eitaa logo
خانه قرآن شهری ترنج بندرانزلی
452 دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
3.4هزار ویدیو
32 فایل
۲۷ سال سابقه نشر و ترویج و اشاعه فرهنگ قرآنی. برگزاری محافل بزرگ قرآن کریم. برگزاری مجالس اهل بیت علیهم السلام ترنج ( تربیت. نیروی. جوان ) ارتباط با مدیر کانال، حسین رضوانی ۰۹۱۱۶۶۰۸۹۶۰ ۰۹۱۱۹۸۸۹۱۳۱ در پیام رسان ایتا
مشاهده در ایتا
دانلود
به معنای نصیب مشترک از دنیا و آخرت را گویند، برعکس تمتع که نصیب انسان فقط از دنیا بدون کسبِ آخرت است. يَا لَيْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتِيَ قَارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِيمٍ (۷۹_قصص) دیگران با دیدن ثروت قارون گمان می کردند که او با این ثروت، دنیا و آخرت نصیب اش شده است؛ در حالی که هرگز چنین نبود بلکه قارون از دنیا فقط تمتع داشت. امروزه نیز بسیاری از مردم جاهل، چنین تصور می کنند که انسان های ثروتمند با ثروت شان هم دنیا و هم آخرت نصیب شان شده است و بر این باور هستند که ثروتمندان با انفاق مال شان آخرت را هم کسب می کنند، در حالی که اکثرشان چنین توفیقی ندارند و اگر هم داشته باشند فضلی بر آنان نیست، چون از عطای خداوند بخشیده اند. وَنِسَاءً فَلِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ (۱۷۶_نساء) در آیه فوق در مورد ارث حق تعالی سهم مردان را از ارث دو برابر زنان معرفی کرده است و مراد از حظّ، یعنی حق تعالی برای مردان دو سهم از ارث را بخشیده است، چون مردان با آن ارث باید سهم دنیا و آخرت را داشته باشند. چنانچه برخی تکالیف واجب بر مردان از قبیل انفاق، صله ارحام نیازمند سهم دنیا است. مثال، مردی را که برای مادر پیر خود، تکلیف پرستاری و کمک مادی بر دوش او قرار داده شده است این سهم الارث مضاعف برای جبران آن است، و برای برتری مردان بر زنان نیست. یعنی خداوند با سهم الارث مضاعف بر مردان نوعی تشویق شان کرده است که جبران مافات در دنیا خواهند شد و از آخرت خود هم همراه آن بهره خواهند برد. وَمَا يُلَقَّاهَا إِلَّا الَّذِينَ صَبَرُوا وَمَا يُلَقَّاهَا إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِيمٍ (۳۵_فصلت) یعنی کسانی که در راه خدا صبر می کنند در دنیا و آخرت خداوند بهره ای عظیم نصیب شان می کند. در دنیا بهره عافیت و سلامتی و برایشان در آخرت، صبرشان بهره ای عظیم است. يُرِيدُ اللَّهُ أَلَّا يَجْعَلَ لَهُمْ حَظًّا فِي الْآخِرَةِ (۱۷۶_آل‌عمران) چنانچه ذکر شد حظّ بهره ای است در دنیا و آخرت؛ پس مالی که در دنیا بهره از آن برده شود و بر آخرت از آن سودی نرسد، حظّی در آن نخواهد بود. @torraanj
شَتَی: به معنای است. این پراکندگی، شامل پراکندگی جسم و وجود، پراکندگی قلب و پراکندگی عقیده نیز می شود. تَحْسَبُهُمْ جَمِيعًا وَقُلُوبُهُمْ شَتَّىٰ (۱۴_حشر) آیه اشاره دارد که یهودیان را شما مجتمع می بینید، در حالی که در قلب هایشان دچار تفرقه هستند و شما از آن بی خبرید. يَوْمَئِذٍ يَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتَاتًا (۶_زلزال) یعنی در روز همه مردم را می بینید هم به جسم پراکنده شده اند و هم در قلب شان پراکنده هستند و هر کدام از یک چیز در هراس اند. إِنَّ سَعْيَكُمْ لَشَتَّى (۴_لیل) همانا راه های شما برای رسیدن به پراکنده است. لَیسَ عَلَیکمْ جُناحٌ أَنْ تَأْکلُوا جَمِیعاً أَوْ أَشْتاتاً (۶۱_نور) یعنی ایرادی ندارد در منازل اقرباء به حالت دور هم یا به تنهایی بنشینید و غذا بخورید. فَأَخْرَجْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْ نَبَاتٍ شَتَّىٰ (۵۳ _طه) یعنی از زمین خارج کرد برای شما گیاهان ثمردار از گیاهانی که پراکنده بودند، که اشاره به گرده افشانی گل ها و برخی میوه ها دارد. رِحۡلَةَ ٱلشِّتَآءِ (۲_قریش) به زمستان شِتاء گویند، چون در زمستان مردم از اجتماعات کاری پراکنده می شوند و هرکس به خانه خود رفته و تنها می نشیند. @torraanj
@torraanj أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا (۲۴_محمد) آیا منافقان در آیات قرآن تفکر نمی‌کنند یا بر دلهاشان خود قفل‌ها (ی جهل و نفاق) زده‌اند. 🍃فَصل: فَصل به معنای جدا کردن دو یا چند شئ مشابه از هم را گویند. كِتَابٌ فُصِّلَتْ آيَاتُهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ (۳_فصلت) كتابی است كه آياتش از يكديگر جداست. و كتابی است خواندنی عربی برای مردمی كه علم داشته باشند، چون عربی زبان کاملی است و قرآن به آن زبان نازل شده است. (مراد از کامل بودن آن که، به عنوان مثال در هیچ زبانی قاعده صرفی مثنی نداریم ولی در زبان عربی وجود دارد) با توجه به آیه فوق و غنی بودن زبان عرب، پس فرضیه وارد شدن برخی لغات غیر عربی به قرآن مانند زَمهَریر و سُنْدُس و... مردود است. مراد از "فُصِّلَتْ آيَاتُهُ" چیست؟ وَلَوْ جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا أَعْجَمِيًّا لَقَالُوا لَوْلَا فُصِّلَتْ آيَاتُهُ (۴۴_فصلت) و اگر ما قرآن را غير عربی نازل می‌كرديم آن وقت اعراب می‌گفتند چرا آياتش جدای از هم نيست. اگر در قرآن دقت کنیم در ترجمه کلماتی مانند معصیت، ذَنب، إثم، سیئه همگی معنای گناه را ذکر کرده اند در حالی که هر یک از این ها از دیگری با وجود تشابه ظاهری کلمه، معنای جداگانه ای دارد که فقط در زبان عربی این تفصیل و جدا کردن لغات از هم ممکن است. مثال معصیت یعنی نافرمانی، کسی که دزدی می کند نافرمانی می کند و کسی که در این دزدی اصرار می ورزد دچار ذنب می شود، و ذنب گناهی دنباله دار و معصیتی است که انسان به آن آلوده شده است. اگر قرار بود قرآن به غیر عرب نازل شود باید تمام این توضیحات که حقیر ذکر کردم در آیات می نوشت که آن زمان هم قرآن طویل می شد و هم بغرنج و نامفهوم می گشت، در حالی که جملات با معنای زیاد را با یک کلمه متفاوت تفصیل کرده است. به مثال دیگر واژه تفصیل می رویم: وَجَعَلْنَا اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ آيَتَيْنِ ۖ فَمَحَوْنَا آيَةَ اللَّيْلِ وَجَعَلْنَا آيَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً لِتَبْتَغُوا فَضْلًا مِنْ رَبِّكُمْ وَلِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِينَ وَالْحِسَابَ ۚ وَكُلَّ شَيْءٍ فَصَّلْنَاهُ تَفْصِيلًا (۱۲_اسراء) می دانیم که خورشید و ماه هر دو شبیه به هم هستند. ولی حق تعالی در این تشبیه، تفصیلی ایجاد کرده است؛ یعنی با تغییر ماه در آسمان و پدیده شب و روز باعث شده است هر لحظه ای که ما در آن زندگی می کنیم از لحظه دیگر با ساعت و تاریخ، فصل و جدا شود. وَهُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُوا بِهَا فِي ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ ۗ قَدْ فَصَّلْنَا الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ (۹۷_انعام) می دانیم ستارگان در آسمان غالباً شبیه به هم هستند ولی حق تعالی با قرار دادن ستارگان در نزد هم به طور منظم و ثابت، آنان را که همگی مشابه هم هستند در عین تشابه از هم فصل و جدا کرده است طوری که با دقت در آنان می شود سمت شمال و جنوب و شرق و غرب را انسان ها از روی آنها پیدا کنند و در بیابان طی طریق نمایند تا از مقصد سیر خود دور نشوند و گم نگردند. مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ كَثُرَ ۚ نَصِيبًا مَفْرُوضًا (۷_نساء) چه مال اندک باشد یا بسیار، نصیب فریضه دار بر آن مال است. یعنی از دنیا هر اندازه بهره و نعمت انسان را در برگیرد بر آن فریضه ای به همان میزان وارد می شود که باید در راه خدا از آن مال ببخشد ولاغیر... که موجب عذاب او در دنیا و آخرت خواهد شد. تفصیل در ظاهر قضیه امری ساده می نماید ولی امری بسیار سخت است. مثالی برای درک بیشتر تفصیل مدد الهی می زنیم: تصور کنید یک چوپان هزار رأس گوسفند دارد و در بین این تعداد، دویست رأس برّه نیز وجود دارند که تمام شان شبیه هم هستند، پس برای این چوپان اگر گوسفند مادری را نشان دهند و بگویند برّه این گوسفند را پیدا کن او به علت تشابه برّه ها به هم، توان فصل و جدا کردن برّه او را از رَمه نخواهد داشت و این کار فقط از عهده و توان مادر گوسفند است که می تواند در یک لحظه با قدرت چشایی خود فرزندش از رَمه بیرون بکشد و برّه هم همین قدرت مشابه را که دارد او را در یافتن مادر کمک خواهد کرد. این کار برای چوپان به خاطر نداشتن قوّه تفکیک بویایی امری محال است. پس تفصیل آیات متشابه الهی امری بسیار سخت و دشوار است و تنها برای کسانی که رَاسِخُون فِی العِلم هستند و از سوی خدا قدرت نوری بر قلب شان وارد شده است امکان پذیر بوده و دیگران را چنین قدرت تفصیل آیات متشابه نیست و همین امر دستمایه شیطان برای گمراهی چنین افرادی است که از سوی خداوند هدایت نشده اند. @torraanj
: به زمین خوردن مستقیم (بدون نشستن) انسان گفته می شود. سَخَّرَهَا عَلَيْهِمْ سَبْعَ لَيَالٍ وَثَمَانِيَةَ أَيَّامٍ حُسُومًا فَتَرَى الْقَوْمَ فِيهَا صَرْعَىٰ كَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ خَاوِيَةٍ (۷_حاقه) مصرع شعر از صَرع است، چون وقتی شاعر مصرعی را کامل می کند گویی ستونی را بر زمین می افکند و وقتی مصرع دیگر را می سراید آن ستون بر زمین مانده را قائم کرده و بیت را می سازد؛ برای همین تا مصرع دوم را شاعر نتوان پیدا کند مصرع اول حکم شعر ندارد و بر زمین دراز کشیده است و این مصرع دوم است که بیت را تشکیل و مصرع اول از زمین بلند می کند. به حملات تشنجی صَرع گفته می شود، چون در زمان حمله و تشنج انسان را بر زمین می افکند. @torraanj
🌸🍃🌸🍃 🍃عَتَو: تکبّر مختوم به سرکشی را گویند. وَ عَتَوْا عُتُوًّا كَبِيراً (۲۱_فرقان)   انسان شاید متکبر باشد و از تکبّر به کسی سلام ندهد ولی در عین حال به کسی هم ضرر نرساند، ولی عَتَوْ به انسان متکبّری می گویند که حس سرکشی دارد. مانند لات های یک محل که هم متکبّر هستند و هم به زور از مردم مثل فرعون می خواهند در برابر آنان تعظیم کنند. وَأَمَّا عَادٌ فَأُهْلِكُوا بِرِيحٍ صَرْصَرٍ عَاتِيَةٍ (۶_حاقه) و بادی که سرکش بود و در برابر هیچ مانعی، بر نمی گشت و همه موانع با خود آسمان می برد و تسلیم نمی شد. وَقَالَ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْنَا الْمَلَائِكَةُ أَوْ نَرَىٰ رَبَّنَا لَقَدِ اسْتَكْبَرُوا فِي أَنْفُسِهِمْ وَعَتَوْا عُتُوًّا كَبِيرًا (۲۱_فرقان) برخی خدا را فقط نمی پذیرفتند که از روی تکبرشان بود بلکه اهل عُتُو چنان سرکش هستند که نه تنها خدا را نمی پذیرند بلکه درخواست ملاقات حضوری خدا هم معاذالله می دهند. قَالَ رَبِّ أَنَّىٰ يَكُونُ لِي غُلَامٌ وَكَانَتِ امْرَأَتِي عَاقِرًا وَقَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْكِبَرِ عِتِيًّا (۸_مریم) زبان حال زکریای نبی است. "و الْكِبَرِ عِتِيًّا" اشاره به بدبختی و ناتوانی انسان در سن پیری دارد. در سن پیری جسم انسان سرکش می شود و در برابر صاحب اش سرکشی می کند. مثال، وقتی می خواهد از زمین برخیزد هر اندازه فشار به زانو وارد می کند، زانو در برابر این فشار سرکشی کرده و تسلیم نمی شود، پس اراده صاحب آن وجود در برخاستن از زمین محقق نمی شود. آیه چون مربوط به قدرت باروری زکریا نبی و همسرش دارد بیانگر آن است که نیروی جنسی انسان سرکش ترین نیروی ودیعه شده در وجود اوست. چنانچه در جوانی نوعی سرکشی می کند و تسلیم امر صاحب خویش نمی شود و او را در کنترل این سرکشی آزار می دهد و قرار شب و روز از او می گیرد؛ و در سن پیری نیز این سرکشی نوع دیگر است، چنانچه زکریا نبی با آن که طالب فرزند بود ولی میل جنسی او در برابر او سرکشی کرده و او را توان باروری چون ایام جوانی اش نمی دهد و تسلیم خواسته زکریا نمی شود. وَيَجْعَلُ مَنْ يَشَاءُ عَقِيمًا (۵۰_شوری) عقیم به ناباروری ذاتی گویند. مثال دختری که عادت ماهیانه نمی شود یا تخمک ندارد عقیم است. ولی عَاقِر به زنی می گویند که زایا باشد ولی بر اثر کهولت سن و یائسگی، بدن اش قابلیت باروری خود را از دست داده است. (وَكَانَتِ امْرَأَتِي عَاقِرًا) نکته بسیار مهم این که همسر زکریا نبی چنان مؤمن بود با این که شوهرش توان فرزندآوری نداشت ولی از زندگی با او خسته نشده و تقاضای طلاق نداده بود، و خواهرش، دخترش مریم را به نوعی برای همسر زکریا برای تنها نبودن بخشیده بود و می توان گفت: زکریا هم شوهر خاله و هم پدرخوانده مریم سلام اللّه محسوب می شد که بر او حکم محرمیت داشت و در معبد به نزد او رفت و آمد می نمود. @torraanj