eitaa logo
خانه قرآن شهری ترنج بندرانزلی
506 دنبال‌کننده
5هزار عکس
4.1هزار ویدیو
42 فایل
۲۷ سال سابقه نشر و ترویج و اشاعه فرهنگ قرآنی. برگزاری محافل بزرگ قرآن کریم. برگزاری مجالس اهل بیت علیهم السلام ترنج ( تربیت. نیروی. جوان ) ارتباط با مدیر کانال، حسین رضوانی ۰۹۱۱۶۶۰۸۹۶۰ ۰۹۱۱۹۸۸۹۱۳۱ در پیام رسان ایتا
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺️ ازجمله مراحل قانونی و شرعی لازم برای تصدی منصب ، مرحله "امضای حکم رئیس‌جمهوری و رأی ملت" از سوی موضوع اصل ۱۱۰ و "ادای قسم شرعی و قانونی" موضوع اصل ۱۲۱ قانون اساسی است. دو مرحله و باید به ترتیب طی شوند. 🔸️تنفیذ حکم ریاست‌جمهوری از سوی مقام رهبری در حقیقت اعتبار بخشیدن یا مشروعیت‌دادن به ریاست وی بر است. 👈فلسفه عمل تنفیذ چیست و پس از انتخاب رئیس‌جمهور از طرف مردم، چه نیازی به تأیید وی از سوی مقام رهبری است؟ ✅️در پاسخ این پرسش باید اشاره شود که بر مبنای نظریه ، در عصر امام معصوم (علیه السلام)، ریاست عامّه و ولایت امر برعهده فقیه عادل باکفایت است و ولایت غیر او طاغوت شمرده می‌شود. مبتنی بر این نظریه، زمام امور جامعه به دست اوست و کارگزاران حکومتی به اذن او مشروعیت پیدا می‌کنند. از سوی دیگر، امور اجرایی جامعه نیز ازجمله شئون ولایت است و به همین دلیل رئیس قوه مجریه باید منصوب یا مأذون از جانب او باشد؛ در غیر این صورت فاقد مشروعیت خواهد بود. @torraanj
🔸واو به واو این خاطرات شهیده واعظی بسیار خواندنی است‌... 🌼|زمانی که امام‌خمینی تبعید بودند؛ پدر طیبه به عنوان یک روحانی مبارز با شاه مقابله می‌کرد. طیبه با اینکه هنوز به سن تکلیف نرسیده بود تصمیم گرفت ۱۵ روز روزه بگیره. می‌گفت: ۸روز رو برا سلامتی آقای خمینی روزه می‌گیرم؛ ۷روز رو برا سلامتی پدرم. 🌼|زمانیکه خیلی کم سن و سال بود؛ خورد زمین و صورتش خونی شد. رفتم جلو و گفتم: خوبت شد، خونت رو ریختی روی زمین. گفت: خدا نکنه خون من اینجا بریزه. خونم باید برای آقای خمینی بریزه... از همون کودکی عشق  امام رو داشت. 🌼|از پنج سالگی می‌رفت مکتب. حتما هم باید چادر سر می‌کرد و رویش رو می‌گرفت. وقتی بهش می‌گفتم: شاید با چادر زمین بخوری؛ در جوابم می‌گفت: اگر زمین بخورم بهتر از اینه که مردم صورتم رو ببینند. 🌼|طیبه قالی می‌بافت و می‌گفت: مزد قالیبافی روزم رو برا جهیزیه‌ام بذارید؛ و مزد قالیبافی شبم رو برا امام خمینی؛ می خوام وقتی اومدند ایران، پیش پاشون گوسفند قربانی کنم. 🌼|روز عید یه دست لباس براش خریدیم. پوشید؛ رفت بیرون و اومد. لباس رو در آورد و گذاشت کنار. گفتم: همه لباس نو پوشیدند، تو چرا لباست رو در آوردی؟ گفت: اگه من این لباس رو بپوشم، بچه‌های فقیر غصه می‌خورند... من دلم نمیاد این لباس رو بپوشم؛ لباسهای کهنه رو بیشتر دوست دارم. بعد از ازدواج هم جهیزیه‌اش رو بخشید به فقرا... ‌‌     @torraanj