✉️ کارت دعوت برایمان آورده بودند! دختر کوچکم؛ مهدیس با خوشحالی، بالا و پایین میپرید و از سویدای دل فریاد میکشید: آخ جــون، عروسی، عروسی...! موهای طلاییاش را نرم دست کشیدم و گفتم: قراره بریم ولیمه بخوریم! ولیمه حاجی شدن!... مهدیس نفهمید من چی گفتم ولی چند روز بعد که وارد تالار پذیرایی شدیم، از تیپ و وضع افراد و نوع مهمانی فهمیدم حق با مهدیس بوده و مثل اینکه ما به مجلس عروسی دعوت شدهایم تا...!
💢 بعد از آن روز و آن مجلس کذایی، فکرم درد گرفته است! انگار تمام دنیا بر قلب من آوار شده باشد! در این مواقع، هیچ چیز مثل نوشتن، نمیتواند آرامم کند...
🕋 به همین آیین حج فکر میکنم! مردانی از رنگها و قبیلهها و اقلیمهای مختلف آمدهاند تا مشق مسلمانیشان را دوره کنند! تا میثاقهایشان را محکمتر کنند... وَاذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَمِيثَاقَهُ الَّذِي وَاثَقَكُمْ بِهِ إِذْ قُلْتُمْ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا ۖ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ
⚠️ و مشکل ما از همین فراموشی میثاقها شروع میشود! یادمان میرود تمام لبیکهایی که در موقفهای مختلف زندگیمان گفتیم و ادعا کردیم که هستیم پای آن عهد و پیمانها ولی در واقع نبودیم و کم آوردیم... ما با خدا عهد بستیم که از رسول و امامش تبعیت کنیم! ما با پیامبر قول و قرار گذاشتیم که دنیا را موحد کنیم... ما روزی را گذراندیم که دینمان به کمال و غایت خود رسید و امامخواه و امامدار شدیم!
... الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينا...
امامی که تمام زندگیاش را گذاشت برای دیگران، من چگونه میتوانم مأموم آن امام باشم و تنها به خود و زندگی خودم فکر کنم! چگونه میتوانم امامی که شأنی چون شأن کتاب خدا را داشته پیروی کنم و در تمام جنبههای زندگیام، دغدغهای برای اسلام و بلند کردن و رفعت بخشیدن به پرچم توحید و عدالت در سرتاسر عالم نداشته باشم... در زندگیمان، حتی در سختیهایی که به ظاهر برای اسلام میکشیم، مثل همین زیارتها، حج رفتنها، ثمرهای دیده نمیشود و تحول و تغییری در رویه زندگیهای پراشتباه و پر زرقوبرقمان به وجود نمیآورد! فقط یک حظ معنوی و بهجتی غیرقابل وصف و کوتاه برای خودمان دارد ولی زندگی ما را متحول نمیکند!!!!
⁉️ قرار نیست هر زیارت و حج من، منتج به دریافت ماموریتهایی جدید و قیامی محکمتر برای احیای زندگیها و زدودن کفر و شرک از بستر جامعه باشد؟!
سختیها نباید به تکرار و عادت گرفتار شود بلکه باید به واسطه امامخواهی بیاید و برود و ارتقا یابد تا بتواند محصول و ثمرهاش حیات باشد.
اگر عبادتی هرچند پرشکوه چون حج و جهاد بدون اذن امام باشد، عامله ناصبه ست! رنجیست بیحاصل! آنچه از سختیها میماند، شنیدن حرف امام است و اگر چنین نباشد، اگر فرد صدها سال حج برود، تغییری در رویه زندگیاش به سمت صلاح و فلاح اتفاق نمیافتد.
✍ ز . ک
📌 برداشتی از مباحث تدبر در قرآن #استاد_اخوت
#زندگی_با_قرآن
#سوره_مبارکه_مائده
@tooba73