بسمه تعالی
کتاب ( تهران در بعد از ظهر ) مجموعه داستان کوتاه به قلم مصطفی مستور است. هر داستان حال و هوای مستقلی دارد که محور همهی آنها عشق است.
عشقهایی که بعضاً نافرجامند. جناب مستور بخش آخر این کتاب را جالب تمام کرده. سبک داستان را به صورت مسایل ریاضی نوشته که برایم تازگی داشت.
تشبیههای کتاب خیلی خوب بودند. قلم روان بود. حال و هوا خوب منتقل شده بود. در کل کتابهای آقای مستور را به نظرم باید خواند.
#چهل_و_سه_از_چهل
@toootak
بسمه تعالی
یک وقتهایی ابتلای دنیای آدم این میشود که مدام در معرض اتهام از سوی بدخواهانش قرار میگیرد. از اینجای کار میدانید چه میشود؟ چه بر سر دنیای نازک و لطیف این آدم میآید؟ مجبور میشود قبل از اینکه کسی به ناحق یقهاش را بگیرد، برود توی نقش نداشتهاش.
دنیایش میشود بازی کردن نقشهایی که دوستشان ندارد. این آدم درونش پر از ضد و نقیضهای رنگ و وارنگ است. همیشه باید به چند قدم جلوترش فکر کند. اینکه عاقبت تصمیماتش چه میشود.
اگر فلان جا نرود چه میشود؟ خانم ایکس یا آقای ایگرگ را دعوت کند یا نکند چه؟ این آدم تمام دوران زندگیاش را وقتی در مواجهه با چنین افرادی قرار بگیرد اینطور سر میکند.
این آدم یه مرور یاد میگیرد، آتو دست کسی ندهد. این مرحله سخت بهدست میآید خیلی سخت. نرم کردن احساساتی مثل نفرت، خشم و کینه کار راحتی نیست. پوست را قلفتی میکند.
آدمی که توی این کوره پوستش دباغی و گوشتش قیمه میشود حتما چند قدم از دشمنانش جلوتر است. راستش فکر میکنم توی این مسیر ریسمان آسمانی را هم باید محکم بچسبد. با ذکر و ریسمان کارش سرعت میگیرد.
پ ن: این یکی از نقاشیهای واسیلی کاندینسکی نقاش سبک مدرنیسم روسیست.
#بدین_شکل
@toootak
بسمه تعالی
کتاب خیلی خیلی خوبی بود. مجموعه داستانهایی پر از شخصیت و اتفاق و دیالوگ. موقعیتهایی که ممکن است هرکسی تویش گرفتار شود. زندگی معمولی آدمها با گرهها و گرهگشاییهایش.
یکی از پیشنهاداتم به اهالی نویسندگی خواندن همین کتاب است.
#چهل_و_چهار_از_چهل
@toootak
هدایت شده از مدرسه مهارت آموزی مبنا
21.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«مبنا به وسعت خاطرات سال ۱۴۰۳»
🗓 لحظاتی کوتاه از تقویم پُرکار مبنا
همه ما وقتی به روزهای پایانی سال نزدیک میشویم، دوست داریم برگردیم و به تجربیاتی که در زندگی داشتیم نگاهی بیاندازیم.
حالا که چند قدم مانده به خط پایانی سال ۱۴۰۳، وقتی بر میگردم و به مبنا در سالی که گذشت نگاه میکنم، دو نقطه درخشان را در دل همه تجربیات مشترکمان میبینم.
🔸امسال برای ما سال «آغاز کارهای تازه» بود.
در سالی که گذشت، کلیدهای زیادی را چرخاندیم و درهای زیادی را گشودیم... مثل تولد «مدام» و رونمایی از «فصل هفتم روایت انسان».
🔸ما «اثرگذار بودیم».
در همه اتفاقات تلخ و شیرینی که در سال گذشته رقم خورد، تمام تلاشمان را کردیم که فعالانه عمل کنیم.
در ماجرای پرواز اردیبهشت، بلندگوی ارادت و مظلومیت رییس جمهور شهیدمان شدیم،
در روزهای تلخ فلسطین به کودکان غزه غذای گرم رساندیم،
و از همه مهمتر، با همه امکاناتمان در «روایت نصر» از مردم مظلوم حمایت کردیم...
🎥 این ویدئو، فقط مرور بخشی از خاطرات گذشته نیست؛
بلکه امیدی است برای فرداهای روشنتر،
برای رسالتی که بر دوش داریم و
راهی که با کمک همه شما در سال جدید،
انشاءالله پر قدرتتر ادامه خواهیم داد...✨
#خانواده_مبنا
#هم_رویا
| @mabnaschoole |
بسمه تعالی
کتاب ( ابر صورتی ) را از لیست خواندهشدههای کانال میثاق عزیزم پیدا کردم. مدتها توی کتابخانهی اپلیکیشن طاقچه منتظر ماند تا اینکه این چند روز شروعش کردم.
مجموعه داستان متفاوتی بود. همه جور داستان تویش پیدا میشد. زبان یکی از داستانهایش کاملا عامیانه و شکسته بود که واقعاً عجیب بود. زبان غالب داستانها را دوست داشتم. کمی وهم و غیرواقعی بودن موقعیتها آزارم میداد که البته شاید به خاطر این باشد که موقعیتهای واقعی بیشتر جذبم میکنند.
#چهل_و_پنج_از_چهل
@toootak
بسمه تعالی
سال ۴۰۳ وقتی به دعوت آقای جواهری، وارد چالش #چند_از_چند شدم فکر نمیکردم مرز تعیین شدهی خودم را رد کنم.
اعتراف میکنم که مثل همیشه، شروع ایدهی جدیدم با اضطراب همراه بود. با خودم ( شاید نشود ) و ( من و چه به این کارها ) را زمزمه میکردم. عادت بدیست! میدانم. اما به هر شکلی که بود پا روی مویههای دلم گذاشتم و شروعش کردم.
الان اما الحمدلله از تصمیمی که گرفته بودم راضیام. از اینکه ور کتابخوانم را بیدارتر کردم. که با کلمات وقت بیشتری گذراندهام.
امسال هم مثل سال قبل انشاءالله مرز کتابخوانیام را چهل کتاب در نظر میگیرم. شما هم تا دیر نشده تحولی توی کتابخوانیتان رقم بزنید. مطمئنم اثرش را توی فکر و قلمتان خواهید دید.
#کتابخوانی
#چند_از_چند
@toootak