بیشتر همراهانم شهید شدده بودند. هر کس بر اساس تدبیر و تشخیص خودش می جنگید. احساس درونی ام می گفت: برگشتن نامردی است. می دانستیم با این تعداد اندک نمی توانیم جاده خندق را از نفوذ عراقی ها حفظ کنیم. دوشیکایی در ضلع راست میدان طبرسی آبهای سمت شط على و آبراه شعبان را پوشش می داد. طبرسی که سقوط کرد، عراقی ها دوشیکا را به سمت چپ جاده آوردند و آبراه و کسانی را که از جاده عبور می کردند زیر آتش گرفتند هرکس سعی داشت به تکلیفش عمل کند. امروز در این جاده بچه ها ترجیح دادند، مردانه بمانند و بجنگند، اما شاهد از دست دادن جزیره نباشند. جزیره مجنون با تجسم شهدا و رشادت های بچه ها در عملیات خیبر و بدر انسان را به ماندن وا می داشت. اگر بر می گشتم، نمی دانم با عذاب وجدان چه می کردم. برای آوردن مهمات به سنگری که صد متری پشت سرم بود، برگشتم؛ کنار صفرعلی که نشستم، شهید شده بود. چقدر سبکبال و با آرامش توی کانال دراز کشیده بود. انگار به خواب عمیقی فرو رفته بود و قرار بود ساعاتی بعد بیدار شود. خشاب کلاش اش را برای استفاده در آوردم، اسلحه اش را توی آب جزیره پرت کردم و از او جدا شدم. در تمام نقاط جاده بچه ها به صورت پراکنده با عراقی ها درگیر بودند. از لابه لای نیزارها به قایق هایی که از آبراه کناری مان رد می‌شدند، دید داشتیم، از سمت جزیره جنوبی می آمدند. می خواستند ما را از پشت قیچی کنند و کارمان را یکسره کنند. بچه ها با آر پی جی سه قایق شان را زدند. بعضی از قایق هایشان پشت سرمان نیرو پیاده می کردند. بچه ها حاضر نبودند خودشان را به آب بزنند و برگردند. یکی از بچه ها که بعدها فهمیدم محمد اسلام پناه نام دارد، سینه و صورتش بر اثر اصابت ترکش خمپاره آبکش شده بود. استخوانهای دست راستش از آرنج خرد شده بود و از تشنگی و ضعفہ نای حرف زدن نداشت سخت جان داد! وقتی زخم هایش را بستیم، گفت: جان ما فدای یه تار موی امام! تا لحظه ای که جان داد، قرآن می خواند. 🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿 ✨ ادامه در قسمت بعد 🌹کانال طلاب بصیر @tolabebasir
روابط عمومی راه آهن: اختلالی در حرکت قطارها نداریم خبرهایی مبنی بر حمله سایبری به سایت راه اهن در فضای مجازی منتشر شده بود. 💠مدیر روابط عمومی راه‌آهن: کارشناسان راه‌آهن در حال بررسی اختلال در سیستم‌های بازرگانی راه‌آهن هستند 💠در حال حاضر حرکت قطارها دچار تاخیری نشده و بر اساس زمان بندی سیر قطارها در شبکه سراسری راه‌آهن در حال انجام است 💠حرکت قطارها با اتوماسیون داخلی راه‌آهن است و قطارها به صورت ایمن در حال تردد هستند. 🌹کانال طلاب بصیر @tolabebasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۰۰ نفر از کادر درمان سپاه برای خدمت‌رسانی به بیماران کرونایی وارد زاهدان شدند. 💠سرهنگ قاسم حسن‌زاده، مدیر روابط عمومی قرارگاه قدس جنوب شرق نیروی زمینی سپاه: تدابیر فرماندهی نیروی زمینی سپاه سه سامانه بیمارستان تخصصی صحرایی مجهز برای کمک به بخش درمان سیستان و بلوچستان، بنابه درخواست دانشگاه علوم پزشکی آماده به‌کارگیری است. 💠 امروز نیز ۲۰۰ نفر از کادر درمانی نیروی زمینی سپاه برای کمک به امور پزشکی استان وارد زاهدان شدند. 🌹کانال طلاب بصیر @tolabebasir
‏فیلم از طرف السلام علی الحسین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام خامنه ای :وقتی اشرافیگری و تجمل در جامعه باشد، قضایای دریافتهای نامشروع بوجود می‌آید و همه دنبال طعمه هستند تا شکم‌ها را از مال حرام پر کنند. 🌹کانال طلاب بصیر @tolabebasir
امام خامنه ای :وقتی اشرافیگری و تجمل در جامعه باشد، قضایای دریافتهای نامشروع بوجود می‌آید و همه دنبال طعمه هستند تا شکم‌ها را از مال حرام پر کنند* *👌حتما ببینید*
یک طرح فوالعاده از ستاد اجرایی فرمان امام کمک ۱۳ میلیونی به خانواده‌ها پس از تولد فرزند چهارم! ♦️مدیرعامل بنیاد ۱۵ خرداد با اشاره به سیاست ستاد اجرایی فرمان امام در زمینه افزایش فرزندآوری از راه‌اندازی باشگاه «مثبت ۳» خبر داد و افزود: در این طرح پس از تولد فرزند چهارم در خانواده، یک میلیون تومان هدیه به محض تولد فرزند به مادر، دو میلیون تومان سهام به فرزند، بیمه تکمیلی دو ساله مادر و کودک و ۱۰ میلیون تومان بسته معیشتی ارزاق از جمله شیرخشک، مواد غذایی و پوشک به انتخاب پدر اهداء می‌شود. 🌹طلاب بصیر @tolabebasir
بازدید سرزده رئیس قوه قضائیه از دادگستری شهرستان قدس ♦️رئیس قوه قضاییه در بازدید از پیش اعلام نشده از دادگستری شهرستان قدس به صورت چهره به چهره با برخی از مردم و مراجعه کنندگان گفتگو کرده و از مشکلات آن ها مطلع شد. 🌹کانال طلاب بصیر @tolabebasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 ( ۱۴ خاطرات اسارت سید ناصر حسینی پور 🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿 🔅 شنبه ۴ تير ۱۳۶۷ جزیره ی مجنون - جاده خندق حدود ساعت یازده بود. با پد بیت اللهی دویست متری فاصله داشت. درگیری شدت گرفته بود. پشت سرمان تعدادی از بچه ها تن به تن عراقی ها می جنگیدند. دشمن برای تصرف جاده کوتاه نمی آمد. تلاششان برای تصرف بخشی از جاده برای محاصره بچه های پد بیت اللهی ناکام بود. اگر ما را از سر راهشان بر می داشتند، گروهان امام حسن مجتبی (ع) کارش تمام بود. می دانستیم در این جنگ نابرابر نمی توانیم زیاد مقاومت کنیم. برای نجات بچه های پد خندق امیدمان ناامید شده بود. چون تعدادمان کم بود، ترجیح دادیم بخشی از جاده را رها کرده، به هم نزدیک تر شویم و در قالب دو گروه در دو نقطه نزدیک به هم مقاومت کنیم. ما گروه جلویی بودیم. عراقی ها تیربارهایشان یکریز روی جاده کار می کرد. تنها جان پناه ما کانال کنار جاده بود. شک نداشتم کارمان تمام است. بین شهادت و اسارت باید یکی را انتخاب می کردیم؛ نسبت به اسارت احساس بدی داشتم. همیشه در جنگ آرزو می کردم تقدیرم به اسارت ختم نشود. از آن جمع حدود هشتاد نفری فقط ده، دوازده نفرمان زنده بودیم. سالار شفیع نژاد، محمدعلی غلامی، غلام قاسم زاده، جمشید کرم زاده و چند بسیجی ناشناخته دیگر. سه، چهار نفر از بچه ها حدود صد متر جلوتر در سنگر تیربار مانع پیشروی دشمن بودند. سنگر تیربار جلویی قلعه مانند بود. توی آن سنگر خوب می شد استقامت کرد و زنده ماند. سنگر تیربار را جوری ساخته بودند که به آبراه خین در سمت چپ مان اشراف داشت. همان آبراهی که بیشترین عبور و مرور قایق های دشمن از آن صورت می گرفت. بچه ها برای این که به دو طرف آبراهی که در امتداد جاده بود، اشراف داشته باشند، نی‌ها را خوابانده بودند و میان نیهای کنار جاده سنگر گرفته و هر نفر مواظب یک طرف آبراه بود. آبراه خین از قسمت جزیره مجنون شمالی به جاده خندق منتهی می شد. سه نفر از بچه ها در سنگر تیربار با قناسه هدف قرار گرفتند. جنازه هایشان کنار سنگر به زمین افتاد. یکی از آنها خداخواست جباری دوست سالار شفیع نژاد بود. باور نمی کردم جاده خندق سقوط کند. احساس می کردم روح شهدای عملیات بدر و خیبر شاهد و ناظر مقاومت امروز است. نمی توانستم به خودم بقبولانم جاده خندق سقوط کند. فکر کردن به سرنوشت جزیره مجنون عذابم می‌داد. برای بچه ها انجام تکلیف مهم بود. توی کانال برای لحظه ای دور هم نشستیم که در لحظات آخر چه کنیم؟ نظر بچه ها بر ماندن بود. هم پیمان شدیم تا گلوله آخر بایستیم؛ حتی اگر مقاومت مان تأثیری در حفظ جاده خندق نداشته باشد. این که چرا کسی به کمک مان نیامد، چرا جنازه های شهدا در دست دشمن ماند و خیلی چراهای دیگر، سؤالاتی بود که فکر و ذهنم را مشغول کرده بود و جوابش را نمی دانستم. حدود ساعت یازده و نیم بود. مهمات مان رو به اتمام بود. از چراغچی تا سه راه محور در تصرف دشمن بود. از پشت سر، روبه رو و حتی نیزارهای اطراف جاده به ما شلیک می شد. تنها بیسیم‌چی گردان که لحظه به لحظه همراهمان بود، با عقبه در تماس بود. فرماندهان به ما روحیه می دادند. مرتب از پشت بی سیم وقایع عاشورا و آنچه در کربلا گذشته بود، تکرار می شد. ناراحت بودند که کاری از شان برنمی آید. بیسیم‌چی مان که مرتب پیام فرماندهان را می رساند، گفت: میگن با تمام توان یکی دو ساعت دیگه هم مقاومت کنید، تا کار انهدام ادوات جنگی و برش جاده تمام شود. 🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿 ✨ ادامه در قسمت بعد 🌹کانال طلاب بصیر @tolabebasir