#شب_جمعه
#مناجات_با_خدا
#مناجات_و_روضه
#روضه_امام_حسین_علیه_السلام
اَللّهُمَ صَلِ عَلی مُحَمّد وآلِ مُحَمَّد
وَعَجِّل فَرَجَهُم
لا حولَ و لاقُوَّةَ اِلّا بِاللّه اَلعَلیِ الْعَظیم
حَسبُنَا اللّه وَ نِعمَ الوَکیل نِعمَ المَولا و نِعمَ النَّصیر
کُنْتُ بِئسَ العَبد فَأَنْتَ نِعْمَ الرَّبُّ عَظُمَ الذَّنْبُ مِنْ عَبْدِک
فَلْیحْسُنِ الْعَفْوُ مِنْ عِنْدِکَ
أَسْتَغْفِرُاللهَ الَّذی لا إِلـهَ إِلاّ هُو ،الْحیّ القَیّوم، الْرَّحمنُ الرَّحیمُ ، ذُوالجَلالِ وَ الإِکْرامِ بَدیعُ السَّمواتِ وَالاَْرْضِ مِنْ جَمیعِ ظُلْمی وَ جُرْمی
وَ اِسْرافی عَلی نَفْسی وَ اَتُوبُ اِلَیْهِ
يَا دَائِمَ الْفَضْلِ عَلَى الْبَرِيَّةِ
ز چشمم خواب را بردی،به جایش اشک بنشاندی
نبود این قابلیت در من و بر من عطا کردی
يَا دَائِمَ الْفَضْلِ عَلَى الْبَرِيَّةِ
يَا بَاسِطَ الْيَدَيْنِ بِالْعَطِيَّةِ
يَا صَاحِبَ الْمَوَاهِبِ السَّنِيَّةِ
صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ خَيْرِ الْوَرَى سَجِيَّةً
وَ اغْفِرْ لَنَا يَا ذَا الْعُلَى فِي هَذِهِ الْعَشِيَّةِ
گدای سحر شب جمعه ات اومده
الان داری دنبال گدا میگردی،
هی ملائکهات ندا میدند
هَلْ مِنْ سَائِلٍ فَأُعْطِیهُ سُؤْلَهُ
اگه میخوای خودتو نشون بدی به خدا
دست گداییت رو بیار بالا
بالحسین الهی العفو...
کاش میشد که کمی دور زمان بر می گشت
بندهات از درِ تو، توبهکنان بر می گشت
دوزخی گشتم و از باغ جنان رانده شدم
کاش این راندهشده،سوی جَنان بر می گشت
روزگاری منِ بیعاطفه عاشق بودم....
این زبان حال ماهاست...
روزگاری منِ بیعاطفه عاشق بودم
هر دم و بازدمم با هیجان برمیگشت
دل من جای حسین بود و دو چشمم پر اشک...
هیشکی رو غیر از اربابم تو دلم جا نداده بودم، اما حالا بیچاره شدم...
دل من جای حسین بود و دو چشمم پر اشک
کاش میشد که همان اشکِ روان بر می گشت
از بدِ حادثه آلوده و بیمار شدم
کاش بر این دل بیتاب، توان بر می گشت
مریض توان نداره که...
تا میام باهات سحری خلوت کنم خوابم میبره،
اصلا راحت بگم،
بیدار نمیشم که بخوام باهات حرف بزنم...
وقتی هم که بیدارم میکنی،
تا میام باهات حرف بزنم خسته میشم...
از بدِ حادثه آلوده و بیمار شدم
کاش بر این دل بیتاب، توان برمیگشت
حاصل موی سپیدم شده این رویِ سیاه
بعضیا موی سرشون سفید میشه
میگند این کوهی از تجربه هست،
این موها رو تو آسیاب سفید نکرده،
اما من...
حاصل موی سپیدم شده رویِ سیاه
آه
ای کاش که آن عمر جوان بر می گشت
مرده بودم شب احیای تو احیایم کرد
باز هم مردهام، ای کاش که جان برمیگشت(٢)
توبه کردم شب قدر و سحرش توبه شکست
آری ای کاش دوباره رمضان برمیگشت
عجب شبای خوبی بود،
نمیخواستم هم منو بیدار نگه میداشتی
دم افطار دلم کرببلایی میشد
اما بعد از آن حال دعا وقت اذان برمیگشت
سحر شب جمعهست،
کجا بریم از این رفت و برگشتها...
آه از آن لحظه که از گوشهی گودال حسین
خواهری سوی حرم، سینهزنان بر می گشت
او که برگشت دگر شمر لعین راحت شد
ناگهان خیمهی ناموس علی غارت شد
حسین...
حسینمُ میکشن، به گوشهی قتلگاه(۲)
فِرقَةٌ بالسُیوف و فرقةٌ بِالرِماح
حسینمُ میکشن، بی کس و بیسپر
فِرقَةٌ بِالسَنان و فِرقَةٌ بِالحَجَر
حسینمُ میکشن، کوفیان بیهوا
فِرقَةٌ بِالسَّحاب و فِرقَةٌ بِالعَصا
حسین....
السَلامُ عَلَیکَ یا اباعَبدِاللّه
گذرم تا به در خانهات افتاد حسین
خانه آباد شدم، خانهات آباد حسین
تشکرش در «العفو» هست،
ببینم چه میکنی، ملائکه دارن نامتو رو مینویسند
الان حرم ابیعبدلله الهی العفو میگفتی چه حالی داشتی...
بِفاطِمَةَ الزَهرا الهی العفو
إنَ فاطِمَةَ تَحْضُرُ زُوَّارِ قَبْرِ الْحُسَيْنِ ع فَتَسْتَغْفِرُ لَهُم...
بی بی الان برات دونه دونه زائرین قبر حسینش داره استغفار میکنه
ان شاء الله اسم من و تو هم می نویسه...
====================