📌تصویری با عنوان «خوزستان آب ندارد» در حال انتشار گسترده در فضای مجازی است.
جستجوی معکوس تصویر نشان می دهد تصویر فوق مربوط به سال ۲۰۱۴ و ناامنی های موصل می باشد
لینک منبع اصلی:
https://www.smh.com.au/interactive/2017/mosul/liberation/
بدون تحقیق باور نکنیم!
🌹کانال حوزه انقلابی خوزستان
@howzehenghelabi_khozestan
🤲🏻اللهم...و لیس دُونَکَ ظَهِیر و لا فَوقَکَ قَدِیر!
جوانان مذهبی و انقلابی بهبهان برای دیروز(عرفه) در جوف دعای عرفه دنبال اجازه تجمع مطالبه گرانه بودند که بازهم از سوی مقامات مخالفت شد لذا ناگزیر شدند به این ابتکار اقلی بسنده کنند!
باسپاس از آنها که می خواهند بین مرداب سکوت و گرداب آشوب راه درستی باز بگذارند ولو کم توفیق اند.
🌹درود به بچه های انقلابی و وظیفه شناس بهبهان،منتظر خبر فعالیت بچه های انقلابی دیگر شهرهای خوزستان هستیم.
#خوزستان
#بهبهان
🌹حوزه انقلابی خوزستان
@howzehenghelabi_khozestan
🍂 #پایی_که_جا_ماند ( ۲۵
خاطرات اسارت
سید ناصر حسینی پور
🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿
🔅 شنبه ۴ تير ۱۳۶۷
جزیره ی مجنون - جاده خندق
اسير قومی بودم که به امام حسین (ع) و یارانش رحم نکردند؛ خانواده پیامبر را به اسارت بردند و چه ظلمها که نکردند. آسمان و زمین را غم آلود میدیدم. جاده ای که وجب به وجبش یاد و خاطره دلاورمردان تیپ ۴۸ فتح را زنده می کرد، اینک زیر چکمه های بعثی ها قرار گرفته بود. جنازه بیش از هشتاد نفر از بچه های استان در آن گرمای سوزان، در جاده خندق به زمین افتاده بود. به جز دو ماشین تویوتا لندکروز، عراقی ها ماشین دیگری در جاده خندق نداشتند. ماشین ها متعلق به ما بود. به خاطر بریدگی جلوی پد بیت اللهی عراقی ها نمی توانستند خودروهای شان را وارد جاده کنند. دردآورترین صحنه زمانی بود که عراقی ها با ماشین های خودمان جنازه ها را زیر می گرفتند. با دیدن این صحنه، آنچه از عاشورا شنیده بودم برایم مجسم می شد. در عاشورا یزیدیان با اسب بر جنازه ها تاختند و این جا بعثی ها با ماشین بر پیکر شهدای ما.
پشت سرم کنار نیزارهاسنگر کوچکی بود. اطراف سنگر چند صندوق مهمات چوبی و فلزی به زمین افتاده بود. کنار سنگر جنازه دو، سه نفر از شهدا از جمله سید محمدعلی غلامی و عبدالرضا دیرباز به زمین افتاده بود. ترکش به سر و صورت عبدالرضا اصابت کرده و صورتش بدجوری متلاشی بود.
سنگر زاغه مهمات پشت سرم یک متری ارتفاع داشت. عرض آن کمی بیشتر از یک متر بود. برای رفتن به داخل سنگر باید سینه خیز میرفتم. دیگر تحمل آن گرمای سوزان را نداشتم. سایه ای نبود تا در بنای آن قدری آرام بگیرم. عراقیها خیالشان راحت بود. می دانستند نه اهل فرارم، نه جنگ. بدون این که از درجه داری که مراقبم بود، اجازه بگیرم پاشنه پایم را با دست راستم گرفتم، با کمک دست چپم آرام آرام خودم را کشیدم عقب تا به سنگر پشت سرم رسیدم. درد داشتم، دیگر تحملم به سر رسیده بود. با این که کمی آب خورده بودم، گلویم خشک بود. می خواستم در پناه سایه سنگر زاغه مهمات کمی آرام بگیرم. سنگرهای کوچک زاغه مهمات کنار جاده، محل نگهداری مهمات بود. توی این سنگرها نمی شد نشست. واحد تسلیحات این سنگرها را کنار جاده پیش بینی کرده بود. امروز بچه ها با مهمانی که از روزها قبل داخل این سنگرها ذخیره شده بود، ساعت ها مقاومت کردند. می خواستم از سقف سنگر برای سایه بان سر و صورتم استفاده کنم. به سنگر که رسیدم، عراقی ها نگاهم می کردند. نمی دانستند می خواهم چه کار کنم.
استخوان های خرد شده که توی زخم هایم فرو می رفتند درد پایم شدید میشد. چشمانم سیاهی می رفت. حدود یک متری در سنگر که رسیدم، آرام پاشنه پایم را روی زمین گذاشتم و از پشت روی زمین دراز کشیدم. با دستهایم از پشت خودم را روی زمین کشیدم و سرم را فرو بردم داخل سنگر. از قفسه سینه تا سرم در پناه سایه سنگر بود. قدری آرام شدم و نفس راحتی کشیدم. دیگر نور مستقیم خورشید به سرو صورتم نمی تابید. دلم می خواست عراقی ها کاری به کارم نداشته باشند تا ساعاتی سر و صورتم در سایه سنگر زاغه مهمات از تابش سوزان خورشید در امان بماند. عطش گشنده ام تحمل پذیر نبود. در بدترین نقطه ممکن اسیر شده بودم. شاید بتوان گفت آنجا به تعبیری سر گردنه بود. هرکس از جاده خندق رد می شد، از کنار من می گذشت.
در جاده ای به طول پنج کیلومتر، تنها من گیر عراقی ها افتاده بودم.
🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿
✨ ادامه در قسمت بعد
🌹حوزه انقلابی خوزستان
@howzehenghelabi_khozestan
امام خامنه ای: به مشکلات خوزستان رسیدگی کنید.
#خوزستان
حوزه انقلابی خوزستان
@howzehenghelabi_khzestan
🔺حمایت آمریکا از آشوب در خوزستان
🔹سخنگوی وزارت خارجه آمریکا: ما در حال پیگیری دقیق گزارشها از اعتراضات در استان خوزستان در ایران هستیم. ما از اعتراضات ایرانیها حمایت میکنیم.
🌹کانال حوزه انقلابی خوزستان
@howzehenghelabi_khozestan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☑️عزاداری تاثربرانگیز و محلی زنان خوزستانی مقابل خانه شهید ضرغامپرست، شهید مقابله با اغتشاش اشرار مسلح
--------------
🌹کانال حوزه انقلابی خوزستان
@howzehenghelabi_khozestan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مظلومیت را میشه از توی چشمای فرزند شهید مدافع امنیت ماهشهر دید😭
#شهید_ضرغام_پرست
#ماهشهر
#خوزستان
🌹کانال حوزه انقلابی خوزستان
@howzehenghelabi_khozestan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حضور حاج حسین یکتا و جمعیت امام رضایی ها در بستان، هویزه و حمیدیه جهت کمک به روستاهای استان خوزستان
🌹کانال حوزه انقلابی خوزستان
@howzehenghelabi_khozestan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 جلسه ویژه رئیس جمهور منتخب برای رفع مشکلات خوزستان
🔹رئیسی: نباید منتظر شروع دولت شویم چرا که همه از مسائل و مشکلات خوزستان مطلع هستیم.
🔹چند استان در کشور داریم که باید به صورت ویژه به آنها رسیدگی شود.
🌹کانال حوزه انقلابی خوزستان
@howzehenghelabi_khozestan
شهید ضرغام در حال آب رسانی به مردم روستاهای منطقه ماهشهر
🌹کانال حوزه انقلابی خوزستان
@howzehenghelabi_khozestan
در کانون اعتراضات سوسنگرد عکس امام و رهبری نصب شده سالم است و این یعنی مردم ولایت مدارند و فقط مطالبه آب دارند.
🌹کانال حوزه انقلابی خوزستان
@howzehenghelabi_khozestan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 آب آمد اما شور است
🔹مردم روستاهای مسیر هورالعظیم امیدوارند حجم آبی که این روزها در کرخه جاری شده، کم نشود. مردم میگویند آبی که میرسد شور است و باید برای آن چارهای اندیشیده شود.
🌹کانال حوزه انقلابی خوزستان
@howzehenghelabi_khozestan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قافلهسالاردارهمیاد... خداکنهبرگرده🖤
«حرکت امام حسین از مکه به سوی کربلا»
#استوری_شب_جمعه
🌹کانال حوزه انقلابی خوزستان
@howzehenghelabi_khozestan
📸| توییت دبیر شورای عالی امنیت ملی کشور
#خوزستان
#خبر_خوب_خوزستان
🌹کانال حوزه انقلابی خوزستان
@howzehenghelabi_khozestan
گروه طلاب بصیر در ایتا
گروه طلاب بصیر در ایتا
گروه طلاب بصیر در ایتا
✅ گفتگوی تعاملی با اساتید حوزوی
⚜بصیرت افزایی و بصیرت آفرینی⚜
🌹به جمع ما بپیوندید......
👇👇👇👇👇👇👇👇 👇👇👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2208694289C62c5d5c158
📢 خبر خوش سید ابراهیم رئیسی برای مردم خوزستان
🔹️رئیس جمهور منتخب:
🔺️برای استان خوزستان استاندار ویژه تعیین می کنیم.
استاندار ویژه يعني سطحش میشه معاونت رئیس جمهور و در جلسات هیئت دولت شرکت میکنه و اختیارات معاونت داره
🌹کانال حوزه انقلابی خوزستان
@howzehenghelabi_khozestan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
راهکار کشور امارات برای تامین اب در کشور بی آب و کویریش!!
🌹حوزه انقلابی خوزستان
@howzehenghelabi_khozestan
📛 حمله آشوبگران معارض به یک مدرسه علمیه در اهواز
حوزه| شب گذشته تعدادی از آشوبگران معارض، با حمله به مدرسه علمیه علی بن طالب(ع) منطقه کوی علوی اهواز، شیشههای ساختمان این مدرسه را شکستند.
🔸این حمله در حالی رخداده که گویا عناصر مزدور ضدانقلاب، از همراهی طلاب و روحانیون جهادی اهواز با مردم معترض نسبت به وضع موجود، به تنگ آمده و خشم خود را با شکستن شیشههای ساختمان یک مدرسه علمیه خالی کردهاند.
🔸لازم به ذکر است، در این حمله، هیچگونه حادثه جدی نه برای ساختمان مدرسه علمیه و نه برای طلاب رخ نداده است.
🔘جزئیات بیشتر؛
hawzahnews.com/xbfQY
🌹کانال حوزه انقلابی خوزستان
https://eitaa.com/joinchat/2358313083Cfdb7d0b2a2
🍂 #پایی_که_جا_ماند ( ۲۶
خاطرات اسارت
سید ناصر حسینی پور
🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿
🔅 شنبه ۴ تير ۱۳۶۷
جزیره ی مجنون - جاده خندق
در جاده صدای تیراندازی به گوش نمی رسید. سرم در پناه سایه سنگر بود و بیرون را نمی دیدم. فقط صدای عراقی ها را می شنیدم. اطراف سنگر که شلوغ می شد، معذب بودم در مقابل کسانی که سر پا ایستاده اند، دراز کشیده باشم. با این که کاری به کارم نداشتند، خجالت می کشیدم. میخواستم خودم را بکشم بیرون سنگر تا معذب نباشم؛ هرچند می ترسیدم به پایم بکوبند. وقتی میخواستم سرم را از سنگر بیرون بکشم، از درد گویی آسمان را به سرم کوبیده اند. وقتی خودم را بیرون می کشیدم، پاشنه پایم از قسمت ساق پایم تا می خورد، استخوانهای خرد شده توی زخمهایم فرو می رفت و ناله ام را در می آورد.
با هر زحمتی بود خودم را بیرون سنگر کشیدم. قبل از این که از سنگر بیرون بیایم، با آن پای متلاشی و لباس های پر از خون و گل و لای، هر کس مرا میدید، خیال می کرد یکی از کشته هایی هستم که این جا افتاده. هر عراقی که مرا با آن جراحت در میان جنازهها میدید، تفاوت من با دیگر جنازه ها را تشخیص نمیداد.
عراقی ها مشغول پاکسازی جاده بودند. به جنازه مطهر شهدا تیر خلاص می زدند. در شعاع بیست متری پشت سر و رو به رویم جنازه تعدادی از بچه های گردان امام علی(ع) و گردان ویژه شهدا به زمین افتاده بود.
جنازه خدارحم رضوی و حسین پرویزی کنار سنگر به زمین افتاده بود. یکی از آنها را به اسم نمیشناختم. ترکش پهلویش را شکافته بود و خون مثل جویی کنارش راه افتاده بود. عراقیها چند متر جلوتر حسین پرویزی که هم سن و سال من بود را تیر خلاص زده بودند.
آنها به پیکر مطهر شهدا گلوله شلیک می کردند. ساعت مچی آنها را از دستشان باز می کردند. کسانی که دیر آمده بودند با آنهایی که چند ساعت مچی شهدا را صاحب شده بودند، دعوایشان می شد. بعثی ها شهدایی را که ریش داشتند، از روی نیها و چولانها توی آبراه جزیره می انداختند. آنها در نقاط مختلف جاده و روی سنگرها پرچم عراق را نصب می کردند. یکی از آنها که پرچم عراق دستش بود، کنارم حاضر شد. آدم عصبی به نظر می رسید، تکه کلامش كلكم مجوس و الخمينيون اعداء العرب بود، چند بار با چوب پرچم به سرم کوبید. از حالاتش پیدا بود تعادل روانی ندارد. از من که دور شد، حدود ده، پانزده متر پشت سرم، کنار جنازه یکی از شهدا که وسط جاده بود، ایستاد. جنازه از پشت به زمین افتاده بود. نظامی سیاه سوخته عراقی کنار جنازه اش ایستاد و یکدفعه چوب پرچم عراق را به پایین جناق سینه شهید کوبید، طوری که چوب پرچم درون شکم شهید فرو رفت. آرزو می کردم، بمیرم و زنده نباشم. نظامی عراقی برمی گشت، به من خیره می شد و مرتب تکرار می کرد: اهنا ..... اینجا جای پرچم عراقه)!
همه آن چه در جاده می دیدم، به یک عقده تبدیل شده بود. هیچ صحنه ای به اندازه ی نصب پرچم عراق روی شکم این شهید زجرم نمی داد. در زندگی ام یاد ندارم جماعتی را این طور با سوز درون نفرین کرده باشم. از ته قلبم گفتم: خدایا! به مظلومیت این شهدا قسم خودت انتقام این کار عراقی ها رو ازشون بگیر!
سعی کردم صبورتر باشم و جلوی گریه ام را بگیرم. فکرهای پراکنده ای در مغزم دور می زد. به یادم آوردم چند روز قبل در همین جاده سوار موتور تریل به پد خندق می رفتم. جاده دست بچه های ما بود. کنار همین جاده آبتنی کردم، ماهی گرفتم و با نی های خشک آتش درست کردم، با اللهخواست پرگانی و پیران مستوفی زاده ماهی خوردیم. به یاد می آوردم توی همین جاده پایم سالم بود. بعضی از شهدایی را که حالا روی جاده افتاده بودند در حال عبور از همین جاده میدیدم، اکنون ورق برگشته بود و جاده زیر چکمه نظامیان بعثی بود.
هر کس از جاده رد می شد، به جنازه شهیدی که پرچم روی شکمش نصب بود، خیره می شد. بعضی هاشان با دیدن این صحنه میخندیدند. دلم میخواست می توانستم پرچم عراق را بیرون بکشم. در دل می گفتم: کاش بچه ها می توانستند جنازه شهدا را به پشت خط منتقل کنند. بچه ها نتوانستند شهدایی را که حد فاصل چراغچی تا پد بیت اللهی به زمین افتاده بودند با خود ببرند. از بس آتش تهیه شدید بود حتی قدرت الله دیرباز نتوانست، جنازه پسر عمویش عبدالرضا را با خود ببرد.
🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿
✨ ادامه در قسمت بعد
🌹کانال حوزه انقلابی خوزستان
@howzehenghelabi_khozestan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هی فلانی! من به میز و منصبت کاری ندارم...
.
تشنه | زبان حالِ مردمان ثروتمند و سخاوتمند خوزستان
شعر و دکلمه: مرتضی حیدری آلکثیر
🌹کانال حوزه انقلابی خوزستان
@howzehenghelabi_khozestan
اعتراض صنعت نفت به مشکل #آب در خوزستان پیش از شروع بازی با مس رفسنجان
#خوزستان_آب_ندارد
#خوزستان_تشنه_است
#خوزستان
#صنعت_نفت_آبادان
#آبادان
#عشق_فوتبال_زندگی
🌹حوزه انقلابی خوزستان
@howzehenghelabi_khozestan
نشست فوري و مهم
با ائمه جماعات ،طلاب،فعالان رسانه اي و جهادي
پيرامون مسائل اخير
با حضور نماينده محترم ولي فقيه دراستان حضرت حجه الاسلام و المسلمين موسوي فرد
امروز جمعه1 مرداد-ساعت10:30
مجتمع فجر/تالار امام خامنه اي
🌹کانال حوزه انقلابی خوزستان
@howzehenghelabi_khozestan
یکی از بلاهایی که روحانی بر سر خوزستان آورده است.
🌹کانال حوزه انقلابی خوزستان
@howzehenghelabi_khozestan