eitaa logo
توتَک
160 دنبال‌کننده
265 عکس
28 ویدیو
2 فایل
هدی کریمان هستم.یک مادر علاقمند به نویسندگی و تصویرسازی. اینجا از دغدغه‌ها و علاقمندی‌هایم برایتان می‌نویسم. 🔶( توتَک) نام نان کوچک محلی روستای پدری‌ام آهار است. @hoda_k اینستاگرام من: @hoda.krm
مشاهده در ایتا
دانلود
بسمه تعالی  سال ۴۰۳ وقتی به دعوت آقای جواهری، وارد چالش شدم فکر نمی‌کردم مرز تعیین شده‌ی خودم را رد کنم. اعتراف می‌کنم که مثل همیشه، شروع ایده‌ی جدیدم با اضطراب همراه بود. با خودم ( شاید نشود ) و ( من و چه به این کارها ) را زمزمه می‌کردم. عادت بدیست! می‌دانم. اما به هر شکلی که بود پا روی مویه‌های دلم گذاشتم و شروعش کردم. الان اما الحمدلله از تصمیمی که گرفته بودم راضی‌ام. از اینکه ور کتابخوانم را بیدارتر کردم. که با کلمات وقت بیشتری گذرانده‌ام. امسال هم مثل سال قبل ان‌شاءالله مرز کتاب‌خوانی‌ام را چهل کتاب در نظر می‌گیرم. شما هم تا دیر نشده تحولی توی کتاب‌خوانیتان رقم بزنید. مطمئنم اثرش را توی فکر و قلمتان خواهید دید. @toootak
۱ فروردین
بسمه تعالی چند دقیقه‌ای بیشتر به اذان صبح نمانده بود. گوش تیز کردم ببینم مهمان برنامه‌ی شبکه سه چه می‌گوید. جملاتی گفت که برایم تازگی داشت. می‌گفت هر عمل ما اثر دارد. تا اینجایش را می‌دانستم اما وقتی گفت هر عمل ما روی کل مردم عالم اثر دارد تعجب کردم. هرحرفی که بزنم، چیزی جابه‌جا کنم، قدمی برای کاری بردارم و ... توی روابط کل عالم اثر دارد. من راستش حسابی تکان خوردم. روحانی می‌گفت آن دیواری که توسط حضرت خضر نبی علیه السلام خراب شد و گنجی که بعدش پیدا شد، اثرش را بچه‌های هفتاد نسل بعد دریافت کردند. نشستم با خودم یک حساب سرانگشتی کردم. واقعاً من توی این دنیا چه کاری کرده‌ام که اثرش بینهایت باشد. خیر کثیر و پشت در پشت باشد؟! هیچ چیزی پیدا نکردم. اگر هم چیزکی آن گوشه‌های زندگی‌ام بوده، حتما خرابش کرده‌ام. داشتم غصه می‌خوردم که روحانی حرف شیرینی زد که دلم را امیدوار کرد. گفت از امام زمانمان بخواهیم که ما توی زندگیمان عمل صالح انجام بدهیم تا اثر فعل ما ماندگار و عمیق باشد. یا صاحب‌الزمان! شما پدر مایی! شما ما را از خودمان بهتر می‌شناسی! خودت پدری کن برایمان! دعا کن برایمان که خوبی‌ها توی زندگیمان جاری باشد! بابا!! ما بعد از خدا، جز تو کسی را نداریم که صدایش کنیم. @toootak
۴ فروردین
اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا أَکْرَمَ مَصْحُوبٍ مِنَ الْأَوْقَاتِ وَ یَا خَیْرَ شَهْرٍ فِی الْأَیَّامِ وَ السَّاعَاتِ‏ بدرود اى گرامى ‏ترین اوقاتى که ما را مصاحب و یار بودى، اى بهترین ماه در همه روز‌ها و ساعتها. اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ مِنْ شَهْرٍ قَرُبَتْ فِیهِ الْآمَالُ وَ نُشِرَتْ فِیهِ الْأَعْمَالُ‏ بدرود اى ماه دست یافتن به آرزوها، اى ماه سرشار از اعمال شایسته بندگان خداوند. @toootak
۱۰ فروردین
آری به تو! به تو که همیشه جلوی زور وایسادی! به تو که پرچمت ترس می‌ندازه به دل هرچی نامرد و وطن‌فروشه! به تو که ریشه‌هات با خون شهید آبیاری شده و تنه‌ات به دعای مادرهای ایران محکم شده! بمونی برامون جمهوری اسلامی ایران @toootak
۱۲ فروردین
32.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسمه تعالی 🍃 طاووس را بدیدم می‌کند پر خویش را! گفتم مکن که پر تو با زیب و بافر است. بگریست زار زار و گفت که ای حکیم! آگه نه‌ایی که دشمن جان من این پر است! @toootak
۱۳ فروردین
بسمه تعالی سفر یک‌روزه‌ای به استان زیبای قزوین داشتیم. توی عمارت قدیمی بهروزی که حقیقتا مرا شگفت‌زده کرد. عمارتی به قدمت حدودا دویست سال که حالا کاربری هتل دارد. این آقای طاووس هم با خانمش توی حیاط چرخ میزد و چشم‌نوازی می‌کرد. قزوین مرا عاشق کرد. پر از مسجد، مکان‌های دیدنی و تاریخی و مردمی خونگرم. اگر عمری بود می‌خواهم گوشه‌ای از سفر یک‌روزه‌ام را با شما به اشتراک بگذارم. @toootak
۱۳ فروردین
۱۷ فروردین
۱۷ فروردین
بسمه تعالی  کلمات را پشت هم چیدم. حرف دلم زیاد بود. نوشتم و پاک کردم اما متن به پختگی نرسیده ولش کردم. دیدم هیچ‌کدام از درد‌دل‌هایم عمق درد فلسطین را رو نمی‌کند. هرچقدر از غم دیدار آخر مادر و فرزندی بگویم کم است. از دیوارهای ریخته‌شده‌ی خانه‌ها بگویم کم است. از پرت شدن تکه‌های تن آدم‌ها به آسمان بر اثر انفجارها بگویم کم است. این درد تمامی ندارد. خنجر به شاهرگ خورده. آه ماهایی که دستمان به کمک خواهران و برادرهایمان نمی‌رسد سرریز کرده. با هر تمام شد جان و تنی، ما هم داریم تمام می‌شویم. وقتی پدربزرگ، چشم‌های بی‌جان ریم را باز کرد و بوسید، ما زخم خوردیم. وقتی به زنان توی بیمارستان وحشیانه تجاوز شد خون گریه کردیم. وقتی خواهری را روی دوش خواهر دیگری دیدیم که کیلومترها راه رفته بود تا جای امنی پیدا کند ما از درد نشستیم. اینها تمامی ندارد. تا دنیا دنیاست هر کداممان قد یک عمر می‌توانیم برای فلسطین مویه کنیم. دستمان را روی قلب و صورتمان فشار می‌دهیم اما دستمان به صورت کودک فلسطینی برای نوازشش نمی‌رسد. دستمان به شانه‌های پدران داغ‌دیده نمی‌رسد. دستمان به هیچ چیز نمی‌رسد. دست‌هایمان اما به آسمان خدا که می‌رسد! الیس الصبح بقریب؟ @toootak
۱۸ فروردین
بسمه تعالی این عکس را هفته‌ی گذشته وقتی استاد گلدوزیان کار یکی از هنرجوها را نقد می‌کرد گرفتم. میز کار برایم جذاب است. میز کار نویسنده‌ها، میز کار نقاش‌ها، میز کار تصویرگرها، میز کار خیاط‌ها و خراط‌ها و... چقدر استاد هنرش، بعد از کلی فکر و سعی و عمل، خستگی‌هایش را پشت میز جا گذاشته. من عاشق تنوع و رنگارنگی میز کارم هرچند که خودم میزی ندارم. میز کار من گاهی می‌شود میز وسط آشپزخانه وقتی که بادمجان سرخ می‌کنم. میز کارم گاهی می‌شود میز وسط هال، جلوی تلویزیون وقتی که به زهرا املا می‌گویم و صدای بازیگران را نمه نمه می‌شنوم. میز کار من گاهی روی زمین است وقتی بچه‌ها دوره‌ام کرده‌اند و من کاغذهای رنگی را کولاژ می‌کنم روی مقوا. اصلا مگر مهم است میزی داشته باشم برای خودم؟ من به همه فهمانده‌ام که هنر مال من و او مال من است. اهل خانه دانسته‌اند که مامان هدی هنر را دوست دارد و خانواده را دوست‌تر. شاید همین سیال هنری توی خانه روزی جواب بدهد خدا را چه دیدی! @toootak
۲۴ فروردین
6.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسمه تعالی بعد هفت یا هشت ماه دوباره به روستای پدری آمدم. اینجا حیاط خانه‌ی مادر بزرگم است. از اقبال خوب الحمدلله برف بهار را هم دیدیم. لحظات کوتاهی از این زیبایی تقدیم نگاهتان. @toootak
۲۸ فروردین
بسمه تعالی اولین کتاب امسال را بالاخره تمام کردم. اعتراف می‌کنم کندخوانی‌ام باعث شد حالا پست کنم این خبر را. جستار خوبی بود. ترجمه‌ی روانی داشت و تجربیات نویسنده در مواجهه با کتاب‌ها و نویسنده‌ها را ارائه کرده بود. البته شاید همه‌پسند نباشد من اما دوستش داشتم اگرچه که بعضی قسمت‌هایش حوصله‌ام را سر می‌برد. @toootak
۳۰ فروردین