eitaa logo
اصطلاحات و نکات ناب حوزوی
1.1هزار دنبال‌کننده
103 عکس
5 ویدیو
17 فایل
اصطلاحات فقهی و اصولی و... https://eitaa.com/joinchat/4194697217Cae81caa737 دیگر کانال های ما دروس فقه و اصول https://eitaa.com/rezabamari ارتباط با ادمین @reza2610 کانال شخصی شیخ رضا بامری، https://eitaa.com/reza_bamari_313
مشاهده در ایتا
دانلود
اصطلاحات و نکات ناب حوزوی
معنای ضمان : ضمان در موارد مختلف به معنانی متفاوتی به کار رفته است. گاهی ضامن بودن به معنای ضامن بود
ضمان دَرک: بموجب ماده۳۹۰قانون مدنی، ضمان درک به معنای مسئولیت ناشی از مستحق للغیر در آمدن مبیع است. مطابق این ماده:اگر بعد از قبض ثمن، مبیع کلاً یا جزئاً مستحق للغیر در آید، بایع ضامن است، گرچه تصریح به ضمان نشده باشد. مثلاً اگر شخصی خودروئی را بفروشد و پس از عقد معلوم شود که مبیع متعلق به دیگری بوده است و فروشنده نیز حق فروش نداشته است، بایع را ضامن درک مبیع می‌نامند. که در این صورت مشتری می‌تواند برای استرداد ثمن به بایع مراجعه نماید. لینک عضویت در کانال اصطلاحات 👇👇 https://eitaa.com/tollabdinijame
تفاوت حیثیت تقییدیه و حیثیت تعلیلیه 🔰این بحث هم در کتب منطقی و فلسفی و هم در کتب اصولی مطرح شده است. ما دو نوع حيثيت داريم: حيثيت تعليليه، حيثيت‏ تقييديه‏. توضیح این دو اصطلاح، به شرح زیر است: حيثيت تعليليه، ➖علت ترتب بر ذات موضوع است و اين حيثيت و عنوان، نه جزء الموضوع و نه تمام الموضوع است. مثال1: در قضيه «انسان خندان است»، ثبوت خندان براى انسان، معلول علتى مانند (تعجب و شگفت زده شدن) است که «حيثيت تعليليه» است. مثال2: در قضیۀ «الخمر حرام لكونه مسكرا»، «مسكر بودن» حیثیة تعلیلیة دارد. حيثيت تقييديه، آن است كه اين حيثيت و عنوان، یا تمام الموضوع و يا جزء الموضوع براى ثبوت حكم است. در واقع حيثيت تقييديه با تركيبى كه در طرف موضوع قضيه ايجاد می‏كند، بيان می‏كند كه موضوع قضيه، بسيط نيست و به تنهايى شايسته پذيرش محمول نمی‏باشد. مثال1: در قضیۀ «اكرم العالم» عنوان «عالم» و همچنین در قضیۀ «قلد المجتهد العادل» حیث «عدالت»، حیثیة تقییدیه است. مثال2: در قضیۀ «الماء المتغیر نجس»، حیث «متغیر» حیثیة تقییدیه است. ☑️نکته: تفاوت حیثیة تقییدیه و تعلیلیة این است که حیثیة تقییدیه مقوم موضوع است اما حیثیة تعلیلیه علت تشریع حکم است. حیثیت تقییدیه ، ➖مقید شدن موضوع به این حیث است ؛ وقتی می گوییم : «الجسم من کونه أبیض مرئی» ، یعنی جسم به تنهائی مرئی نیست . آنچه دیده می شود ألوان است . پس «مرئی» که محمول است ، برای بیاض که حیثیت تقییدیه است ، بالذات و برای جسم بالعرض ثابت است اما حیثیت تعلیلیه ،➖ قید موضوع نمی شود . موضوع یک چیز است ، اما حیثیت ، علت اثبات محمول برای موضوع است . می گوییم : «الإنسان من حیث هو متعجب ، ضاحک» . ضاحک را بر انسان اطلاق می کنیم و  می گوییم : ضاحک است . پس تعجب ، حیثیت تعلیلیه است ، و محمول را برای موضوع اثبات می کند لینک عضویت در کانال اصطلاحات 👇👇 https://eitaa.com/tollabdinijame
اصطلاحات و نکات ناب حوزوی
تفاوت حیثیت تقییدیه و حیثیت تعلیلیه 🔰این بحث هم در کتب منطقی و فلسفی و هم در کتب اصولی مطرح شده اس
حیث تقییدیه به این معنا است که این عمل بما هو هو اثری ندارد بلکه قیدی دارد که سبب شده عمل مستحب باشد، باید به او به عنوان مستحب رسیده باشد، تا احتیاط استحبابی معنا داشته باشد والا استحباب معنا ندارد. حیث تعلیلیه به این معنا است که علت استحباب عمل بلوغ است ولی این در استحباب عمل دخیل ندارد استاد محمد جواد فاضل حفظه الله/درس کفایة الاصول - جلد دوم جلسه ۶۶: برائت ۱۵ فرق بین حیثیت تعلیلی و تقییدی این است: ۱- حیثیت تعلیلیه جزء الموضوع نیست، ۲- اما حیثیت تقییدیه جزء الموضوع است، ✅➖توضیح؛ اگر مولی فرمود الخمر حرام لأنّه مسکر، ۱-اگر گفتیم این لأنه مسکر حیثیت تعلیلی است در اینصورت، خود خمر موضوع واقع می‌شود ۲-اما اگر گفتیم لأنّه مسکر حیثیت تقییدی است موضوع ما مرکب می‌شود از دو جزء، خمر به علاوه‌ی اسکار. اسکار می‌آید جزء الموضوع قرار می‌گیرد، اثر حیثیت تقییدیه این است که اگر منتفی شود موضوع منتفی می‌شود. اما بخلاف حیثیت تعلیلیه که چون جزء الموضوع نیست اگر منتفی شود موضوع منتفی نمی‌شود. استاد محمد جواد فاضل درس خارج اصول، تاریخ جلسه : ۱۳۹۱/۷/۲۳ شماره جلسه :18 لینک عضویت در کانال اصطلاحات👇👇 https://eitaa.com/tollabdinijame
اعتصام: نجس نشدن آب به صِرف ملاقات با نجس است.اعتصام در مقابل انفعال است، به آبى كه حالت اعتصام دارد، «مُعْتَصم» مى‌گويند و از آن در باب طهارت سخن گفته‌اند. آب يا مطلق است( --> آب مطلق)يا مضاف( --> آب مضاف). آب مطلق يا معتصم است يا غير معتصم. آب معتصم به صِرف تماس با نجس، منفعل نمى‌شود، مگر رنگ، بو يا مزه آن به سبب نجاست تغيير كند.(1)در اين صورت، با زوال تغيّر( --> تغيّر)به سبب اتّصال به آب معتصم ديگر پاك مى‌گردد. سبب اعتصام:منشأ اعتصام دو چيز است: اتّصال به مادّه، مانند چشمه( -->آب جارى)و كر بودن( --> آب كر). آب قليل را آب غير معتصم مي گويند چون يا با ملاقات با متنجس يا ملاقات با نجس، نجس مي شود. اما همين آب قليل را كه معتصم نيست اگر به يك چشمه آب كر وصلش كنيد، معتصم مي شود. در حمام هاي قديم يك باصطلاح ماء الحمّامي بود كه مي گفتند معتصم است. در واقع حمّام حوضچه هايي داشت كه از آن آب بر مي داشتند و براي اينكه آب نجس نشود به خزينه وصلش مي كردند. این ماء الحمّام هم وصل به کر می شد و برای همین به آن ماء المعتصم هم می گفتند. پس ماء المعتصم يعني آبي كه در اثر ملاقات با نجس، نجس نمي شود، چون وصل به آب كر شده است و لذا احكام كر را پيدا كرده است. لینک عضویت در کانال اصطلاحات حوزوی 👇 https://eitaa.com/tollabdinijame
✅➖تعریف لغوی و اصطلاحی اعتصام اعتصام لغة: مصدر اعتصم، من عصم بمعنى منع، و منه عصام القربة، أي رباطها. و الاعتصام باللّه: الامتناع به من الشرور و المعاصي ، و منه قوله تعالى: وَ مَنْ يَعْتَصِمْ بِاللّٰهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلىٰ صِرٰاطٍ مُسْتَقِيمٍ‌ . و الاعتصام بحبل اللّه: التمسّك به ، و منه قوله تعالى: وَ اِعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اَللّٰهِ جَمِيعاً وَ لاٰ تَفَرَّقُوا . و الظاهر أنّ الثاني يرجع إلى الأوّل. اعتصام اصطلاحا: استعمل في كلمات الفقهاء في المعنيين التاليين: 1 - اعتصام الماء: عدم انفعاله و تأثره بالنجاسة بمجرّد الملاقاة ما لم يتغيّر أحد أوصافه الثلاثة: اللون و الطعم و الرائحة. 2 - اعتصام الإنسان: عدم جواز التعرّض له و لماله. و الأكثر استعمال الاعتصام بالمعنى الأوّل، و يعبّر عن الثاني غالبا ب‍ «حقن الدم» و عن الإنسان المعصوم ب‍ «محقون الدم»، كما يعبّر عن الماء المعتصم ب‍ «الماء المحقون» أيضا . الأحكام اعتصام الماء: تكلّم الفقهاء في اعتصام الماء، عند الكلام عن أقسامه في كتاب الطهارة، حيث قسّموه إلى: معتصم و غير معتصم، و المعتصم إلى: جار، و كرّ، و ماء البئر، و ماء المطر. و حصروا غير المعتصم بالماء القليل، و هو الأقلّ من الكرّ. و يلحق به الماء المضاف و إن كان أكثر من الكرّ؛ لأنّه ينفعل - كالماء القليل - بمجرّد الملاقاة و إن لم يتغيّر. و الحكم العامّ في الماء المعتصم هو عدم انفعاله بمجرّد ملاقاته للنجاسة ما لم يتغيّر بها لونه أو طعمه أو ريحه، فإذا تغيّر أحدها بالنجاسة تنجّس الماء. آدرس؛ کتاب الموسوعة الفقهیةالمیسرة (اصطلاحات فقهی و اصولی) جلد 4 ص 147 لینک عضویت در کانال اصطلاحات حوزوی👇 https://eitaa.com/tollabdinijame
🔻 در باب معاملات اصل بر صحت است یا فساد؟ ❓ یکی از سوالات مهم در فقه معاملات این است که در مواقع شک اصل بر صحت معامله است یا فساد؟ به نظر می‌رسد نظر صحیح آن است که باید تفصیل داد؛ ما قائل به هر دو هستیم اما در دو جای مختلف! 🔰 اگر شرایط صحت و تحقق بیع احراز نشد در اینجا اصل بر فساد است؛ مثلا یکی از شرایط بیع این است که مالک عین باشی تا بتوانی بفروشی، حال اگر شک کردی این مال مورد بیع مسروقه است یا نه؟ در اینجا چون صحت بیع احراز نشده، ما اصالت الفسادی هستیم؛ چرا که شک در اصل معامله است و وقتی تا الان از ملک من خارج نشده بود، با اصل حکم می‌کنیم که الان هم خارج نشده است. 🔰 اما اگر شرایط بیع احراز شده بود و ما در مسئله‌ای دیگر مثل اینکه آیا شارع نیز بیع عرفی را بیع می‌داند و آن را مشمول احل الله البیع می‌داند یا خیر شک کردیم، در اینجا اصل بر صحت است و معامله را بدون این شرط و قید مشکوک صحیح می‌دانیم؛ زیرا در اینجا شک در قید زائد است. لینک عضویت در کانال اصطلاحات حوزوی 👇👇 https://eitaa.com/tollabdinijame
عن أبي عبداللّٰه عليه السلام قال: قال أمير المؤمنين عليه السلام: «من تطبب أو تبيطر فليأخذالبراءة من وليّه، وإلّا فهو له ضامن». بیطار = دامپزشک بیطار یعنی کسی که مباشر علاج حیوانات است. کسي که اسب را نعل مي‌کند اشتباه کرده است و اسب مُرده است. کسي که چشم اسب را مداوا مي‌کند اشتباه کرده است و آن حیوان کور شده است. کسي که پاي گاو را معالجه مي‌کنید اشتباه کرده است و آن حیوان لنگ شده است. تقریباً «تبیطر» از نظر لغت اتفاقي است که به معني شخص مباشر کاراست، مطلق دکتر حیوانات بیطار نیست. آن کسي که مباشر معالجه است، دارو به حیوانات مي‌دهد، آمپول به مرغ‌ها مي‌زند، اسب را نعل مي‌کند. آن نسخه نویس که معنا ندارد که ضمان داشته باشد. «تبیطر» در مجمع هم هست، در مجمع اینگونه معنا مي‌کند، به معناي علاج‌گر معنا مي‌کند. لینک عضویت در کانال اصطلاحات حوزوی 👇 https://eitaa.com/tollabdinijame