eitaa logo
گسترده‌تبلیغاتی‌ترابایت
7.7هزار دنبال‌کننده
10.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
4 فایل
رزرو تبلیغات : @Tra_Reserve ✔️ پاسخگویی گسترده ترابایت : @admin_tra ✔️ لینک شات،کانال واریز و..👇 https://eitaa.com/Tra_Notices/1995 با مدیریت کریمی و اسماعیلی🙏
مشاهده در ایتا
دانلود
⛔ شب ازدواج عجیب دختر پادشاه! پیری بود که تنها فرزند او دختری بود بسیار زیبا ! دختر با پسری زیبا و قوی ازدواج کرد ولی فردای پس از ازدواج نعش آن پسر را از اتاق بیرون آوردند! ماه بعد دختر با فرمانده لشکر شاه ازدواج کرد ولی درست بعد ار شب اول زندگی شان آن مرد نیز بطرز عجیبی دیگر از رختخواب بلند نشد.. سوم نیز با پسر وزیر به همین شکل بود که آن نیز جان خود را از دست داد تا اینکه... ماجرا سنجاق شده در چنل زیر 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1931149482C13657c3277 https://eitaa.com/joinchat/1931149482C13657c3277 به شدت توصیه می‌شود
⛔ شب ازدواج عجیب دختر پادشاه! پیری بود که تنها فرزند او دختری بود بسیار زیبا ! دختر با پسری زیبا و قوی ازدواج کرد ولی فردای پس از ازدواج نعش آن پسر را از اتاق بیرون آوردند! ماه بعد دختر با فرمانده لشکر شاه ازدواج کرد ولی درست بعد ار شب اول زندگی شان آن مرد نیز بطرز عجیبی دیگر از رختخواب بلند نشد.. سوم نیز با پسر وزیر به همین شکل بود که آن نیز جان خود را از دست داد تا اینکه... ماجرا سنجاق شده در چنل زیر 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1931149482C13657c3277 https://eitaa.com/joinchat/1931149482C13657c3277 به شدت توصیه می‌شود
اون روز مادرم زنگ زد گفت مریضه برم کمکش تا برای مهموناش ناهار درست کنیم. صبح بعد از تماس مامانم زمانی که میرفتم از خونه بیرون متوجه رفتار های خاص شوهرم شدم که دور و بر دختر ۱۹ ساله و مجردمون میچرخید..در حین آشپزی بودم که گوشیم رو باز کردم و دیدم ۵۰ تماس از دست رفته دارم.وقتی زنگ زدم صدای دخترم بود که با گریه و شیون میگفت مامان بابا بابا.. گوشی قطع شد از شدت استرس دستام میلرزید با هزار بدبختی رسیدم خونه .... 👇 https://eitaa.com/joinchat/1811742879Cd079f4eac9
من سی ساله شده بودم و خواهرم تو سن هجده سالگی خواستگار مهندس داشت .. شب خواستگاری خواهر کوچکترم انقدر حرص خوردم که با خودم گفتم تا این وصلت رو خراب نکنم اروم نمی‌گیرم، وقتی پدرم گفت عروس دوماد برن باهم تو اتاق صحبت کنن ناگهانی گفتم نه برید تو اتاق من خواهرمم‌ با مهربونی قبول کرد زیر تشکم‌ چیزی گذاشته بودم که داماد پریشون از اتاق اومد بیرون و گفت من دختر بزرگتون رو میخوام .. 👇 https://eitaa.com/joinchat/1811742879Cd079f4eac9
من سی ساله شده بودم و خواهرم تو سن هجده سالگی خواستگار مهندس داشت .. شب خواستگاری خواهر کوچکترم انقدر حرص خوردم که با خودم گفتم تا این وصلت رو خراب نکنم اروم نمی‌گیرم، وقتی پدرم گفت عروس دوماد برن باهم تو اتاق صحبت کنن ناگهانی گفتم نه برید تو اتاق من خواهرمم‌ با مهربونی قبول کرد زیر تشکم‌ چیزی گذاشته بودم که داماد پریشون از اتاق اومد بیرون و گفت من دختر بزرگتون رو میخوام .. 👇 https://eitaa.com/joinchat/1811742879Cd079f4eac9
عجیب نوعروس و تازه داماد ایرانی..... هنوز به خانه بخت نرفته بود که اش او را مجبور کردند به دادگاه خانواده برود و خواستار شود😱 دادگاه خانواده شهید محلاتی تهران وقتی بهانه عجیب عروس خانم را شنید و دید این دختر به علاقه دارد طلاق نداد... نوعروس که در دادگاه حرفی برای گفتن نداشت وقتی پیش رو ایستاد گفت ..😳 داستان ..👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1144914193C283d282194این داستان واقعی برای ادامه سرگذشت های واقعی عضوشوید
۱۸ ساله ام هر شب ۳ به کجا می رود ⁉️⚠️ سرگذشت تلخ اما واقعی... شبی بود که متوجه سر وصداهای عجیبی از اتاق دخترم الهام میشدم اما اهمیت نمیدادم ؛ یک شب ساعت حدود ۳ نصف شب رفتم اتاق که در کمال تعجب دیدم نیست 😳 برگشتم و با ترس همسرم مریم را بیدار کردم و با عجله به اتاق رفتیم اما در کمال ناباروری دیدم ....😱 داستان 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1144914193C283d282194 برا سرگذشت و داستان های واقعی عضو شوید