eitaa logo
طلاب الکریمه
12هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
3.8هزار ویدیو
1.5هزار فایل
«هر آنچه که یک بانوی طلبه لازم است بداند را در طلاب الکریمه بخوانید»🧕 📌 منبع: جزوات و نمونه سوالات طلبگی و اخبار روز ارتباط با ادمین: @talabetooba
مشاهده در ایتا
دانلود
شرح دلدادگی از سن هفت سالگی پای منبر ها بود و تا آخر عمر مبارکشان همیشه در جلسات و هیئت‌ها و مراسمی که برای ائمه اطهار تشکیل می‌شد، شرکت می‌کرد. عبادتش بیشتر در نیمه‌های شب بود و نماز های واجب را مقید بود در مسجد به جماعت بخواند. بیشتر عمرشان در سفرهای زیارتی بود و میگفت: من از اول جوانی مقید بودم که گناه نکنم و آنقدر به حج بروم تا به محضر مولایم حضرت بقیه الله _روحی فداه_ مشرف شوم. خدمت به مادر را خیلی مهم می‌دانستند و برای ایشان خیلی زحمت می‌کشیدند، حتی ایشان به جهت ملاحظه حال مادرشان تا سن چهل سالگی ازدواج نکردند. اهل نماز شب بودند و هیچوقت نماز شبشان ترک نمیشد، حتی زمانی که در بستر بیماری بودند با کمک دوستان وضو میگرفتند و عبادت میکردند، وقتی به ایشان میگفتند: شما مریض هستید و باید استراحت کنید! می‌گفتند: 《وقت برای استراحت زیاد است، آنقدر بخوابیم که خسته شویم.》 با هشتگ سیره علما را دنبال بفرمائید. @tollabolkarimeh
💫﷽💫 مرحوم علامه طباطبایی در مجلسِ روضه‌ای که سیدی در محله گذر خان قم تشکیل می‌داد، شرکت می‌کردند. یک بار قسمتی از منزلِ آن سید، نوسازی شده بود و علامه در همان قسمتِ نوساز نشسته بودند. در آن هنگام پرسیدند: چه مدت است که در این جا مجلس عزاداری برپاست؟ گفتند: بیش از چهل سال! مرحوم علامه از آن قسمت نوساز برخاستند و به قسمتِ قدیمی خانه رفتند و فرمودند: این آجرهایی که چهل سال، شاهدِ گریه بر امام حسین(ع) بودند، قداستی دارند که لازم است انسان به این‌‌ها تبرّک جوید! با هشتگ سیره علما را دنبال بفرمائید. @tollabolkarimeh
💫﷽💫 یکى از آقایان نقل می کند: من یک روز به دکّان سبزى فروشى رفته بودم، دیدم مرحوم قاضى خم شده و مشغول کاهو سوا کردن است؛ ولى به عکس معهود، کاهوهاى پلاسیده و آنهائی که داراى برگهاى خشن و بزرگ هستند بر مى‏دارد. من کاملًا متوجّه بودم؛ تا مرحوم قاضى کاهوها را به صاحب دکّان داد و ترازو کرد، و مرحوم قاضى آنها را در زیر عبا گرفت و روانه شد. من که در آنوقت طلبه جوانى بودم و مرحوم قاضى مَرد مُسنّ و پیرمردى بود، به دنبالش رفتم و عرض کردم: آقا من سؤالى دارم! شما به عکس همه، چرا این کاهوهاى غیر مطلوب را سوا کردید؟! مرحوم قاضى فرمود: آقا جان من! این مرد فروشنده، شخص بى بضاعت و فقیرى است، و من گاه‌گاهى به او مساعدت مى‏کنم؛ و نمى‏خواهم چیزى به او بلا عوض داده باشم تا اوّلًا آن عزّت و شرفِ آبرو از بین برود؛ و ثانیاً خداى ناخواسته عادت کند به مجّانى گرفتن؛ و در کسب هم ضعیف شود و براى ما فرقى ندارد کاهوى لطیف و نازک بخوریم یا از این کاهوها؛ و من مى‏دانستم که اینها بالاخره خریدارى ندارد، و ظهر که دکّان خود را مى‏بندد به بیرون خواهد ریخت، لذا براى عدم تضرّر او مبادرت به خریدن کردم. با هشتگ سیره علما را دنبال بفرمائید. @tollabolkarimeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✔️ مرحوم آیت الله العظمی بهجت 💥 به کی شکایت بکنیم از دست «خودمون» ما اختیارا نمیخوایم سلمان بشیم! @tollabolkarimeh
💫﷽💫 همسر شیخ عبدالکریم حائری در سال‌های آخر، از دو چشم نابینا و از دو پا فلج شده‌بود، شیخ عبدالکریم او را به‌دوش میگرفت و شب‌ها به پشت‌بام می‌برد که از گرما اذیت نشود. به‌او گفتند: زن دوم بگیر، همسر شما که چشمش نمی‌بیند! گفت: چشم ندارد، دل که دارد! من دل کسی را نمی‌رنجانم... با هشتگ سیره علما را دنبال بفرمائید. @tollabolkarimeh
💫﷽💫 زمانی که ازدواج کردم کادوی ازدواجم تابلویی بود که پدر با دست خود نوشته‌بودند به عربی با این مضمون که: بپرهیز از ظلم به کسی که یاوری جز خدا ندارد. این جمله‌ای است که حضرت اباعبدالله (ع) در لحظه آخر زندگی بر لب آوردند. یکی از علما وقتی این تابلو را دیدند، گفتند: این را حاج آقا به خاطر همسرشان نوشته‌اند که همیشه در ذهنشان باشد، چون يك زن در منزل شوهر همه داشته‌اش را می‌آورد و باید بدانیم جز خدا پناهی ندارد و نباید به این زن بگوییم بالای چشمت ابروست، و اگر نه مستقیم وارد جنگ با خدا شده ایم. خداوند در هیچ چیزی شتاب نمی کند مگر یاری به مظلومان. با هشتگ سیره علما را دنبال بفرمائید. @tollabolkarimeh
💫﷽💫 در ایام بیماریِ مرحوم آیت الله سید احمد خوانساری هر چند روز یک بار، به عیادت ایشان می‌رفتم و یک روضهِ خودمانی برای ایشان می‌خواندم. سه روز قبل از فوتِ آن بزرگوار، وقتی به عیادت ایشان رفتم، دستور دادند: خانم‌ها پشتِ پرده بیایند. سپس عبای مبارک را بر دوش انداختند و با ادبِ تمام برای شنیدن روضه نشستند. بعد از سه روز از منزل ایشان تلفن زدند و گفتند: آقا از دنیا رفت! بعد از غسل، آقا زاده ایشان- سید جعفر خوانساری- گریه کنان گفتند: وقتی تو رفتی، آقا مرا صدا زدند و فرمودند: جعفر! من دارم دستِ خالی از دنیا می‌روم. تنها چیزی که با خودم دارم از این دنیا می‌برم، تشرّفم به مجالسِ امام حسین و اهل بیت- علیهم السلام- است! کسی که بعضی از علما به تقوایِ کامل او نظر می‌دادند، دمِ رفتن می‌فرمودند: من دارم دستِ خالی از دنیا می‌روم! پس وای بر ما! با هشتگ سیره‌ی علما را دنبال بفرمایید. @tollabolkarimeh
💫﷽💫 برادرِ مرحوم شیخ احمد کافی- منبری معروف- نقل می‌کرد: در یکی از دهه‌های محرم، راننده آقای کافی گرفتار کاری شد و نتوانست شیخ را به مجالسش ببرد. از تهران به من زنگ زدند و خواستند که چند روز باقی‌مانده از مُحرّم، او را به جلساتش ببرم. دهه که تمام شد، یک پاکت بزرگ و دربسته به من دادند و گفتند: صله‌ هیأت‌ها را به بانک ببرم و به حسابش واریز کنم! گفتم: خودتان نمی‌خواهید داخل پاکت‌ها را نگاه و پول‌ها را شمارش کنید؟ گفتند: نمی‌خواهم از محتویاتِ پاکت‌ها باخبر شوم و بدانم کدام بانی چقدر به من داده تا در کیفیت منبرم تأثیر بگذارد! ضمنا ۱۳ سال است که یکی از بانیان من به جای اسکناس، کاغذ روزنامه، داخل پاکت می‌گذارد و به من می‌دهد. بارها شیطان وسوسه‌ام کرده که ببینم کدام بانی است که چنین کاری می‌کند، اما خدا آبرویش را حفظ کرده تا او را نشناسم! حالا شما این پاکت را ببر و محتویاتش را به این حساب بریز! فردا که پاکت‌ها را باز کردم تا محتویاتشان را به حساب شیخ احمد بریزم، دیدم دقیقا درون یکی از پاکت‌ها چند برگ روزنامه بود! مرحون شیخ احمد کافی، ۳۰ تیرماه ۱۳۵۷ در حادثه ساختگیِ رانندگی، در مسیر قوچان به مشهد جان به جان‌آفرین تسلیم کرد. سیره‌ی علما را با هشتگ دنبال بفرمایید. @tollabolkarimeh
💫﷽💫 حجت‌الاسلام معری نقل می‌کند که يکبار در ایام طلبگی به مشهد رفته‌بودم و در صحن‌های حرم رضوی (عليه السلام) قدم می‌زدم و به بارگاه امام می‌نگريستم اما داخل رواق‌ها و روضه نمی‌رفتم. ناگهان دست مهربانی بر روی شانه‌هایم قرار گرفت و با لحنی آرام فرمود: حاج شیخ حسن! چرا وارد نمی‌شوی؟! نگاه کردم و دیدم علامه طباطبائی است. عرض کردم: خجالت می‌کشم با این آشفتگی روحی بر امام رضا (عليه السلام) وارد شوم. من آلوده کجا و حرم پاک ایشان کجا! آنگاه مرحوم علامه فرمود: «طبیب برای چه مطب باز می‌کند؟ برای این که بیماران به وی مراجعه کنند و با نسخه او تندرستی خود را بیابند. این جا هم دارالشفاي آل محمد (عليهم السلام) است. داخل شو که امام رضا (علیه السلام) طبيب الأطباء است.» با هشتگ سیره علما را دنبال بفرمائید. @tollabolkarimeh
💫﷽💫 نگویید جا مانده‌ایم! کسی که قلب و روحش رفته جامانده نیست. جامانده کسی است که عشق و شور و طلب زیارت اربعین، به ذهنش هم نمی‌رسد و علاقه‌ای ندارد. اگر به هر دلیلی اشتیاق رفتن هست و شرایطش نیست، خیری بوده و ثواب نیت را برده‌اید. شاکر باشید و نگویید جامانده‌ایم. با هشتگ سیره علما را دنبال بفرمائید. @tollabolkarimeh
💫﷽💫 در اوایل تحصیل که به صرف و نحو اشتغال داشتم، علاقه زیادی به ادامه تحصیل نداشتم و از این‌رو هر چه می‌خواندم، نمی‌فهمیدم و چهار سال به همین نحو گذراندم. پس از آن یکباره عنایت خدایی دامن گیرم شده، عوضم کرد و در خود یک نوع شیفتگی و بیتابی نسبت به تحصیل کمال، حس نمودم. به طوری که از همان روز تا پایان ایام تحصیل که تقریبا هفده سال طول کشید، هرگز نسبت به تعلیم و تفکر، درک خستگی و دلسردی نکردم و زشت و زیبای جهان را فراموش نموده و تلخ و شیرین حوادث، برابر می‌پنداشتم. بساط معاشرت غير اهل علم را به کلی برچیدم. در خورد و خواب و لوازم دیگر زندگی، به حداقل ضروری قناعت نموده باقی را به مطالعه می‌پرداختم. بسیار می‌شد به‌ویژه در بهار و تابستان که شب را تا طلوع آفتاب با مطالعه می‌گذراندم و همیشه درس فردا را شب پیش مطالعه می‌کردم و اگر اشکالی پیش می‌آمد با هر خودکشی بود حل می‌نمودم و وقتی که به درس حضور می‌یافتم از آنچه استاد می‌گفت قبلا روشن بودم و هرگز اشکال و اشتباه درس را پیش استاد نبردم». با هشتگ سیره علما را دنبال بفرمائید. @tollabolkarimeh
💫﷽💫؛ ایشان احترام خاصی به بانوان می‌گذاشتند؛ یا به دیگران نیز این را سفارش می‌کردند. نسبت به همسر بزرگوار خودشان نیز نهایت ادب و احترام را داشتند و می‌فرمودند: «مـــــن ڪمال خود را در به خانم می‌دانم و خود را موظف می‌دانم ڪه آن چه ایشان می‌خواهد فــــراهم ڪنـــــم.» و بسیار کم اتفاق می‌افتاد که بدون ایشان به مسافرت بروند. با هشتگ سیره علما را دنبال بفرمایید. @tollabolkarimeh
مادر شیخ زن بسیار صالحه‏‌ای بود و خودش متحمل نان پختن و غذا پختن می‌شد. روزی به شیخ زبان اعتراض گشود و گفت: «با این همه وجوهاتی که شیعیان از اطراف نزد شما می‏آورند چرا برادرت منصور را کمتر رعایت می‏کنی و به او مخارج مکفی نمی‌دهی؟» شیخ در این هنگام بی‌درنگ کلید اطاقی را که در آن وجوه شرعیه محافظت می‏‌شد به مادر داد و گفت: «هر قدر صلاح می‏دانی به فرزندت بده ولی در روز قیامت مسوولیتش هم با خودت باشد.» اما آن زن صالحه چون خودش را در مقابل یک محذور بزرگی مشاهده کرد از این کار امتناع ورزیده گفت: «هیچ‌گاه برای رفاه چند روزهٔ فرزندم خود را در روز قیامت مبتلا و گرفتار نخواهم نمود.» سیره‌ی علما را با هشتگ دنبال بفرمایید. @tollabolkarimeh
خدا رحمت کند کسی را که پای خود را از گلیم خود درازتر نکند! از طرف صدا و سیمای مرکز خراسان، نامه و فرمی برای مرحوم آیت الله میرزا جواد آقای تهرانی آمده بود که در آن خواسته شده بود تا خود را به عنوانِ یکی ازشخصیت‌های اسلامی، معرفی کنند. حضرت آقا زیر عبارت یکی از شخصیت‌های اسلامی با خودکار قرمز خط کشیده، و تنها همین دو جمله را نوشته بودند: یکی: رُبّ شُهره لااصلَ لَها یعنی: ای بسا شهرت و معروفیتی که هیچ اصل و اساسی نداشته باشد. و دیگر آن که: رَحم اللهُ امرء اًعَرَفَ قَدره ولم یَتعدّ طورَه یعنی: خدا رحمت کند کسی را که قدر و اندازه خویش را بشناسد و پایش را از گلیمش درازتر نکند! تفسیر مصباح الهدی، ص ۱۱۹، موسسه معارف امام رضا. سیره‌ی علما را با هشتگ دنبال بفرمایید. @tollabolkarimeh