3.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #ببینید| حسین تمام شدنی نیست....
پی نوشت: کتاب "حسین از زبان حسین " علیه السلام را مطالعه کنید و با امام حسین (علیه السلام) بیشتر آشنا بشید این کتاب در هشت فصل دوران ولادت امام حسین (علیه السلام) تا شهادت آن حضرت و پس از آن را روایت می کند.
کتاب #حسین_از_زبان_حسین_علیه_السلام را از #فروشگاه_پاتوق_کتاب_ملایر تهیه کنید.
#ویژه_محرم
#حسین_از_زبان_حسین_علیه_السلام
@toranj_313
#معرفی_کتاب
#ویژه_محرم
#سقای_آب_و_ادب
سقای آب و ادب: فرازهایی از زندگی سقای کربلا
💧معرفی:
بی اختیار حالت دگرگون می شود و زمزمه می کنی: عمو جونم، عموی مهربونم! عموجونم … و اشک است که…
در عراق مردم چه شیعه چه سنی، قسم های راستشان “به #حضرت_عباس” است و چنان از این آقا می ترسند و دوستش دارند وچنان به این آقا امید دارند و تکیه می کنند که همه را متحیر می کند.
داستان این کتاب داستان این آقاست.
بریده کتاب🖌
اکنون و از ساعتی پیش تا کنون، هر کودکی که می گوید: آب. سکینه می گوید: عمو. و آنقدر مفهوم آب و عمو به هم گره خورده است که یکی از بچه ها تا می پرسد: اگر عمو آب نیاورد؟ سکینه پاسخ می دهد: مگر ممکن است عمویمان ابوالفضل کاری را بخواهد و نتواند؟
عباس برای سکینه تجسم همه ی آرمان های دست نیافتنی است، تجسم همه ی قهرمان های ابدی و ازلی است. عباس برای سکینه تجسم علی است. سکینه عباس را فقط دوست ندارد او را مرشد و مراد می شمرد و مریدانه به او عشق می ورزد...
@toranj_313
#معرفی_کتاب
#ویژه_محرم
#آفتاب_در_حجاب
📚نام کتاب: آفتاب در حجاب
✍️نویسنده: سید مهدی شجاعی
🌀انتشارات: نیستان
معرفی:
📕🔹این کتاب مشتمل بر هجده پرتوی عاشقانه و جانسوز از نورآفتاب صبر و استقامت، زینب کبری(سلام الله علیها) است.
🌸هجده پرتو از روایت زندگانی پرخاطره و مهربانیهای حضرت زینب(سلام الله علیها)، دختر امیرالمومنین(علیه السلام).🌸
☘️برگی از کتاب:
🔅🔹سال ششم هجرت بود که تو پا به عرصۀ وجود گذاشتی، ای #نفرششم پنج تن!
☺️🔹بیش از هرکس، حسین از آمدنت خوشحال شد. دوید به سوی پدر و با خوشحالی فریاد کشید: «پدر جان! پدر جان! خدا یک خواهر به من داده است!»
زهرای مرضیه گفت: «علی جان، اسم دخترمان را چه بگذاریم؟»
🌱🔹حضرت مرتضی پاسخ داد: «نامگذاری فرزندانمان شایستۀ پدر شماست. من سبقت نمیگیرم از پیامبر در نامگذاری این دختر.»
🌸🔹پیامبر، تو را چون جان شیرین، در آغوش فشرد، بر گوشۀ لبهای خندانت بوسه زد و گفت: «نامگذاری این عزیز، کار خود خداست. من چشم انتظار اسم آسمانی او میمانم.»
🍃🔹بلافاصله جبرئیل آمد و در حالیکه اشک در چشمهایش حلقه زده بود، اسم زینب را برای تو از آسمان آورد. ای زینت پدر!
⁉️🔹پیامبر از جبرئیل سؤال کرد که دلیل این غصه و گریه چیست؟
😥🔹جبرئیل عرضه داشت: «همۀ عمر در اندوه این دختر میگریم که در همۀ عمر جز مصیبت و اندوه نخواهد دید.»
💔🔹پیامبر گریست. زهرا و علی گریستند. دو برادرت حسن و حسین گریه کردند، و تو هم بغض کردی و لب برچیدی.
@toranj_313