🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
🍃🌺🍃
🌺
#همه_ما_دزديم
#قسمت_دوم
داستان پنجم
مسئول بسیج دانشجویی بودم و بسیج را همراه با اعضای فعّال آن در حالی از نفر قبلی تحویل گرفتم كه هیچ شناخت درستی نسبت به اعضای بسیج و فرهنگ سازمانی آن نداشتم. یك روز دو نفر از بچههای بسیج آمدند و گفتند: "حاجی! رفتیم از روابط عمومی دانشگاه دو تا یونولیت تك زدیم (یعنی بیاجازه برداشتیم) واسه نمایشگاه" گفتم: "شما خیلی بیخود كردید، همین الان میرید میذارید سر جاش" گفتند: "حاجی! اینو از دوم خردادیها كش رفتیم خودت كه دیدی دانشگاه واسه برنامههای بسیج بودجه نمیده، ما هم حق داریم سهم خودمون رو این جوری بگیریم" گفتم: "اینجا صحنهی نبرد با نیروهای بعثی نیست كه شما بروید غنیمت بگیرید! اینجا دانشگاه است و برای خودش قانون دارد. ما سهم بسیج را باید از راه قانونی بگیریم. این كاری كه شما كردید اسمش دزدی است!" و سرانجام با اصرار من رفتند و شبانه مجدداً یونولیتها را سر جایش گذاشتند.
داستان ششم
ازدواج كردیم و رفتیم سر خانه و زندگی مشترك. در آپارتمانمان دو نفر بودند كه با ماشین كار میكردند و به اصطلاح مسافركش بودند. یك روز دیدم یكی از اینها دارد با یك صندوق صدقات خالی، سر و كله میزند. رو به من گفت: "آقامحمد! شما كه مدیر آپارتمانی از پول صندوق یه قفل بخر برای این صندوق، همین جا هم نصبش كنیم" پرسیدم: "ببخشید این صندوق رو از كجا آوردید؟" گفت: "این رو سر خط پیداش كردم، قفلش رو شكسته بودن، پولاشم برده بودن، من گفتم صندوق خالیش كه به درد كسی نمیخوره" من گفتم: "آقای ...! این صندوق صدقات مال ما نیست! اگر نیاز باشد ما یك صندوق صدقات میخریم" با یك حالت خاص گفت: "برو بابا تو هم دلت خوشه! میلیارد میلیارد دارن میبرن، اونوقت تو به این گیر دادی!" گفتم: "در هر صورت من برای این صندوق هیچ هزینهای نمیكنم، نمیخوام مال شبههناك بیاد توی این آپارتمان" با لب و لوچهی آویزان و با بیمیلی گفت: "باشه هر چی شما بگی!". در این داستان به سلسله مراتب سرقت دقت كنید. یعنی یكی پول صندوق را میبرد و دیگری صندوق قفل شكسته را. مثل شیری كه گورخری را شكار میكند و دل و جگر و رانش را میخورد، كفتارهایی پیدا میشوند كه گوشتهای پشت و قسمت شكم را بخورند، پس از آنها لاشخورهایی میآیند كه گوشت بین دندهها و استخوانها را میخورند، نهایتاً هم مورچهها هر آن چه مانده باشد را صاف و تمیز میكنند.
😂😂😂😂😂😂😂
جمع بندی
اختلاسهاي چند هزار میلیارد تومانی كه در اين سالها از آن رونمایی شد توسط سارقان سابقهدار صورت نگرفته است. بلكه خیلی از این متهمان از افراد به ظاهر آبرودار بودهاند كه موقعیتی برای بروز و ظهور خرده فرهنگ قاپیدن و چاپیدن مهیا یافتهاند. حالا یكی در توانش اختلاس سه هزار میلیاردی است، آن دیگری به اندازهی سه میلیارد دستش برای چاپیدن اموال بیصاحب باز است، یكی دیگر صندوق فرهنگيان را، يكي ديگر ميگويد سهممان از انقلاب است، يكي ديگر سرمايه هنگفت نرم افزارهاي مديريتي قطار را به يغما ميبرد یكی دیگر میتواند غذای همخوابگاهیاش را ببرد، یكی دیگر دستش میرسد كه پوتین همخدمتیاش را بدزد و ... خلاصه هر كس به اندازهی توانش و بر اساس این فرهنگ غلطی كه در ضمیر بسیاری از ایرانیان درونیسازی شده است از این آب گلآلود تا بتواند ماهی میگیرد و اسمش را هم میگذارد زرنگی! ربطی هم به پولدار بودن یا فقیر بودن ندارد. وقتی اسم بلند كردن مال بیصاحب را بگذاریم زرنگی، میلیاردر هم كه باشی و اعتقاد داشته باشی آدم باید زرنگ باشد، از بلند كردن یك اسكناس هزار تومانی در خلوت دریغ نمیكنی!
همانگونه كه در داستانهای بالا بیان شد، این صفت ناپسند منحصر به یك طبقه یا گروه یا محیط خاص نیست و رفتاری است بیمارگونه و فراگیر كه متأسفم بگویم مردمان برخی از كشورهای دیگر، بر اساس شواهدی كه دیدهاند ایرانیان را با این ویژگی میشناسند که این خیلی بد است ...
#اسلامي
#تذكر
#تربيتي
#حقالناس
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
براي خواندن داستانهاي زیبا و جذاب لینک زیر را لمس کنید
╭┅─═ঊঈঊঈ═─┅╮
🌟 @top_stories 🌟
╰┅─═ঊঈঊঈ═─┅╯
ما را به دوستان خود معرفی کنید