🟢🟢دهخدا مادری داشت بسیار عصبی بود و پرخاشگر؛ طوری که دهخدا بخاطر مادرش ازدواج نکرده بود و پیرپسر مجردی بود در کنار مادرش زندگی میکرد.
نصف شبی مادرش او را از خواب شیرین بیدار کرد و آب خواست. دهخدا رفت و لیوانی آب آورد مادرش لیوان را بر سر دهخدا کوبید و گفت آب گرم بود. سر دهخدا شکست و خونی شد. به گوشهای از اتاق رفت و زار زار گریست.
گفت: «خدایا من چه گناهی کردهام بخاطر مادرم بر نفسم پشت پا زدهام. من خود، خود را مقطوعالنسل کردم، این هم مزد من که مادرم به من داد. خدایا صبرم را تمام نکن و شکیباییام را از من نگیر.»
گریست و خوابید شب در عالم رؤیا دید نوری سبز از سر او وارد شد و در کل بدن او پیچید و روشنش ساخت. صدایی به او گفت: «برخیز در پاداش تحمل مادرت ما به تو علم دادیم.»
از فردای آن روز دهخدا شاهکار تاریخ ادبیات ایران را که جامعترین لغتنامه و امثال و حکم بود را گردآوری کرد و نامش برای همیشه بدون نسل، در تاریخ جاودانه شد!!!
˹@tollabolkarimeh˼
⭕️جهت تبلیغ در کانال پر بازدید طلاب الکریمه سریعا مراجعه کنید💯
🔰امشب پست آخر خالیه با تخفیف ویژه👌
✅ همین حالا رزرو کنید
👇👇👇👇👇👇👇
@mahdokht128
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#عظمت حضرت زهرا در قیامت
🆔 ˹@tollabolkarimeh˼
✅ قـابـل تـوجــه مـبـلـغــیـن مـحـتـرم 🔆 امـکـان صـدور حـکـم تـبـلـیـغـی بـرای اعـزام مـاه مـبـارک رمـضـان، در سـامـانـه سـمـتـا دفـتـر تـبـلـیـغـات اسـلامـی فـراهـم شـد 🔆 روال دریـافــت حـکـم تـبـلـیـغـی بـه ایـن صـورت اسـت کـه ابـتـداء سـازمـان تـبـلیـغـات اسـلامی مـنـطـقـه تـبـلیـغـی در سـامـانـه سـمـتــا درخـواسـت مـبـلـغ می دهـد و بـعـد از درخـواسـت حـکـم تـبـلـیـغـی صـادر مـی شـود 📝 مـبـلـغـیـن مـحـتـرمـی کـه پـرونـده در دفـتـر تـبـلـیـغـات دارنـد بـه سـازمـان تـبـلـیـغـات مـنـطـقـه تـبـلـیـغـی خـود مـراجـعـه کـرده تـا بـتـوانـنـد از سـامـانـه سـمـتـا حـکـم تـبـلـیـغی بگیرند.
معیشت طلاب
˹@tollabolkarimeh˼
هنوز می چکد از چشم ها بهانه ی تو
بیا که سر بگذارد جهان به شانه ی تو
برای گریه ی این ابرهای سرگردان
کجاست بهتر از آغوش بی کرانه ی تو؟...
#تولیدی #عکس_نوشت #سه_شنبه
˹@tollabolkarimeh˼
روزولادتتوروزجووون_۲۰۲۴_۰۲_۲۰_۱۰_۰۰_۳۹_۹۶۸.mp3
4.54M
💐روزولادتتوروزجووون
کربلایی حسین طاهری
کربلایی محمد حسین حدادیان
💐روز جوان ولادت حضرت علی اکبرع
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
#عشاق_الحسین_محب_الحسین_ع
˹@tollabolkarimeh˼
بسم الله
تلویزیون روشن است ساعت 2 بعدازظهر وقت اخبار سراسری است. پشت به تلویزیون نشسته'ام.
اخبار شروع می شود نهارم خوشرنگ و بو شده است.
قرمزی گوجه فرنگی کنار سفیدی سیب زمینی بشقاب غذایم را رنگین کرده عطرش را به ریه می کشم لقمه اول را که میگیرم سرم را بلند میکنم نگاه براق نگار روی لقمه است موهای خرگوشی اش به چشمم بانمکترش کرده لقمه را به سمتش میگیرم از دستم میگیرد و با لذت میخورد توی دلم قربان صدقه'اش میروم.
_"خیلی خوشمزه است مامان جونم"
میگویم:" مامان جون خودت لقمه بگیر منم نهارمو بخورم"
توی ذوقش میخورد اما شروع می کند.
لقمه'ای توی دهانم میگذارم
خانم اخبارگو از کودکان غزه میگوید از گرسنگی'شان امار می دهد که از چند بچه، چند تا در خطر سوءتغذیه و مرگند؛ و چندتا بر اثر گرسنگی ...
غذا طعم زهر میگیرد، بوی خودخواهی.
لقمه مثل سنگ گلویم را میگیرد.
کودکی میبینم که با ظرف خالی روبرویم ایستاده است قاشقش را توی ظرف خالی میزند صدایش موهای تنم را سیخ میکند.
اشک در چشمم میجوشد، خدایا؛ چکاری از من ساخته است.
نگار لقمه'ای سمتم میگیرد، میگویم: "خودت بخور عزیزم"
_میگوید: "برای اوناست" با دست تلویزیون را نشانم میدهد.
کودکانی با لباس خاکی و خون الود با چشمانی سرد و بی رمق.
لبخند روی لبم از هزاران گریه دردناکتر است، با دلخوری احمد را نگاه می کنم.
او صدای تلویزیون را قطع میکند و شروع میکند به حرف زدن که چطور میتوانیم به کودکان گرسنه غزه کمک کنیم.
در دلم خدا را شکر میکنم که کودکم می فهمد و انقدر مهربانی و بخشش در وجودش هست که از سهم غذایش حتی شده لقمه ای ببخشد.
آرزو میکنم بتوانم ذاتش را همینطور مهربان و بخشنده نگه دارم.
پ.ن: لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون
#روایت
✍️فاطمه تیرانداز
#طلبه_نوشت
˹@tollabolkarimeh˼
2c4ac57a0d4695d46bbdc148625cf856-۱.pdf
83.3K
🔸برنامه کلاس بر خط نیمسال دوم ۱۴۰۲.۱۴۰۳
#برنامه_کلاس_آنلاین
˹@tollabolkarimeh˼
خواهرای عزیزم برای
🔹انتخاب واحد" مقاله پایانی" حداقل باید ۱۱۰ واحد گذرونده باشید 🔹