.
#مناجات_با_خدا
#استاد_حاج_اسماعیلی
کلیات اجرا در فضای :
#آواز_بیات_اصفهان
#آواز_دشتی
دلیل دارد اگر
سر به زیر و غمگینم
نمانده باطنی اصلاً
به ظاهر دینم
نگاه کردم و دیدم
تمام شد عمرم
هنوز جاهلم و
بنده ی شیاطینم ...
( خدای من ، خدای من ، خدای من ... شب های ماه رمضان فرصتِ خوبیه با خدا خلوت کنیم ، درد و دل کنیم ، مناجات کنیم ... )
گناه کردم و
از رو نرفتم و حالا
مرا زمین زده
این کوله بارِ سنگینم
قساوتِ دلِ آلوده ام
سبب شده است
امام عصر خودم را
اگر نمی بینم ...
همیشه بر درِ این خانه
محترم بودم
منی که مُستحقِ
ناسزا و نفرینم ...
(« خودم ، اگر چه خودم را دگر نمی بخشم » اگه بخوام خودم به خودم نمره بدهم ، نمره ام خیلی پائینه ، سرمو پائین می اندازم ... )
خودم ، اگر چه خودم را
دگر نمی بخشم
ولی به رحمت پروردگار
« خوش بینم ... »
من اومدم درِ خونه ی اون خدایی که ، خودش فرمود : بیا ... اگر گنهکاری بیا ... اگرآلوده ای بیا ... « این درگه ما ، درگه نومیدی نیست ، صد بار اگر توبه شکستی بازآ ... » ، خودش فرمود : « يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ » از رحمت من ناامید نشید ... « إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا » ( زمر، 53)
اگرچه شیعه نبودم
تمام عمرم را
خوشم به لطف علی
در صفِ « مُحبینم »
شنیده ام که علی
همدم فقیران بود
در آرزوی علی
سال هاست مسکینم
( «خدا کند که بیاید کنار من باشد » هر کی را بخواهی داعا کنی ، اینجوری دعا میکنی ، میگی الهی عاقبت به خیر بشی ، ... من میخوام بگم ، عاقبت به خیری اینه ، لحظه ی آخر ، موقع جون دادن ، آقامون امیرالمومنین بیاد بالا سرمون ... )
خدا کند که بیاید
کنار من باشد
خدا کند که بیاید
زمانِ « تلقینم »
#روضه_حضرت_اباالفضل
#علیه_السلام
مرا به مَرهم و طِبّ و طبیب
حاجت نیست
که اشک روضه ی « عباس »
هست تسکینم
( « اباالفضلم ، اباالفضلم » ... اینجا نباش ، بریم کنار علقمه ... « شکسته ای کمرم را ، بلند شو برویم » ... اباالفضل ، اباالفضل ، اباالفضل ... خدا نکنه هیچ کس داغ برادر ببینه ، خیلی سخته ، خیلی سنگینه ... ابی عبدالله کنار غلقمه ، قدش خم شد ! کمرش شکست ... )
شکسته ای کمرم را
بلند شو برویم
سکینه را چه کنم من ؟
« شهیدِ خونینم » ...
( یه بیت دیگه بخونم ، هر کی حاجت داره ، بگیره ... )
هزار شُکر
که « اُمُّ البنین » نمی بیند
چقدر غنچه ی تیر
از تنِ تو می چینم ...
#شاعرمحمدجواد_شیرازی
آره والله ... « اُمُّ البنین » ندید ، اما هر موقع می اومد کنار قبرستان بقیع ، چند تا صورتِ قبر درست کرده ، بالاسرِ هر کدوم که می نشینه ، هی ناله میزنه : حسییین ... گفتند : « اُمُّ البنین » تو چهار تا پسراتو توو کربلا کُشتند ، بازم برای پسرِ فاطمه گریه میکنی ؟ ... ناله میزد ... آره والله ، چرا گریه نکنم ؟ «کُلُّهُمْ فَداءً لِاَبِی عَبْدِ اللّهِ الْحُسَیْن » همه بچه هام فدای حسین ...
عهدی ست بینِ
اُمِّ بنین و خدای خود
غیرِ از رضای دوست
نخواهم برای خود
من دل نبسته ام
به دلِ بچه های خود
اصلا حسین و زینب و
کلثوم جای خود ...
✍شاعر_علی_ذوالقدر
.
#ماه_رمضان_۱۴۰۳
#مناجات_با_خدا