«کووید ۱۹ و گم شدن هویت آدمی»
✍️ #دکترسیدمحمدتقی_چاووشی
«خشونت قابلهٔ تاریخ است. »
این عبارت یکی از معروفترین تعابیر مارکس است. بی تردید دوستان محترم و عزیزم آن را بارها خوانده یا شنیده اید.
خشونت و تاریخ از ویژگی های حیات آدمی است و بس. حیات ما انسان ها چنان پیوندی با تاریخ دارد که به نحو اُنتولوژیک به هیچ وجه قابل انفکاک از آن نیست. در نتیجه تاریخ در اینجا جدای از زندگی ما نیست. سمت و سوی تاریخ پرهیز از زندگی خصوصی فردی و شخصی ماست یعنی تاریخ صرفاً به حیث عام زندگی مشیر است. بنابراین خشونت قابله حیات است.
انسان بدون خشونت راکد و بلا تغییر است ادوار حیات ندارد و صرفاً زنده است. مانند گیاهان و حیوانات و ملائکه و خدایان. اما انسان وجود دارد و فقط زنده نیست و این وجود داشتن مرهون خشونت است.
در بدو امر این مدعا طبع سلیم را می آزارد اما جا دارد با تأمل بیشتری در آن بنگریم. گاهی خشونت درون یک کشور و بر یک فرهنگ اعمال می شود که انحاء دیکتاتوری ها را نمایان می کند و گاه خشونت فی مابین دول مختلف و در ساحت بین الملل رخ می دهد. اما دست کم قسمت سومی هم قابل ذکر است که در نسبت انسان و طبیعت ظهور می یابد. وقایع طبیعی و یا به لسان شرع، سنن الهی، مانند زلزله و آتشفشان که البته در نسبت با انسان خشونت دارند و یا چهره ای از آن را آشکار می کنند.
ویروس ها نیز اگر بپذیریم مصنوع آزمایشگاهها نیستند از جمله بلایا یا وقایع طبیعی هستند. حال ویروس کرونا یا کووید ۱۹ به چه معنا قابله تاریخ (و حیات) است؟
در پاسخ به سادگی می توان گفت شیوه تازه ای از حیات به وجود میآید که بی سابقه است. با کووید۱۹ دورهای از حیات آغاز می شود که در اوج قدرت آدمی، عجز او را آشکار میکند. در هیچ دورهٔ تاریخ تا امروز انسان بر عجز خود آگاه نبوده است. زندگی پس از این با عجز و قرین با عظمتِ نیرو یا نیروهای غیر انسانی خواهد بود.
قرار نیست در این جا نمونه های مشابه این ویروس بیان و تمایز آنها روشن شود. هر کدام از ما به نحوی از آن ها مطلع هستیم و تمایزات شان را میشناسیم. کووید ۱۹ از حد یک بعدی طبیعی خارج شد و دو قسم دیگرِ خشونت را هم در بر گرفت.
در دوره ای که قدرت بلامنازع آمریکا از چشمان گشودهٔ ترامپ بیرون میزد و تمام جهان را تحقیر می کرد، ویروسی خیابانهای وال استریت را که به بیان برخی مرکز تجارتی جهان است و نماد قدرت؛ خلوت کرد و تمام مراکز را به تعطیلی کشاند. این چین یا روسیه نیست که قدرت را به چالش می کشد که اینها خود مولود قدرت اند؛ ویروسی چنین کرد. ویروس کووید ۱۹ سیلی سرد طبیعت یا نیروی غیر انسانی بر چهره قدرت انسانی بود. چنین خشونتی قابلهی حیاتی کاملاً متفاوت است.
ممکن است روزی واکسنی برای ویروس پیدا شود، این مهم نیست. زیرا، هم اکنون مقدمات دوره ای پایدار در مناسبات و روابط انسانی پدید آمده است.
عجز به معنی تنبه انسان و یا معنای اخلاقی/ دینی آن مد نظر نیست. قدرت مداران ممکن است بر اساس ظهور عجز در بطن قدرت خویش دست به کار نمایان کردن قدرت شوند و تمام حیات را به آتش کشند اما بحث اینجاست که اهل فلسفه ناگزیر از معنایی تازه برای قدرتند. اینک اراده به قدرت معنای دیگر یافته است و از این رو، انسان نیز بار دیگر باید عهد خود را با واقعیت خود تغییر دهد.
نیچه میگفت: «پس از این جنگ بر سر قلمرو و مرز کشورها نیست، جنگ هویت است.» باور ناقص حقیر این است که «پس از اینِ... »نیچه هم اینک است. قابله حیات نه دورهای دیگر بلکه انسانی دیگر پدید آورد. وظیفه هر کسی که نسبتی با فلسفه دارد تفکر درباب انسان جدید با ماهیتی متفاوت است است یا شاید انسانی که هویت خود را گم کرده است. طفلِ ناقص الخلقه ای که درماندگی در ذاتِ آن نشسته است.
@tollabolkarimeh 🌷