💢زیبانویسی
نخستین گام در زیبانویسی، این است كه به خود بباورانیم كه برای بیان هر مطلبی، میتوان دهها جمله ساخت و لزومی ندارد كه تسلیم جملههای تكراری و كلیشهای شد. بهمثل، اگر نانویسندهای بخواهد از سردی هوا در تهران خبر دهد، سریع مینویسد: «هوای تهران سرد است.» اما نویسندۀ حرفهای، گاهی صلاح را در این میبیند كه از راه پنهان وارد شود و خواننده را غافلگیر كند. مثلا ممكن است بنویسد: «تهران سیبری شده است» یا «مردم تهران، اسكیمو شدهاند» یا «آسمان، امسال تهران را با قطب جنوب اشتباه گرفته است» یا دهها و صدها جملۀ دیگر. البته گاهی نویسنده همان اولین جملۀ متبادر به ذهنش را میپسندد و همان را مینویسد؛ ولی این انتخاب، باید از روی فراست و اختیار باشد، نه اجبار و تحمیلِ ذهن تنبل.
بر این پایه، هنرجوی نویسندگی، باید ذهن خود را فیزیوتراپی كند و تا میتواند آن را ورز دهد، تا از كاهلی و تنبلی برهد و ضرورت سادهنویسی را بهانۀ بیمایگی در جملهسازی نكند. برای این منظور، لازم است مدتی تن به مشق و تمرین دهد. بهترین تمرین در این مرحله، انتخاب مضامینی ساده برای ساختن جملههای متنوع است. مثلا با خود عهد كند كه برای مضمون سادهای مانند «من دروغ نمیگویم» بیست تا سی جملۀ ساده بسازد:
ـ كسی از من دروغ نشنیده است.
ـ از دهان من دروغ بیرون نمیآید.
ـ من از دروغگویان نیستم.
ـ زبان من هرگز به دروغ نچرخیده است.
ـ دروغ در دهان من، مانند آتش در آب است.
ـ مرا جز برای راستگویی نیافریدهاند.
ـ اگر دروغگویی، توانایی است، من آدم ناتوانی هستم.
ـ از دریا، گرد برمیخیزد و از من دروغ نه.
ـ من و دروغ؟!
ـ از راستگویی زیانی ندیدهام كه سودم را در دروغزنی بجویم.
ـ از دروغ بیزارم.
ـ در همۀ عمر از دروغ گریختهام.
ـ راستگویی برای من، آسانتر از دروغگویی است.
من این بازی را تا ساختن دهها جملۀ دیگر میتوانم ادامه دهم و هر قدر این تمرین را بیشتر تكرار كنم، ذهن خود را برای بیان معانی و مطالب علمی، ورزیدهتر كردهام. در این مرحله از هنرجویی، لازم است گاهی مطلب سادهای را برگزینیم و برای آن، تا میتوانیم جملههای بلند و كوتاه بسازیم. فقط باید بكوشیم از جادۀ سادهگویی بیرون نرویم.
رضا بابایی، کتاب «آئین قلم»
۱۴۰۲/۰۳/۲۹
#نویسندگی
#کانون_نویسندگان_قم
تلگرام | ایتا | سایت
💢 نویسنده کیست؟
رضا بابایی
این سؤال، کهنه و قدیمی است. هر کس از منظر خود به آن پاسخ داده است. اما در هر صورت خطا است اگر گمان کنیم واحد نویسندگی، جمله است؛ واحد نویسندگی متن یا پاراگراف است. یعنی نویسنده کسی است که میتواند متن بیافریند؛ ولو با جملات ضعیف.
من کتابی نوشتم به نام «بهتر بنویسیم». کل آن دربارۀ جملهنویسی است و از آن فراتر نرفته است. ولی واقعا این نویسندگی نیست. ما باید بدانیم که مهارت و نبوغ در حوزۀ کلمه احدی را نویسنده نمیکند. و دوم اینکه جملهسازی هم کسی را نویسنده نمیکند. حتی اگر جملات شما زندهترین سلولهای پیکر باشد.
نویسنده کسی است که ساختار بیافریند. در دورههای آموزشی، این مشکل بوده است که ما از جمله فراتر نرفتیم؛ در حالیکه خیلی از کارهای دیگر باید کرد. تقریباً از دهۀ هشتاد من و خیلی از دوستان متوجه این ضعف شدیم و به این نتیجه رسیدیم که نویسندگی در حوزۀ کلمه و جمله نیست. واحد نویسندگی پاراگراف و متن است. متأسفانه ما این مهارت را نیاموختیم و شاید آموختنی هم نباشد. دستکم این را بپذیریم و بعد از این، همۀ وقتمان را صرف کلمه و جمله نکنیم. جمله برای دبستان است و کلمه برای کودکستان. دانشگاه نویسندگی محل آموزش پاراگراف است.
آثار و پدیدههای ادبی خودمان را که میبینیم در واقع اهمیت اینها به مجموعه و ساختار کلی آنها است. اگر ساختار نباشد با این دانههای تسبیح نه میتوان ذکر گفت و نه فایدهای دارند؛ اشیاء یا گوهرهایی پراکنده در گوشه و کنار هستند.
من خواهش میکنم از شما وقتی سخن از قلم و نوشتار و نویسندگی میشود ذهنتان به سمت کلمه و جملات نرود. آنها مصالحی هستند که در همه جا هست و هرکسی میتواند آن را بخرد. هنر بعد از دسترسی به این مصالح است که باید بیاموزیم.
۱۴۰۲/۰۷/۱۰
#نویسندگی
#کانون_نویسندگان_قم
تلگرام | ایتا | سایت
💢نوشتن يعنی انديشيدن
رضابابایی
نويسندگی، بيش از آنکه از جنس مهارتهای قلمی باشد، از مقولۀ هنر انديشيدن است. شايد کمتر از بيست درصد نويسندگی، مربوط به واژهيابی و جملهسازی و عبارتپردازی باشد. بيشتر وامدار روشمندی در انديشيدن و معناآفرينی است. نويسندگی، هنر تبديل انديشه به واژهها است. نوشتن بدون استقلال فکری، هياهو برای هيچ است. ما میخواهيم از آب کره بگيريم. از هيچ يا يک مشت مشهورات و مقبولات و شنيدهها و خواندهها، کتاب و مقاله بسازيم. نمیشود. يعنی میشود، ولی اين میشود که الان شده است.
۱۴۰۳/۰۴/۱۸
#نویسندگی
#کانون_نویسندگان_قم
تلگرام | ایتا | سایت|
💢کم بنويس ولی هميشه بنويس
رضابابایی
نوشتن، ورزش ذهن و روح است. يک روز که ننويسی (ولو چند سطر)، همانمقدار ذهن و روحت را تنبل کردهای. قاعدۀ «کار نيکو کردن از پر کردن است» را هم که شنيدهايد. البته برای نشر نوشتهها و ارائۀ عمومی آنها، بايد دست به انتخاب و حذف و اصلاح زد. يکی از درخشانترين تعريفها برای ادبيات، اين جملۀ سارتر است که «ادبيات، يعنی حذف». در ويرايش هم هيچچيز به اندازۀ حذف، نوشته را زنده نمیکند؛ از حذف کلمه تا حذف جمله و پاراگراف و گاهی حتی بخشی از مقاله.
۱۴۰۳/۰۴/۱۱
#نویسندگی
#کانون_نویسندگان_قم
تلگرام | ایتا | سایت|
💢فُوت کوزهگری
رضابابایی
فُوت کوزهگری در نوشتن، حضور قلب است. نويسنده بايد با موضوعی که دربارۀ آن مینويسد، ارتباط ذهنی، روحی و قلبی داشته باشد. مدتی با آن زندگی کند و از صبح تا شب دربارۀ آن با ديگران حرف بزند. بدون اين ارتباط همهجانبه، چيز مايهداری توليد نمیشود. به همين دليل است که معمولا کارهای سفارشی و توصيهای و نوشتههای از سر تکليف و صرف احساس مسئوليت، چنگی به دل نمیزند؛ چون ارتباط نويسنده با آنها، ارتباط شغلی يا فقط ذهنی است، نه قلبی و عاشقانه. وقتی همۀ روح و قلب انسان با موضوعی درگير میشود، دربارۀ آن بهتر و زيباتر و مؤثرتر مینويسد.
۱۴۰۳/۰۴/۱۰
#نویسندگی
#کانون_نویسندگان_قم
تلگرام | ایتا | سایت|
💢پدر و مادر نویسندگی
رضا بابایی
پدر نويسندگی، انديشه است و مادر آن دموکراسی و دايۀ آن قلم. دربارۀ پدر و دايۀ اين فرزند دلبند، توضيح دادم. اما اين فرزند مشروع، مادر بزرگواری هم دارد که نام آن دموکراسی است. مرادم از دموکراسی، فقط مفهوم سياسی آن نيست. دموکراسی در نوشتن، يعنی آزادگی و استقلال و احترام «عملی» به ديگران. آدمهای دموکرات، همهچيز را برای خودشان نمیخواهند. وقتی مینويسند، قدرت شگفتی در همذاتپنداری دارند. در مقام گردآوری، جامعيت دارند و در نوبت داوری، انصاف. چارچوبهای ذهنی خود را میشناسند و میدانند که غير از اين، چارچوبهای ديگری هم وجود دارد که برای فهم و درک آن بايد تلاش کنند. معمولا لحن اين گروه از نويسندگان، لحن پيشنهاد است، نه فتوا. میدانند که ذهنشان اسير دانستهها و تربيت خاص است و ممکن است ديگران اين ذهنيتها را برنتابند. فرق است ميان کسی که مینويسد تا ديگران بدانند او چگونه میانديشد با کسی که مینويسد تا ديگران بدانند که بايد چگونه بينديشند.
۱۴۰۳/۰۴/۲۱
#نویسندگی
#کانون_نویسندگان_قم
تلگرام | ایتا | سایت|
💢چند توصیۀ قلمی به دوستان جوان
رضا بابایی
۱. چه و چگونه
هر متنی که خواندید و بر دل شما نشست، همه یا بخشهایی از آن را دستکم دوبار بخوانید. خوانش دوم و سوم، چشم شما را به ظرایف و دقایقی از متن باز میکند که در خوانش اول به چشم نمیآید. بار اول میخوانیم که بدانیم نویسنده «چه» گفته است؛ اما اینکه «چگونه» نوشته است، در خوانش دوم صید میشود.
۲. چارچشمی
پس از آنکه یادداشت یا مقاله یا کتاب خود را نوشتید، چارچشمی در آن بنگرید؛ یعنی حداقل چهار بار آن را بخوانید و هر بار با چشمی. بار اول را وقف غنیسازی متن کنید؛ بار دوم از چشم منتقد در متن خویش بنگرید تا بتوانید کاستیها و ناراستیهای آن را ببینید؛ بار سوم با چشم مخاطب متوسط و حواسپرت بخوانید تا ابهامها و اغلاقهای نوشتارتان را بیابید و بستُرید. چهارمبار را به نیت نازککاری و غلطزدایی از صورت متن بخوانید.
۳. گشودگی به اندیشههای دیگران
دربارۀ هر چه مینویسید، غیر از مراجعه به منابع و آثار مرتبط، حتما با چند نفر دربارۀ آن گفتوگو کنید. و اگر کسی را برای گپوگفت نیافتید یا نیازی به آن ندیدید، دستکم با خودتان گفتوگو و محاجّۀ طولانی کنید. نوشتن، ورود به میدان مین است. تنها و بیکس وارد این میدان خطرناک نشوید.
۴. احترام به شعور مخاطب
من عاملی را نمیشناسم که به اندازۀ احترام به شعور مخاطب در توفیق متن مؤثر باشد. کسی که به شعور مخاطب احترام میگذارد، سخن تکراری نمیگوید، مغلطه نمیکند، بیمایه نمینویسد، وقت خواننده را همچون عمر خویش گرانبها میشمارد، جانب حقیقت را فرونمیگذارد، فروتن است و هیچ نوشتهای را بدون غلطگیریهای مکرر و بدون اطمینان از پاکیزگی آن، منتشر نمیکند.
۵. آهستگی
هیچکس از راه پُرنویسی و پُرچانگی به جایگاهی بلند نرسیده است و اگر هم برسد، زودا که سرنگون گردد.
۶. پیوستگی
اگر هوای نویسندگی در سر دارید، نباید روزی بر شما بگذرد که در آن چند سطری ننوشته باشید؛ هرچند برای خویش و نه برای انتشار.
۷. مثنویخوانی
همچنان معتقدم که خواندن هیچ کتابی به اندازۀ مثنوی مولانا، قلم را قدرتمند و چابک نمیکند. من هیچگاه فرصت نکردم که دلایلم را دربارۀ این توصیه بهتفصیل بنویسم. اینجا همینقدر میگویم که زبان فارسی در کمتر اثری به اندازۀ آثار مولانا زنده و پویا است. انس با این زبان نیرومند، قلم را برای خلاقیتهای بسیار مستعد میکند. تقلید از او و از هیچ کس دیگر جایز نیست؛ اما بیگانگی از سرمایههای پیشینی، ابتری و سترونی است.
۱۴۰۳/۰۴/۲۸
#نویسندگی
#کانون_نویسندگان_قم
تلگرام | ایتا | سایت|