#با_امام_رضا_علیه_السلام
#نکته_های_رضوی
#قصه_عبرت
#11ذیقعده
🔷🔶 #عنايت_و_صله_حضرت_رضا_علیه_السلام
👈🏼👈🏼 صاحب کتاب #داستانهای_شگفت، مینویسد:
عالم عامل و فاضل کامل جناب حاج #شیخ_محمد_رازی -مولف کتاب آثارالحجه- و غیره، فرمود:
شنیدم از جناب سید العلماء مرحوم حاج آقا یحیی (امام جماعت مسجد حاج سید عزیزالله در تهران) و از جمعی دیگر از اهلعلم که نقل فرمودند از مرحوم حاج #شیخ_ابراهیم مشهور به #صاحب_الزمانی که فرموده:
روز #تولد_حضرت_علی_بن_موسی_الرضا علیهالسلام (۱۱ ذیقعده) #قصیدهای در ولادت و مدح آن حضرت گفتم و از خانه بیرون آمدم بهقصد ملاقات #نایب_التولیه که قصیدهام را برای او بخوانم.
🔅 چون عبورم از #صحن_مقدس افتاد، با خود گفتم:
نادان، سلطان اینجاست کجا میروی؟ قصیدهات را برای خودشان چرا نمیخوانی؟
پس، از قصد خود پشیمان و تائب شدم و بهحرم مطهر مشرف شدم و قصیدهام را مقابل ضریح مقدس خواندم، پس عرض کردم:
یا مولای، از جهت #معیشت در فشارم، امروز هم #عید است، اگر #صله_ای عنایت فرمایید، بجاست.
🔅 ناگاه از سمت راست کسی ده تومان در دست من گذاشت، گرفتم و عرض کردم:
یا مولای کم است،
فورا از سمت چپ کسی ده تومان دیگر در دستم گذاشت، باز عرض کردم:
کم است،
ده تومان دیگر در دستم گذاشتند، خلاصه تا شش مرتبه استدعای زیادی کردم و در هرمرتبه ده تومان مرحمت فرمودند (البته ده تومان آن زمان مبلغ قابل توجهی بوده است).
🔅 چون مبلغ شصت تومان را کافی دیدم، خجالت کشیدم که باز طلب زیادتی کنم.
پول را در جیب گذاشته تشکر کردم و از حرم مطهر خارج شدم.
🔅 در کفشداری عالم ربانی مرحوم #حاج_شیخ_حسنعلی_تهرانی را دیدم که میخواهد به حرم مشرف شود، مرا که دید در بغل گرفت و فرمود:
حاج شیخ خوب زرنگ شدهای با حضرت رضا علیهالسلام نزدیک شده و روی هم ریختهاید، تو شعر میگویی و آن حضرت به تو صله میدهد، بگو چه مبلغی صله دادند؟!
گفتم شصت تومان، فرمود:
حاضری شصت تومان را بدهی و دو برابر آن [را] بگیری؟
قبول کردم شصت تومان را دادم و ایشان ۱۲۰ تومان بهمن مرحمت فرمود.
بعدا پشیمان شدم که آن وجهی که امام مرحمت فرمودند چیز دیگر بود، خدمت شیخ برگشتم و آنچه اصرار کردم ایشان معامله را فسخ نفرمود.
📚 داستانهای شگفت، دستغیب، ص۲۳-۲۴
.