🔷احمد بن حسن از عبد العظيم بن عبد الله نقل كرد كه هارون الرشيد به جعفر بن يحيى برمكى گفت من مايلم استدلال اهل كلام را بشنوم به طورى كه مرا نبينند و عقيده خود را اظهار نمايند. جعفر دستور داد متكلمين را احضار نمايند.همه حاضر شدند.هارون در جايى پرده آويخته بود و سخن آنها را مىشنيد.همه جمع شدند و مجلس پر شد.انتظار هشام بن حكم را مىكشيدند.هشام وارد شد،پيراهنى داشت كه تا زانويش آمده بود و شلوارى تا نيمه ساق به پا داشت.به همه سلام داد و جعفر بن يحيى را به خصوص مورد احترام قرار نداد.
🔶يكى از حاضران گفت چرا على را بر ابا بكر فضيلت مىبخشى با اينكه خداوند مىفرمايد«
ثٰانِيَ اِثْنَيْنِ إِذْ هُمٰا فِي اَلْغٰارِ إِذْ يَقُولُ لِصٰاحِبِهِ لاٰ تَحْزَنْ إِنَّ اَللّٰهَ مَعَنٰا »هشام گفت بگو ببينم حزن ابا بكر در غار آيا در راه رضاى خدا بود يا خداوند راضى نبود؟ سئوالكننده از جواب سكوت كرد.هشام گفت اگر خدا راضى بود چرا پيامبر اكرم او را نهى كرد و فرمود«
لاٰ تَحْزَنْ »از اطاعت خدا او را نهى مىكند اما اگر مىگوئى خدا راضى نبوده،نبايد افتخار كنى به چيزى كه خداوند راضى نبوده با اينكه خداوند مىفرمايد« فَأَنْزَلَ اَللّٰهُ سَكِينَتَهُ عَلىٰ رَسُولِهِ وَ عَلَى اَلْمُؤْمِنِينَ ».
#هشام_بن_حکم
#آیه_غار
📚بحار الانوار ج 10 ص 297
@Tollabe_pasokhgoo