eitaa logo
اصطلاحات و نکات ناب حوزوی
1.1هزار دنبال‌کننده
103 عکس
5 ویدیو
17 فایل
اصطلاحات فقهی و اصولی و... https://eitaa.com/joinchat/4194697217Cae81caa737 دیگر کانال های ما دروس فقه و اصول https://eitaa.com/rezabamari ارتباط با ادمین @reza2610 کانال شخصی شیخ رضا بامری، https://eitaa.com/reza_bamari_313
مشاهده در ایتا
دانلود
✅➖تعریف امانت شرعی و امانت مالکی امانت شرعی ➖مالی که بدون اذن مالک و با حکم شارع در اختیار امانت‌دار قرار می‌گیرد و قرار گرفتن آن در دست امین بدون ظلم و غیر عُدوانی است؛ مانند اموال پیدا شده و یا اموال دیگران که از دست شخصی غاصب بازپس گرفته می‌شود. امانت مالکی➖ مالی که اجازه تصرف در آن، توسط مالک به دیگری (در قالب قراردادی خاص)واگذار می‌شود. مانند ودیعه و اجاره که با اذن مالک در اختیار امین قرار می‌گیرد. ✅➖تفاوت‌هایی بین امانت مالکی و امانت شرعی ذکر شده است؛ 1⃣ ➖در امانت مالکی، صادر کننده اذن شخص مالک و در امانت شرعی، شارع و قانونگذار است 2⃣➖و یا آنکه در امانت مالکی برگرداندن مال پس از درخواست مالک واجب است و گرنه امانت همچنان در دست امین باقی می‌ماند؛ اما در امانت شرعی برگرداندن مال در اولین فرصت واجب فوری است و نباید به انتظار مطالبه مالک باشد. لینک عضویت در کانال اصطلاحات 👇👇 https://eitaa.com/tollabdinijame
فتامل تدقیقی و تمریضی ✅➖گاهی در کتاب های حوزوی، پس از این که نویسنده رای و نظری را توضیح داد، در انتهای عبارت از این تعبیر «فتامل» استفاده می کند. مقصود او ممکن است یکی از این دو باشد: 1. فتامّل تدقیقی: یعنی مطلبی که بیان شد مطلب دقیق و ظریفی است و احتیاج به تفکر و اندیشه بسیار دارد. گاهی این فتامّل را این گونه بیان می کنند: «فتامّل فانه دقیق!» 2. فتامّل تمریضی: نویسنده با آوردن این فتامّل می خواهد بگوید ظاهر مطالبی که توضیح داده ایم، خوب و وجیه است؛ اما با تامّل بیشتر می توان فهمید که این مطلب مریض است و اشکال دارد، لینک عضویت در کانال اصطلاحات 👇👇 https://eitaa.com/tollabdinijame
اصطلاحات و نکات : قرآنی/ اصولی /فقهی/ منطقی /فلسفی/ و..... مفید برای مصاحبه های علمی و امتحانات شفاهی. لینک عضویت کانال اصطلاحات حوزوی👇👇 https://eitaa.com/joinchat/4194697217Cae81caa737
فرق حکم ولایی با فتوا   1ـ فتوا از مقوله اخبار است (اخبار از حکم الاهى)، ولى حکم از مقوله انشاء است، یعنى ‏حکم از آن جهت که حکم است، یک واقعیت عینى و دستور و تکلیف است. 2-گستره فتوا معمولاً محدود و نسبى است، ولى گستره حکم، مطلق است؛ یعنى فتوا فقط در حوزه خودِ مرجع فتوا دهنده و مقلدان او لازم ‏الاجرا است و تنها بر آنها حجت شرعى و تکلیف‏آور است، در حالى که حکم حاکم اسلامى بر همه مردم و مقلّدان همه فقها و مراجع و حتى بر خود فقها و مراجع دیگر نیز تا زمانی که اشتباهش معلوم نشد، حجت شرعى و واجب الاتباع است.    3-فتوا به خداوند متعال نسبت داده می شود اما حکم حکومتی به حاکم نسبت داده می شود هرچند پشتوانه ان حکم الهی است، و وجوب اطاعت دارد 4-در فتوا دادن، اجتهاد شرط است، اما در حکم حکومتی اجتهاد شرط نیست مثلا گاهی استاندار یا هیئت دولت یا شهرداری یا مامور راهنمایی و رانندگی و یا عدول مومنین حکم میدهند 5- فتوا قائم به شخص است فلذا مجتهد نمیتواند به دیگری بگوید بجای من فتوا بده، اما در حکم اینگونه نیست. 6-فتوا میتواند متعدد باشد مثلا چند مجتهد فتوا بدهند ولی حکم در دایره ای که نافذ نمی‌تواند متعدد باشد بلکه باید فقط یک حکم وجود داشته باشد. یعنی نمیتواند دو حکم متضاد از دو حاکم در یک قلمرو صادر شود 7- فتوا در موضوعات دخالت نمی کند اما حکم در مصداق و موضوع دخالت دارد، به بیان روشن تر، فتوا بیان حکم شرعى کلى است و کارى با تطبیق آن بر مصداق ندارد، ولى در حکم علاوه بر حیث فتوایى، تطبیق بر مصداق هم گنجانده شده که حیث دستورى و اجرایى قضیه است. 8- فتوا میتواند بر اساس همه ی احکام تکلیفی باشد مثلا فتوا به حرمت یا وجوب یا استحباب یا کراهت یا اباحه بدهد اما در حکم حکومتی یک حکم الزامی است یا رفع حکم الزامی است و حکم کراهتی یا استحبابی نداریم   🔸 برگرفته از درس خارج فقه معاصر حضرت آیت الله سیدمحمد علی مدرسی یزدی «دامت برکاته» چهارشنبه 28/9/1403 لینک عضویت کانال اصطلاحات حوزوی 👇 https://eitaa.com/tollabdinijame
سلام علیکم در این کانال انواع کانال های ایتا در همه زمینه ها قرار داده شده تا مخاطبین محترم در هر زمینه ای برای پیدا کردن محتوا به راحتی پیدا کنند حتما عضو شوید تا کانال های مورد نظرتون رو به طور منظم پیدا کنید https://eitaa.com/joinchat/3046048797C146f2b2fe1
فرق ضمان معاملی با ضمان واقعی ✅➖فرض کنید معامله ای بین مشتری و بایع انجام شده که مبیع حیوان و در قبض مشتری می‌باشد،‌(منتها مشتری «ممّن له الخیار » است و بایع «لا خیار له»، و قاعده نیز این است که : «کلّ مبیع فی زمن الخیار فهو ممّن لا خیار له» که بایع باشد.) و مشتری ثمن را به بایع تحویل داده و مبیع در درست مشتری تلف شده،‌ولی شرع مقدس می‌گوید:«من مال بائعه» یعنی از مال بایع تلف شده. اکنون بحث در این است که آیا این ضمان از قبیل ضمان معاملی است یا از قبیل ضمان واقعی؟ 1-ضمان معاملی؛ این است که بایع پول را به مشتری پس بدهد، یعنی کأنّه یک چنین معامله‌ای اصلاً اتفاق نیفتاده و صورت نگرفته (لم یکون شیئاً مذکوراً).اگر اصلاً چنین معامله‌ای را انجام نداده بودیم،‌ثمن ملک چه کسی بود؟ قطعاً ثمن ملک مشتری بود، پس الآن نیز ثمن ملک مشتری است. 2-ضمان واقعی؛این است که معامله تمام شده است، جناب بایع باید مثل یا قیمتش را بدهد، یعنی اگر مبیع مثلی است، مثلش را بدهد و اگر قیمی است، باید قیمت روز را بپردازد. به عبارت دیگر ثمن ‌در نزد بایع می‌ماند و معامله بهم نمی‌خورد، منتها جرم مبیع را که می‌کشد، ضمانش ضمان واقعی است، ضمان واقعی همین است که اگر عین مثلی است، مثلش را می‌دهد و اگر قیمی است، قیمتش را می‌دهد. در اینجا دو قول وجود دارد و باید ببینیم که از روایات کدام یکی از این دو قول استفاده می‌شود، آیا از روایات ضمان معاملی استفاده می‌شود (که ثمن را پس بدهد) یا ضمان واقعی استفاده می‌شود،‌به این معنا که ثمن را نگه دارد و مثل یا قیمت را بدهد؟ هردو قول برای خودش قائل دارد. 📚درس خارج فقه حضرت آیت الله سبحانی 88/12/08 لینک عضویت در کانال اصطلاحات 👇 https://eitaa.com/tollabdinijame
اصطلاحات و نکات ناب حوزوی
فرق ضمان معاملی با ضمان واقعی ✅➖فرض کنید معامله ای بین مشتری و بایع انجام شده که مبیع حیوان و در قب
معنای ضمان : ضمان در موارد مختلف به معنانی متفاوتی به کار رفته است. گاهی ضامن بودن به معنای ضامن بودن به مثل یا قیمت است و گاهی ضامن بودن به معنای ضامن بودن خود مال است. ضامن مال بودن یعنی خود عین مال بر عهده او است اما اگر کسی مالی را تلف کرد باید مثل یا قیمت را بپردازد.درس خارج فقه استاد احمد عابدی98/09/19 ضمان معاملی (معاوضی) : معنای ضمان معاملی اینست که چیزی به ثمن مسمی ضامن باشد. یعنی اگر مبیع تلف شد هر کس ضامن است باید ثمن را بپردازد. ضمان تلف (یا اتلاف یا واقعی) : انسان ضامن چیزی به قیمت واقعی باشد که به آن ضمان ید هم می‌گویند. یعنی اگر چیزی تلف شد به مثل یا قیمت واقعی ضمان ایجاد می‌کند. 📚درس خارج فقه استاد احمد عابدی98/09/24 لینک عضویت در کانال اصطلاحات 👇 https://eitaa.com/tollabdinijame
اصطلاحات و نکات ناب حوزوی
معنای ضمان : ضمان در موارد مختلف به معنانی متفاوتی به کار رفته است. گاهی ضامن بودن به معنای ضامن بود
ضمان دَرک: بموجب ماده۳۹۰قانون مدنی، ضمان درک به معنای مسئولیت ناشی از مستحق للغیر در آمدن مبیع است. مطابق این ماده:اگر بعد از قبض ثمن، مبیع کلاً یا جزئاً مستحق للغیر در آید، بایع ضامن است، گرچه تصریح به ضمان نشده باشد. مثلاً اگر شخصی خودروئی را بفروشد و پس از عقد معلوم شود که مبیع متعلق به دیگری بوده است و فروشنده نیز حق فروش نداشته است، بایع را ضامن درک مبیع می‌نامند. که در این صورت مشتری می‌تواند برای استرداد ثمن به بایع مراجعه نماید. لینک عضویت در کانال اصطلاحات 👇👇 https://eitaa.com/tollabdinijame
تفاوت حیثیت تقییدیه و حیثیت تعلیلیه 🔰این بحث هم در کتب منطقی و فلسفی و هم در کتب اصولی مطرح شده است. ما دو نوع حيثيت داريم: حيثيت تعليليه، حيثيت‏ تقييديه‏. توضیح این دو اصطلاح، به شرح زیر است: حيثيت تعليليه، ➖علت ترتب بر ذات موضوع است و اين حيثيت و عنوان، نه جزء الموضوع و نه تمام الموضوع است. مثال1: در قضيه «انسان خندان است»، ثبوت خندان براى انسان، معلول علتى مانند (تعجب و شگفت زده شدن) است که «حيثيت تعليليه» است. مثال2: در قضیۀ «الخمر حرام لكونه مسكرا»، «مسكر بودن» حیثیة تعلیلیة دارد. حيثيت تقييديه، آن است كه اين حيثيت و عنوان، یا تمام الموضوع و يا جزء الموضوع براى ثبوت حكم است. در واقع حيثيت تقييديه با تركيبى كه در طرف موضوع قضيه ايجاد می‏كند، بيان می‏كند كه موضوع قضيه، بسيط نيست و به تنهايى شايسته پذيرش محمول نمی‏باشد. مثال1: در قضیۀ «اكرم العالم» عنوان «عالم» و همچنین در قضیۀ «قلد المجتهد العادل» حیث «عدالت»، حیثیة تقییدیه است. مثال2: در قضیۀ «الماء المتغیر نجس»، حیث «متغیر» حیثیة تقییدیه است. ☑️نکته: تفاوت حیثیة تقییدیه و تعلیلیة این است که حیثیة تقییدیه مقوم موضوع است اما حیثیة تعلیلیه علت تشریع حکم است. حیثیت تقییدیه ، ➖مقید شدن موضوع به این حیث است ؛ وقتی می گوییم : «الجسم من کونه أبیض مرئی» ، یعنی جسم به تنهائی مرئی نیست . آنچه دیده می شود ألوان است . پس «مرئی» که محمول است ، برای بیاض که حیثیت تقییدیه است ، بالذات و برای جسم بالعرض ثابت است اما حیثیت تعلیلیه ،➖ قید موضوع نمی شود . موضوع یک چیز است ، اما حیثیت ، علت اثبات محمول برای موضوع است . می گوییم : «الإنسان من حیث هو متعجب ، ضاحک» . ضاحک را بر انسان اطلاق می کنیم و  می گوییم : ضاحک است . پس تعجب ، حیثیت تعلیلیه است ، و محمول را برای موضوع اثبات می کند لینک عضویت در کانال اصطلاحات 👇👇 https://eitaa.com/tollabdinijame
اصطلاحات و نکات ناب حوزوی
تفاوت حیثیت تقییدیه و حیثیت تعلیلیه 🔰این بحث هم در کتب منطقی و فلسفی و هم در کتب اصولی مطرح شده اس
حیث تقییدیه به این معنا است که این عمل بما هو هو اثری ندارد بلکه قیدی دارد که سبب شده عمل مستحب باشد، باید به او به عنوان مستحب رسیده باشد، تا احتیاط استحبابی معنا داشته باشد والا استحباب معنا ندارد. حیث تعلیلیه به این معنا است که علت استحباب عمل بلوغ است ولی این در استحباب عمل دخیل ندارد استاد محمد جواد فاضل حفظه الله/درس کفایة الاصول - جلد دوم جلسه ۶۶: برائت ۱۵ فرق بین حیثیت تعلیلی و تقییدی این است: ۱- حیثیت تعلیلیه جزء الموضوع نیست، ۲- اما حیثیت تقییدیه جزء الموضوع است، ✅➖توضیح؛ اگر مولی فرمود الخمر حرام لأنّه مسکر، ۱-اگر گفتیم این لأنه مسکر حیثیت تعلیلی است در اینصورت، خود خمر موضوع واقع می‌شود ۲-اما اگر گفتیم لأنّه مسکر حیثیت تقییدی است موضوع ما مرکب می‌شود از دو جزء، خمر به علاوه‌ی اسکار. اسکار می‌آید جزء الموضوع قرار می‌گیرد، اثر حیثیت تقییدیه این است که اگر منتفی شود موضوع منتفی می‌شود. اما بخلاف حیثیت تعلیلیه که چون جزء الموضوع نیست اگر منتفی شود موضوع منتفی نمی‌شود. استاد محمد جواد فاضل درس خارج اصول، تاریخ جلسه : ۱۳۹۱/۷/۲۳ شماره جلسه :18 لینک عضویت در کانال اصطلاحات👇👇 https://eitaa.com/tollabdinijame
اعتصام: نجس نشدن آب به صِرف ملاقات با نجس است.اعتصام در مقابل انفعال است، به آبى كه حالت اعتصام دارد، «مُعْتَصم» مى‌گويند و از آن در باب طهارت سخن گفته‌اند. آب يا مطلق است( --> آب مطلق)يا مضاف( --> آب مضاف). آب مطلق يا معتصم است يا غير معتصم. آب معتصم به صِرف تماس با نجس، منفعل نمى‌شود، مگر رنگ، بو يا مزه آن به سبب نجاست تغيير كند.(1)در اين صورت، با زوال تغيّر( --> تغيّر)به سبب اتّصال به آب معتصم ديگر پاك مى‌گردد. سبب اعتصام:منشأ اعتصام دو چيز است: اتّصال به مادّه، مانند چشمه( -->آب جارى)و كر بودن( --> آب كر). آب قليل را آب غير معتصم مي گويند چون يا با ملاقات با متنجس يا ملاقات با نجس، نجس مي شود. اما همين آب قليل را كه معتصم نيست اگر به يك چشمه آب كر وصلش كنيد، معتصم مي شود. در حمام هاي قديم يك باصطلاح ماء الحمّامي بود كه مي گفتند معتصم است. در واقع حمّام حوضچه هايي داشت كه از آن آب بر مي داشتند و براي اينكه آب نجس نشود به خزينه وصلش مي كردند. این ماء الحمّام هم وصل به کر می شد و برای همین به آن ماء المعتصم هم می گفتند. پس ماء المعتصم يعني آبي كه در اثر ملاقات با نجس، نجس نمي شود، چون وصل به آب كر شده است و لذا احكام كر را پيدا كرده است. لینک عضویت در کانال اصطلاحات حوزوی 👇 https://eitaa.com/tollabdinijame
✅➖تعریف لغوی و اصطلاحی اعتصام اعتصام لغة: مصدر اعتصم، من عصم بمعنى منع، و منه عصام القربة، أي رباطها. و الاعتصام باللّه: الامتناع به من الشرور و المعاصي ، و منه قوله تعالى: وَ مَنْ يَعْتَصِمْ بِاللّٰهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلىٰ صِرٰاطٍ مُسْتَقِيمٍ‌ . و الاعتصام بحبل اللّه: التمسّك به ، و منه قوله تعالى: وَ اِعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اَللّٰهِ جَمِيعاً وَ لاٰ تَفَرَّقُوا . و الظاهر أنّ الثاني يرجع إلى الأوّل. اعتصام اصطلاحا: استعمل في كلمات الفقهاء في المعنيين التاليين: 1 - اعتصام الماء: عدم انفعاله و تأثره بالنجاسة بمجرّد الملاقاة ما لم يتغيّر أحد أوصافه الثلاثة: اللون و الطعم و الرائحة. 2 - اعتصام الإنسان: عدم جواز التعرّض له و لماله. و الأكثر استعمال الاعتصام بالمعنى الأوّل، و يعبّر عن الثاني غالبا ب‍ «حقن الدم» و عن الإنسان المعصوم ب‍ «محقون الدم»، كما يعبّر عن الماء المعتصم ب‍ «الماء المحقون» أيضا . الأحكام اعتصام الماء: تكلّم الفقهاء في اعتصام الماء، عند الكلام عن أقسامه في كتاب الطهارة، حيث قسّموه إلى: معتصم و غير معتصم، و المعتصم إلى: جار، و كرّ، و ماء البئر، و ماء المطر. و حصروا غير المعتصم بالماء القليل، و هو الأقلّ من الكرّ. و يلحق به الماء المضاف و إن كان أكثر من الكرّ؛ لأنّه ينفعل - كالماء القليل - بمجرّد الملاقاة و إن لم يتغيّر. و الحكم العامّ في الماء المعتصم هو عدم انفعاله بمجرّد ملاقاته للنجاسة ما لم يتغيّر بها لونه أو طعمه أو ريحه، فإذا تغيّر أحدها بالنجاسة تنجّس الماء. آدرس؛ کتاب الموسوعة الفقهیةالمیسرة (اصطلاحات فقهی و اصولی) جلد 4 ص 147 لینک عضویت در کانال اصطلاحات حوزوی👇 https://eitaa.com/tollabdinijame