eitaa logo
فروشگاه پاتوق کتاب ملایر
630 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
710 ویدیو
4 فایل
ارائه کتاب و انواع نوشت افزار ایرانی اسلامی و محصولات فرهنگی شماره تماس: ثابت: 33351276 همراه: 09112801806 آدرس: ملایر، بلوار ۳۲ متری مطهری، نبش کوچه مطهری ١٧، روبروی منازل سازمانی نیروی انتظامی
مشاهده در ایتا
دانلود
3.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | حسین تمام شدنی نیست.... پی نوشت: کتاب "حسین از زبان حسین " علیه السلام را مطالعه کنید و با امام حسین (علیه السلام) بیشتر آشنا بشید این کتاب در هشت فصل دوران ولادت امام حسین (علیه السلام) تا شهادت آن حضرت و پس از آن را روایت می کند. کتاب را از تهیه کنید. @toranj_313
سقای آب و ادب: فرازهایی از زندگی سقای کربلا 💧معرفی: بی اختیار حالت دگرگون می شود و زمزمه می کنی: عمو جونم، عموی مهربونم! عموجونم … و اشک است که… در عراق مردم چه شیعه چه سنی، قسم های راستشان “به ” است و چنان از این آقا می ترسند و دوستش دارند وچنان به این آقا امید دارند و تکیه می کنند که همه را متحیر می کند. داستان این کتاب داستان این آقاست. بریده کتاب🖌 اکنون و از ساعتی پیش تا کنون، هر کودکی که می گوید: آب. سکینه می گوید: عمو. و آنقدر مفهوم آب و عمو به هم گره خورده است که یکی از بچه ها تا می پرسد: اگر عمو آب نیاورد؟ سکینه پاسخ می دهد: مگر ممکن است عمویمان ابوالفضل کاری را بخواهد و نتواند؟ عباس برای سکینه تجسم همه ی آرمان های دست نیافتنی است، تجسم همه ی قهرمان های ابدی و ازلی است. عباس برای سکینه تجسم علی است. سکینه عباس را فقط دوست ندارد او را مرشد و مراد می شمرد و مریدانه به او عشق می ورزد... @toranj_313
📚نام کتاب: آفتاب در حجاب ✍️نویسنده: سید مهدی شجاعی 🌀انتشارات: نیستان معرفی: 📕🔹این کتاب مشتمل بر هجده پرتوی عاشقانه و جانسوز از نورآفتاب صبر و استقامت، زینب‌ کبری(سلام الله علیها) است. 🌸هجده پرتو از روایت زندگانی پرخاطره و مهربانی‌های حضرت زینب(سلام الله علیها)، دختر امیرالمومنین(علیه السلام).🌸 ☘️برگی از کتاب: 🔅🔹سال ششم هجرت بود که تو پا به عرصۀ وجود گذاشتی، ای پنج تن! ☺️🔹بیش از هرکس، حسین از آمدنت خوشحال شد. دوید به سوی پدر و با خوشحالی فریاد کشید: «پدر جان! پدر جان! خدا یک خواهر به من داده است!» زهرای مرضیه گفت: «علی جان، اسم دخترمان را چه بگذاریم؟» 🌱🔹حضرت مرتضی پاسخ داد: «نامگذاری فرزندانمان شایستۀ پدر شماست. من سبقت نمی‌گیرم از پیامبر در نامگذاری این دختر.» 🌸🔹پیامبر، تو را چون جان شیرین، در آغوش فشرد، بر گوشۀ لب‌های خندانت بوسه زد و گفت: «نامگذاری این عزیز، کار خود خداست. من چشم انتظار اسم آسمانی او می‌مانم.» 🍃🔹بلافاصله جبرئیل آمد و در حالی‌که اشک در چشم‌هایش حلقه زده بود، اسم زینب را برای تو از آسمان آورد. ای زینت پدر! ⁉️🔹پیامبر از جبرئیل سؤال کرد که دلیل این غصه و گریه چیست؟ 😥🔹جبرئیل عرضه داشت: «همۀ عمر در اندوه این دختر می‌گریم که در همۀ عمر جز مصیبت و اندوه نخواهد دید.» 💔🔹پیامبر گریست. زهرا و علی گریستند. دو برادرت حسن و حسین گریه کردند، و تو هم بغض کردی و لب برچیدی. @toranj_313