کارگاه خویشتن داری_18.mp3
17.23M
#کارگاه_خویشتن_داری ۱۸
🔥خودبینی، خودبزرگ بینی،
خودشیفتگی؛
بزرگترین موانع خویشتنداری اند!
📣 هرقدر از خوراک دادن به " مَن "های طبیعی بیشتر فاصله بگیریم، و به خوراک دادن به "منِ" انسانی بپردازیم، در خویشتن داری با ابعاد گوناگون، موفقتر خواهیم بود.
#خودشناسی
#خودخواهی
#تغذیه_معنوی
@Tolou1400
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما همواره با یاد امام زمان(عج) زنده بودیم.......
و با این یاد نفس کشیدیم
و با این یاد صحبت کردیم
و با این یاد هستی مون بوده
و با این یاد مُردیم.......
#حاج_احمد_متوسلیان
#یاایهاالعزیز
#استوری
#طلوع🌻
https://eitaa.com/joinchat/2990276745C178e103edf
طلوع
#من_زنده_ام #فصل_پنجم #قسمت_سیونهم اما من او را برای دفاع از خودمان و رضای خدا زدم یعنی آنها
#من_زنده_ام
#فصل_پنجم
#قسمت_چهلم
صدای کابل سربازها را بر تن و بدن برادرانمان می شنیدیم.آنها را حتی جلوی در سلول هایشان با ضربات کابل بدرقه می کردند.صدای ناله ی دکترها که همگی مسن بودند جگرمان را پاره پاره می کرد.به هیچ کس رحم نکرده بودند.هر چه آن ها فشار و شکنجه را بیشتر می کردند، نفرت ما را نسبت به خودشان بیشتر و ما را در عزم و تصمیم خودمان راسخ تر می کردند.آنها ناخواسته روح مقاومت را در ما پرورش می دادند.در این همه درد جسمانی ،این روح ما بود که بارور و بالنده می شد تا بتواند رنج بیشتری را تحمل کند.
روز بعد تقاضای ملاقات با رئیس زندان را کردیم.هر روز وعده ی سرخرمن می دادند.هر روز یک اتفاق جدید برای رئیس زندان رخ می داد و وعده ی ملاقات به یک روز دیگر موکول می شد.اسفندماه را با وعده و وعید آنها و ماساژ دست و بدنمان که سخت کوفته و زخمی شده بودند گذراندیم.در آخرین چهارشنبه ی سال حلیمه زیر در فالگوش نشسته و برایمان هرجمله ای را که می شنید تفسیر می کرد و امید می داد.
بهار 1361یواشکی از راه رسیده بود.ما هم در گوشی بهم تبریک گفتیم.زمستان 1360 خیلی سخت و دلگیر بود.بعدا از شنیدن آن همه خبر ناگوار،شلاق و شکنجه در غربت طاقت فرسای اسارت ،بغض مان شکست تا با گریه و عزاداری اندکی از اندوهمان بکاهیم.با این حال همچنان برای خلاص شدن دست و وپا می زدیم و مدام ملاقات با داوود (رئیس زندان) را تقاضا می کردیم.هنوز اولین هفته ی بهار را پشت سرنگذاشته بودیم که یک روز
صبح ،حسن در سلول را باز کرد و صدا زد:فاطمه ابراهیم،معصومه طالب!
ابتدا فکر کردم می خواهند ما را از هم جدا کنند .با نگاه نگران و مضطرب از هم خداحافظی کردیم.
بعد از گذراندن چند راهروی طولانی وارد اتاق شدیم که اتاق رئیس زندان(داوود ) بود،نزدیک ،به جایی که اولین شب برای بازجویی ما را به آنجا برده بودند.
در بدو ورود خانمی میانسال با ظاهری ساده و چارقدی به رنگ فیروزه با گل های ریز بنفش و کت و دامن رنگ و رو رفته ای که باکفش هایش هیچ تناسبی نداشت ،در برابر ما به نشانه ی ادب و احترام بلند شد و نشست .او قرار بود مترجم ما و رئیس زندان باشد اما متاسفانه بیشتر از اینکه رئیس زندان حرف بزند و او ترجمه کند ،خودش سخنرانی می کرد و بعد حرف های خودش را برای ما توضیح می داد.جالب این بود که نه به ما اجازه ی صحبت می داد و نه به رئیس زندان ،با لهجه عربی و فارسی دست و پا شکسته یک ریز و پشت هم نطق می کرد و حرف هایی از جنس نصیحت می زد.
در پایان سخنرانی اش گفتیم ما تقاضای ملاقات کردیم و می خواستیم صحبت کنیم.
گفت: هنوز هم حرف دارید؟
با تعجب گفتیم :ما که تا حالا حرفی نزدیم.این شما بودید که حرف می زدید.
ادامه دارد
@Tolou1400
"خوش ترین زندگی،
زندگیِ با قناعت است"
#امام_على_عليه_السلام
#حدیثنوشته
#طلوع🌻
https://eitaa.com/joinchat/2990276745C178e103edf
خدايا اگر ما بد كنيم،
تو را بنده های خوب
بسيار است،
اما اگر تو ما را مدارا نكنی...
ما را خدای ديگری نيست
پس برایم خدایی کن.....🤲💙🍃
#مناجات
#خدا
#طلوع🌻
https://eitaa.com/joinchat/2990276745C178e103edf
بر فرش حرم گرد و غباریم و نشستیم
ما را نتکانی، نتکانی، نتکانی.......
#چهارشنبه_زیارت_امام_رضا_ع
#دهه_کرامت
#طلوع🌻
https://eitaa.com/joinchat/2990276745C178e103edf
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
أَنت كهفي
پنـاه میبرم از غم، به پنـاهِ دل...
#یا_ضامن_آهو
#استوری
#طلوع🌻
https://eitaa.com/joinchat/2990276745C178e103edf