eitaa logo
طب سنتی_زیبایی(دکترمریدی)
215 دنبال‌کننده
572 عکس
38 ویدیو
1 فایل
🌱ویزیت حضوری و آنلاین ✨ماساژ،حجامت و.. 💥طب سوزنی: ✨امبدینگ لاغری و زیبایی ✨اریکولار کمک درمان نوین 🌸دستگاه مدرن سولاتریکس🌸: ✨جوانسازی ✨رفع چین و چروک ✨بهبود رنگ پوست ✨بهبود جای زخم و آکنه ✨بهبود جای لکه های پوستی ادمین کانال: @adminsalamat1
مشاهده در ایتا
دانلود
چند کلام خودمانی با شما دوستان و همراهانم🌷 سلام عزیزان بله ،من یک پزشکم ولی در عین حال علاقه مند به یک سری موضوعاتی هستم که شاید ارتباطی به رشته تحصیلی ام نداشته باشه و شاید هم براتون کمی عجیب باشه؟! ولی خوب چکنم دیگه ؟علاقه است..کاریش هم نمیشه کرد..☺️ مثلاً من عاشق نوشتن هستم..نویسندگی رو دوست دارم..دوم هم نقاشی و... سوم و چهارمش هم بماند😉😊 الآن هم خیلی دوست داشتم یه خبر خوب و اتفاق قشنگ مطب رو بهتون بگم ؛ اما به نظرم رسید بهتره قبل از اون ،برای شما همراهان عزیزم یک داستان بگم.. یعنی از همون وادی نویسندگی ام استفاده کنم... البته راه دوری نمی‌رم. در حقیقت رزومه ی خودم در بحث درمان و بخصوص در طب سنتی و ... هست.. 𝓓𝓻_𝔃.𝓶𝓸𝓻𝓲𝓭𝓲_𝓸𝓯𝓯𝓲𝓬𝓮 https://eitaa.com/Dr_moridi
قسمت اول: راستش باید اعتراف کنم؛آن اوایل اتمام تحصیلم، خیلی حس خاصی به طب سنتی نداشتم..بالاخره چند سالی بود فارغ التحصیل شده بودم و با همان طب رایج، بصورت کاملا خالص😊 درمانهایم را انجام می دادم.. تا اینکه دقیقا دوازده سال پیش، به ذهنم رسید بروم دنبال آموزش طب سنتی یا همان طب ایرانی خودمان.شاید در آن ابتدا برای من حکم یک کنجکاوی را داشت.. واقعیت این بود که آن زمان ،شرایط برای آموزش پزشکها هنوز بصورت آکادمیک، در این رشته مهیا نشده بود...یعنی این طب، انگار هنوز در برخی جوامع دانشگاهی بصورت یک تابو بود .یکسری دانشگاه ها بصورت محدود ،پذیرش دانشجو داشتند و راستش در آن زمان، شرایط حضور من هم در این دانشگاه ها هنوز فراهم نبود..ولی سعی کردم هرطور شده خودم را با کلاسها و مبانی این طب آشنا و نزدیک کنم...اصلا ببینم چه میگوید؟! میشود از این طب واقعا برای درمان استفاده کرد؟! ادامه دارد... 𝓓𝓻_𝔃.𝓶𝓸𝓻𝓲𝓭𝓲_𝓸𝓯𝓯𝓲𝓬𝓮 @TraditionalPersianMedicine
قسمت دوم: این بود که با کلاس یکسری اساتیدی که برای خودشان داعیه ای داشتن آن هم در تهران آشنا و در کلاسهایشان، حاضر شدم.. خوب بله مباحث جالبی بود؛ ولی مبانی نبود..یک سری درمان بیماری ها بود بطور خلاصه و کاملا شخصی خودشان..این که نشد کلاس علمی..کلاس باید از تو در هر زمینه ای، مجتهد بسازد...این که اگر جایی مورد جدیدی هم دیدی مبانی اش تو را به درمان برساند‌‌؛نه آنکه دنبال یک لقمه،نسخه ی آماده باشی .پس نمیشد روی حرفهایشان خیلی حسابی باز کرد... واقعیتش خیلی خوشم نیامد..بیشتر حس کردم سردرگم شده ام...با خودم میگفتم:«ای بابا کاش اصلا نرفته بودم..» اما خوب این هم تجربه ای بود..منصفانه بخواهم قضاوت کنم؛هیچی هیچی هم که نبود.بالاخره فتح بابی بود که مرا با شیرینی این طب آشنا کرد... ادامه دارد.... 𝓓𝓻_𝔃.𝓶𝓸𝓻𝓲𝓭𝓲_𝓸𝓯𝓯𝓲𝓬𝓮 @TraditionalPersianMedicine
قسمت سوم: این بود که یکسری مباحثش را که به نظرم علمی آمد در ذهنم نگهداشتم و به بقیه، سعی کردم اصلا هیچ رجوعی نداشته باشم...تا اینکه چند سال بعد، یک خبر خوب ، ذهن مشتاق و عطشان من را به سمت خودش کشاند؛ که فوق العاده برایم جذاب و شنیدنی بود و آن اینکه، اساتید طب سنتی دانشگاه، بنا بود؛ برای پزشکان، کلاس هایی با مبانی و ادله ی علمی و کاملا منطبق بر کتب غنی طب سنتی، بگذارند... البته که خیلی خبر خوب و شگفت انگیزی بود. آن هم برای من که اینقدر عطش این کلاسها را داشتم.. ادامه دارد... 𝓓𝓻_𝔃.𝓶𝓸𝓻𝓲𝓭𝓲_𝓸𝓯𝓯𝓲𝓬𝓮 @TraditionalPersianMedicine
قسمت چهارم: واقعا چه کلاسهای پرباری بود‌‌..یعنی تازه آنجا بود که یکی یکی گره های ذهنی ام باز میشد..بالاخره مبانی را به صورت اصولی و دقیق آموزش دیدن،لذت عجیب خودش را دارد..اصلا زیبایی علم هم همین است..قدم به قدم آدم باید بیاید بالا. این را همه میدانند که هیچ درختی یک شبه میوه نمیدهد... خلاصه، حدود دوسال و نیم این کلاسها طول کشید و من هر بار کلاسها را مشتاق و منتظر برای رسیدن به آموزش و دانش جدید در این طب جلو می رفتم..البته جلسات مباحثه ی علمی با همکاران و دوستان هم مرتب برپا بود و این خودش به پخته شدن و فهم بهتر درس خیلی کمک می کرد. ادامه دارد... 𝓓𝓻_𝔃.𝓶𝓸𝓻𝓲𝓭𝓲_𝓸𝓯𝓯𝓲𝓬𝓮 @TraditionalPersianMedicine
قسمت پنجم: بالاخره دوره این کلاسها هم تمام شد و توانستم شکرخدا، مدرک طب سنتی را از دانشگاه قم بگیرم.. اما هنوز حس می کردم باز هم باید بیاموزم.لذا تصمیم گرفتم یک شاخه ی مشخصی را بگیرم و همان را بروم جلو. این بود که پس از اتمام کلاسهای طب سنتی دانشگاه و استفاده از محضر اساتید خوشنامی که واقعا بهره مندی از آنها برای من یک فرصت مغتنم و یک لطف الهی بود؛ تصمیم گرفتم در یک فیلد مشخصی، مباحث طبی را بصورت علمی و هم بالینی،ادامه دهم. این بود که تصمیم گرفتم کلاسهای آموزشی استاد عبادیانی و دکتر شیربیگی از اساتید محترم دانشگاه تهران که در زمینه پوست و زیبایی در طب سنتی ،حرفی برای گفتن داشتند را پی بگیرم☺️. ادامه دارد.... 𝓓𝓻_𝔃.𝓶𝓸𝓻𝓲𝓭𝓲_𝓸𝓯𝓯𝓲𝓬𝓮 @TraditionalPersianMedicine
قسمت ششم: کلاسهای این اساتید، خیلی شاخص و خاص بود.بخصوص استاد عبادیانی...خوب به هرحال ،با سابقه حدود پنجاه سال طبابت ، همین توقع هم از ایشان می رفت..کلاسها و مطالبی که ایشان با الهام گیری از منابع غنی طب سنتی به ما می آموخت؛ خیلی نگرش مرا عوض کرد..اینکه با سبک و سیاقی که آموزش دیدم توانستم به این باور برسم که زیبایی جز در سلامتی کل بدن نیست... سلامت تنت که زیبا شد؛ نیکویی رنگ رخسار را هم برایت به ارمغان می آورد.. وصد البته که میتوان از راه هایی برای افزایش و بهتر نشان دادن این زیبایی ات بهره برد، که آن را هم به ما آموخت😊 ادامه دارد.... 𝓓𝓻_𝔃.𝓶𝓸𝓻𝓲𝓭𝓲_𝓸𝓯𝓯𝓲𝓬𝓮 @TraditionalPersianMedicine
قسمت چهارم: خبری خوب،برای ذهنی مشتاق در این مدت سعی کردم مطالبی را که به نظرم علمی می آمد در ذهنم نگهدارم و در درمان بیماران بکار برم و بقیه را هم بسپارم به صندوقچه خاطراتم.. تا اینکه چند سال بعد، یک خبر خوب، ذهن مشتاق و عطشان مرا به سمت خودش کشاند؛ که فوق العاده برایم جذاب و شنیدنی بود و آن اینکه، اساتید طب سنتی دانشگاه، بنا بود؛ برای پزشکان، کلاس هایی با مبانی و ادله ی علمی و کاملا منطبق بر کتب غنی طب سنتی، بگذارند... البته که خیلی خبر خوب و شگفت انگیزی بود. آن هم برای من که اینقدر عطش این کلاسها را داشتم.. ادامه دارد... 𝓓𝓻_𝔃.𝓶𝓸𝓻𝓲𝓭𝓲_𝓸𝓯𝓯𝓲𝓬𝓮 @TraditionalPersianMedicine
آئین وداع با فرماندهان مقاومت می شود نروی؟! باور کن جسم تو روی زمین، چون کلام نافذت،قیامت می کند.. نامت را که می‌شنوم قلمم چون قلبم درد می گیرد... سید شهید ! کاری کن برایمان. دعایی ،ذکری، اصلا باز هم بنشین و از پشت دوربین برایمان با آن ندای حیدری ات جبهه ی کفر را،خط و نشان بکش.. با دستهایت با آن انگشت اشاره ات که به علامت تهدید تکانش میدادی و با تمام وجود، فریاد می زدی: «نحن شیعة علی بن ابیطالب فی العالم......» 𝓓𝓻_𝔃.𝓶𝓸𝓻𝓲𝓭𝓲_𝓸𝓯𝓯𝓲𝓬𝓮 @TraditionalPersianMedicine
تنم اینجا، دلم بیروت...... نفس در سینه ها حبس و نگاه ما پر از آه است تنم اینجا ، دلم بیروت زبس این سید مظلوم، سوزانده دل ما را، دلم تنگ رجزهایش تنم اینجا،دلم بیروت که بت را با تبر نه، با یک اشاره انگشتِ خود ، از ریشه برکنده... تنم اینجا،دلم بیروت به قلب ضاحیه، نمرود آمد تا بسوزاند صدایش را وَه ! چه گلستانی به پا کرده ... تنم اینجا دلم بیروت 𝓓𝓻_𝔃.𝓶𝓸𝓻𝓲𝓭𝓲_𝓸𝓯𝓯𝓲𝓬𝓮 @TraditionalPersianMedicine
نویسندگی_طبیب دلم یک زیرانداز حصیری میخواهد که ماه قشنگ رمضان، بیندازیمش زیر این درخت خوشرنگ .. و از بوی دلاویزش تا جا دارد ریه هایم را پر کنم... بعد با یک بالش لوله ای قرمزمخمل خوشرنگ که رویش را با ملحفه سفید گلدوزی شده تا نصفه پوشانده اند تکیه بدهم به تنه ی ضخیمش که مدتهاست مهمان این حیاط و خانه است...یک سینی چای به و گلاب و هل که چندی است وصف چای بهشتی به خودگرفته جلویمان ردیف شود. ..حالا سفره بیندازیم زیرش ،از ظرف خوشمزه یَخنی ،که مامانجون، با هزار عشق و محبت و عاشقی، طبخش کرده ، بریزیم توی کاسه سفالی و نان سنگک خاش خاشی داغ و تازه را هم که در آن خرد کرده ایم؛ با آب یکی از این که از شاخه های عطرآگین زیبایش ، برای خودمان چیده ایم ، بزنیم بر بدن😅...البته پسر ارشدِ مامانجون، اصلا موافق چیدن ها نیست..میگوید:« زیبایی درخت به میوه‌های آویزان و خوشرنگ آویزان شده ی آن است...حیف نیست این زیبایی را از آن بگیریم؟!» اما گوش بعضی هاکه بدهکار نیست😋😉 راستی !خوب حواسمان هست یک وقت این غذای خوشمزه را با ماست و دوغ نخوریم..حیف این همه زحمت که بخواهد این دوغ خوشمزه، آهن غذایش را ببرد به فنا.😒 مامانجون همیشه وقتی می پزد، بزرگترها که هیچ،حتی نوه های قد و نیم قدش هم در هوا می پرند از ذوقشان... ما که آخر نفهمیدیم رمز خوشمزگی اش چیست؟ بوی خوشش که حیاط را پر میکند ،چشمهایمان،قیلی ویلی می رود.. خدا صاحب این دست و پنجه را برایمان سالهای سال نگهدارد... 𝓓𝓻_𝔃.𝓶𝓸𝓻𝓲𝓭𝓲_𝓸𝓯𝓯𝓲𝓬𝓮 @TraditionalPersianMedicine