کارگاه خویشتن داری_32.mp3
12.8M
#کارگاه_خویشتن_داری ۳۲
🌟 خورشید؛ هم میتواند گوشهای را روشن کند،
و هم گوشهای را، سایه ...
قرار گرفتن در کنار انسانهای قدرتمند بهشتی
در کنار حرمها
درکنار مساجد
و... در کنارِ ... تمام شعائر الهی؛
هم میتوانند انسان را نورانی کنند ...
و هم تاریک!
√← خویشتنداری یعنی ؛
مراقب باشم ؛ دیوارهای بلندی که در درونم هست، از این نورها، سایهای درست نکنند و قلبم را تاریک و جهنمی نکنند.
#تقوا
#خودسازی
@Tolou1400
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یا علی(ع)!
نام تو بردم
نه غمی ماند
و نه همّی....
#استاد_شهریار
#استوری
#طلوع🌻
https://eitaa.com/joinchat/2990276745C178e103edf
و سلام بر او که می گفت:
«علی، مقیاس و میزانی است برای
سنجش فطرت ها و سرشت ها،
آنکه فطرتی سالم و سرشتی پاک دارد از وی نمی رنجد ولو اینکه شمشیرش بر او فرود آید و آنکه فطرتی آلوده دارد به او علاقه مند نگردد ولو اینکه احسانش کند»
#شهید_مرتضی_مطهری
#عید_غدیر
@Tolou1400
طلوع
#من_زنده_ام #فصل_هفتم_اردوگاه_موصل_و_عنبر #قسمت_ششم با دیدن حاج آقا ابو ترابی نور امیدی در دلمان
#من_زنده_ام
#فصل_هفتم_اردوگاه_موصل_و_عنبر
#قسمت_هفتم
همدیگر رابغل کردیم ونمازشکرخواندیم . ریز ریز از ته دل خندیدن رامثل ریز ریز ازته دل گریه کردن ، خوب یادگرفته بودیم ، باهم خندیدیم واشک شوق ریختیم . هیچ خبری نمی توانست مارا تا این اندازه خوشحال کند . چون دنیا تمام زور وفدرتش را در بازوی صدام ریخته بود وهرگوشه این جنگ را یک کشوری به دوش می کشید . اگر چه بودن ما درآنجا فقط برای تصرف شهرخرمشهر نبود اما باز پس گیری خرمشهر سند خوبی برای رسوایی صدام وجنگ افروزان علیه ایران وانقلاب اسلامی ایران بود . ما می دانستیم خرمشهر و اروند رود فقط یک بهانه است برای آغاز جنگ وخونریزی . بهانه ای که فقط یک کودک ساده لوح را می توانست فریب دهد . فتح خرمشهر همه اقتدارصدام وحزب بعث را درهم ریخته بود . صدام درهمه سخنرانی هایش خرمشهر را مروارید شط العرب نام نهاده بود ومی گفت خرمشهر مثل بالشی است که بصره روی آن آرمیده . باخود می گفتیم چه قدرتمند سربازان ما که بالش را از زیر سر بصره بیرون کشیدند وچقدرخوب شد که دیگر سربازهای بعثی نمی توانند درخرمشهر آزادانه تردد کنند ودیگر رادیوی عراق نمی تواند وضعیت آب وهوای خرمشهر رابه عنوان یکی از شهرهای خودش اعلام کند .
آن روز به جای نهار فقط سبزی خوش خبر را با افتخار وغرور خوردیم واز آن روز به بعد سخت درانتظار آمدن سبزی های دیگر بودیم البته نه به اندازه یک گونی ، هرچند می دانستیم تنها در یک گونی سبزی می توانستند خبری به این بزرگی رابه ما برسانند . برای ملاقات برادران مجروحی که نقیب احمد دیدنشان را منع کرده بود لحظه شماری می کردیم .
یک روز از پشت دریچه ، پسری نسبتا کم سن وسال را دیدیم که قدش تا کمر عدنان بود وبه پر و پای او می پیچید . سریک قوطی بین دستهای کوچک پسر بچه و دست های پهن عدنان کشمکش بود ، او به قوطی آویزان شده بود و التماس و خواهش می کرد و عدنان با لگد و تشر جواب می داد و چیزی از داخل قوطی بر می داشت و به دهان می گذاشت . دلم می خواست پنجره را می شکستم و زورم را به زور آن پسر اضافه می کردم اما در و پنجره به رویمان بسته بود . دیدن آن پسر بچه برایمان خیلی عجیب و پرسش بر انگیز بود اما هرچه بود لباس برادران را بر تن داشت مریم می گفت :
- نگاه کن ، نگاه کن ! دارن می آن سمت ما !
هرچه به ما نزدیک تر می شدند پسر بچه خوشحال تر و خندان تر و پرزورتر می شد تا اینکه وقتی به پشت در سلول ما رسید قوطی را از دست عدنان چنگ زد . چهار نفرمان آمدیم پشت پنجره تا ببینیم چه خبر است . در اتاق باز شد پسر گفت
- اسم من قنبر است . بچه های مجروح بیمارستان برایتان کمپوت فرستاده اند . آنها فهمیده اند شما هم دو ماه در بیمارستان بستری بوده اید ، می خواستند بیایند عیادت شما اما خلاصه ببخشید این قوطی پر بود ، توی راه خالی شد .
وجود سید بزرگوار، حاج آقا ابوترابی فضای اردوگاه را بسیار تلطیف کرده بود . حتی عراقی ها متوجه عظمت نگاه و رفتار او می شدند ، عبای خود را روی سر همه کشیده بود و همه را زیر این عبا جا داده بود اما در عوض سر خودش در تیررس همه ترکش ها و رنج ها و دردها بود . مرد بزرگی که درد می کشید اما دلداری می داد . گویی تکه ای از خدا بود که بر روی زمین جا مانده است .
عدنان فقط روز اول غذا را به اتاق ما آورد اما به اصرار ما روزهای بعد غذا را یک اسیر ایرانی به همراه عدنان می آورد کاملا اتفاقی متوجه شدیم…
ادامه دارد…✒️
@Tolou1400
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا
به حق این شب عزیز
اگه کسی گرفتاری داره
کمکش کن.✨🌿
#استوری
#طلوع🌻
https://eitaa.com/joinchat/2990276745C178e103edf
بزرگی جسم و بلندی قد فایده ای ندارد، اگر دل ویران باشد.
#امیرالمؤمنین_علی_ع
#حدیثنوشته
#طلوع🌻
https://eitaa.com/joinchat/2990276745C178e103edf
🔸غدیر یعنی انتخاب کشتی🔸
اهمیت غدیر در انتخاب کشتی است. دو کشتی پیش روی مسلمانان است. یکی به فرماندهی طاغوت و یکی به فرماندهی بندۀ راستین خداوند. کشتی ولایت الله از تاریکی به سوی نور رهسپار است. هر کشتی دیگری غیر از آن، ولایت طاغوت است که از نور به سمت تاریکی در حرکت است.
عبادات گوناگون از حج گرفته تا جهاد از نماز گرفته تا زکات و از فرائض گرفته تا نوافل، همۀ آداب حضور در کشتی است. اما «ولایت»، سکانداری و مرکز فرماندهی است.
چه انسانهای زبان بسته و کم اقبالی که یک رکعت نمازشان در همۀ عمر قضا نشد و هیچ فریضهای از آنها فوت نگشت و همۀ عبادات را از صله رحم گرفته تا جهاد و حج و زکات را به موقع انجام میدادند اما متأسفانه در انتخاب کشتی اشتباه کرده بودند.
آنها سوار آن کشتیای شدند که مقصدشان حرکت از نور به ظلمت بود. آنها چون وسیلۀ خود را خوب انتخاب نکردهاند، وقتی پیاده میشوند میبینند این همه مسافت را از مقصد دور شدهاند و تأسف بیشتر از آن جهت که فرصت برای ادامۀ سفر پایان یافته و دیگر هرکس در هرجا پیاده شود، همانجا منزلگاه ابدی او است که «اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون».
بیچارهها به امید بهشت سوار شده بودند اما متأسفانه در جهنم پیاده شدند. چه حسرت بار است که انسان با نماز اول وقت و اداء جمیع فرائض مرتباً از بهشت دور و در اعماق جهنم فرو رود.
#استاد_حائری_شیرازی
#غدیر
#طلوع🌻
https://eitaa.com/joinchat/2990276745C178e103edf