⚡️اکثر مذهبیها نمیدانند «چرا خدا از کفار بدش میآید؟!
در بسیاری از آیات قرآن خصوصاً در سورۀ محمّد(ص)، شاهد غضب خدا نسبت به کفّار و حتی امر به نبرد با آنها را هستیم. خیلیها تصور میکنند این یک دعوای عقیدتی است، به این معنا که چون کافر به خدا و دین خدا عقیده ندارد خدا با او دشمن است! مگر کسی که به خدا یا دین او عقیده ندارد یا عقیده دیگری دارد باید عذاب بشود؟
همه باید بدانند چرا خدا با کفار بد است و به آنها غضب دارد؟ اگر این را ندانیم، با دین خدا «تعارفی» برخورد کردهایم؛ یعنی فقط به احترام خدا حرفش را قبول کردهایم. وقتی اینطور باشد جدا از اینکه نمیتوانیم از دینمان در مقابل دیگران دفاع کنیم، این دین به دل خودمان هم نمینشیند.
اگر علت ناراحتی و غضب خدا بر کافران را ندانیم با قرآن هم ارتباط برقرار نکردهایم. اگر با خدا و آیات قرآن همدلی نکنیم، قرآن به ما مزّه نمیدهد. آنچه خدا دوست ندارد باید ما هم دوست نداشته باشیم؛ البته این «باید» دستوری نیست بلکه طبیعتاً ما باید به این درک برسیم.
اگر دلی از غضب بر کافران خالی باشد، یکی از ارکان تأثیر قرآن روی آن دل از بین رفته است.
یکی از علل نفرت و غضب خدا نسبت به کافران این است که آنها واقعیت را ندیده میگیرند و حقیقت را کتمان میکنند، با وجود اینکه خدا به آنها چشم و گوش داده است اما کور و کر هستند.
خدا با ندیدن خیلی مخالف است برای همین میخواهد کافرها را به جهنم ببرد.
ما اگر آیات قرآن را نفهمیم چرا کفر اینقدر بد است، کار به روضۀ امامحسین(ع) میکشد، آنوقت باید با قطعهقطعه شدن اباعبدالله(ع) بفهمیم کفر بد است.
پیام روضۀ امام حسین(ع) چیست؟
حقیقت این پیام را وقتی گرفتهاید که بفهمید چرا خدا از کفر بدش میآید؟ امامحسین(ع) دربارۀ لشکر دشمن فرمود: اینها قومی هستند که بعد از ایمانشان کافر شدند «هَؤُلَاءِ قَوْمٌ كَفَرُوا بَعْدَ إِيمانِهِمْ» (مناقب،ج4، ص100)
موضوع بد بودنِ کفر و نفرت خدا از کفر آنقدر مهم است که امامحسین(ع) با آن عظمتش آمد تا آن را برای ما مجسّم کند.
تجسم کفر در کربلا آنجاست که وقتی امام حسین(ع) خواست حرف بزند هلهله کردند تا صدایش به گوشها نرسد.
خدا میخواهد بگوید: «کفر این است؛ ببینید! کافران اصلاً نمیخواهند بشنوند و ببینند.» کفر یعنی ندیده گرفتن، نشنیده گرفتن و کتمان واقعیت.
خدا میفرماید «إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذينَ لايَعْقِلُون»(انفال،22)
بدترين جنبندگان نزد خدا، افراد كر و لالى هستند كه تعقل نمىكنند.
خدا بر اینها غضب میکند چون حاضر نیستند بشنوند و تعقل کنند. و میفرماید: «إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الَّذينَ کَفَرُوا فَهُمْ لايُؤْمِنُونَ» (انفال،55) بدترین جنبندهها کافرانی هستند که ایمان نمیآورند.
قرآن به قدری غریب است که حتی اکثر مذهبیها هم نمیدانند چرا خدا از کفار بدش میآید؟
در عصر پژوهش و دانش، با وجود اینهمه دانشگاه هنوز خیلیها نمیدانند که علّت نفرت خدا از کفر، اهمیت مقولۀ دانش، تفکر و تعقل است.
دلیل دوم نفرت خدا از کافران این است که آنها قدرت و عظمت خدا را نمیبینند و آن را ندیده میگیرند امّا قدرت طاغوت و زورگوهای عالم را میبینند و به سخنان آنها گوش میدهند و بندۀ طاغوت میشوند.
اگر کسی بندۀ خدا نشود، خدا آنقدر غضبناک نمیشود که بندۀ غیرخدا بشود؛ آنهم بندۀ کسی که دشمن انسان و جنایتکار است. مگر او چه عظمتی دارد که کافر، عظمت او را میبیند و بندۀ او میشود؟!
چرا عظمت خدا را نمیبیند و بندۀ خدا نمیشود؟!
چرا بعضیها هیمنۀ استکبار جهانی را دیدند امّا هیمنۀ خدا را ندیدند؟!
پناهیان؛ فاطمیه تهران-ماه رمضان۱۴۰۲
🔰 با ما همراه باشید.
📝_ _ _ _ _ _ _ _ _
🔶 طلبه تراز | هیئت"
🆔 @TT_Heyat
🔷 طلبه تراز | جامع"
🆔 @TalabeTaraaz
دو صفحه تاریخچه کربلا
حادثه عاشورا و تاریخچه کربلا دو صفحه دارد: یک صفحه سفید و نورانی، و یک صفحه تاریک، سیاه و ظلمانی که هر دو صفحهاش یا بینظیر است و یا کم نظیر.
اما صفحه سیاه و تاریکش از آن نظر سیاه و تاریک است که در آن فقط جنایت بی نظیر و یا کم نظیر میبینیم. یک وقت حساب کردم و ظاهراً در حدود بیست و یک نوع پستی و لئامت در این جنایت دیدم، و خیال هم نمیکنم در دنیا چنین جنایتی پیدا بشود که تا این اندازه تنوّع داشته باشد. البته در تاریخچه جنگهای صلیبی، جنایتهای اروپاییها خیلی عجیب است. و اینکه جرأت نمیکنم که بگویم حادثه کربلا از نظر زیادی جنایت نظیر ندارد، چون توجه من یکی به جنگهای صلیبی و جنایتهایی است که مسیحیها در آن مرتکب شدند و یکی هم به جنایتهایی است که همین اروپاییها در اندلس اسلامی مرتکب شدند که آن هم عجیب است. تاریخ اندلس مرحوم آیتی را که دانشگاه تهران چاپ کرده است بخوانید؛ کتابی است بسیار تحقیقی و آموزنده. در این کتاب نوشته است: اروپاییها به صدهزار زن و مرد و بچه اجازه دادند که هر جا میخواهند بروند. بعد که اینها راه افتادند، پشیمان شدند و شاید هم از اول حقّه زدند که اجازه حرکت دادند. به هر حال تمام این صدهزار نفر را کشتند و سر بریدند.
شرقی هرگز از نظر جنایت به غربی نمیرسد. شما اگر در تمام تاریخ مشرق زمین بگردید، دو جنایت را حتی در دستگاه اموی پیدا نمیکنید: یکی آتش زدن زنده زنده و دیگر
استاد مطهری، حماسه حسینی، ج 1، ص18
قتل عام کردن زنان، ولی در تاریخ مغرب زمین این دو نوع جنایت فراوان دیده میشود. زن کشتن در تاریخ مغرب زمین یک امر شایعی است. هنوز هم باور نکنید که اینها روح انسانی داشته باشند. آنچه در ویتنام صورت میگیرد ادامه روحیه جنگهای صلیبی و جنگهای اندلس آنهاست. این کار که چندصدهزار نفر را زنده زنده در کوره آتش بگذارند- ولو این افراد جانی هم باشند- کار مشرق زمینی نیست و از عهده مشرق زمینی چنین جنایتی برنمیآید. این کار فقط از عهده مغرب زمینی قرن بیستم برمیآید. این جنایت که در صحرای سینا دهها هزار سرباز را آب و نان ندهند تا از گرسنگی بمیرند برای اینکه اگر اسیر بگیرند باید به آنها نان بدهند، فقط مال غربی است. شرقی اینجور جنایت نمیکند. یهودی فلسطینی صد درجه شریفتر از یهودی غربی است. اگر مردم فلسطین یهودیهای ملی اهل همان فلسطین بودند که این جنایتها واقع نمیشد. این جنایتها همه مال یهودی غربی است.
به هرحال من جرأت نمیکنم بگویم جنایتی مثل جنایت کربلا در دنیا وجود نداشته است، ولی میتوانم بگویم در مشرق زمین وجود نداشته است.
از این نظر حادثه کربلا یک جنایت و یک تراژدی است، یک مصیبت است، یک رثاء است. این صفحه را که نگاه میکنیم، در آن کشتن بیگناه میبینیم، کشتن جوان میبینیم، کشتن شیرخوار میبینیم، اسب بر بدن مرده تاختن میبینیم، آب ندادن به یک انسان میبینیم، زن و بچه را شلّاق زدن میبینیم، اسیر را بر شتر بیجهاز سوار کردن میبینیم. از این نظر قهرمان حادثه کیست؟ واضح است، وقتی که حادثه را از جنبه جنایی نگاه کنیم، آن که میخورد قهرمان نیست، آن بیچاره مظلوم است. قهرمان حادثه در این نگاه یزید بن معاویه است، عبیدالله بن زیاد است، عمر سعد است، شمربن ذی الجوشن است، خولی است و یک عده دیگر. لذا وقتی که صفحه سیاه این تاریخ را مطالعه میکنیم، فقط جنایت و رثاء بشریت را میبینیم. پس اگر بخواهیم شعر بگوییم چه باید بگوییم؟ باید مرثیه بگوییم و غیر از مرثیه چیز دیگری نیست که بگوییم. باید بگوییم:
زان تشنگان هنوز به عیوق میرسد
فریاد العطش ز بیابان کربلا «1»
اما آیا تاریخچه عاشورا فقط همین یک صفحه است؟ آیا فقط رثاء است؟ فقط مصیبت است و چیز دیگری نیست؟ اشتباه ما همین است. این تاریخچه یک صفحه دیگر هم دارد که قهرمان آن صفحه، دیگر پسر معاویه نیست، پسر زیاد نیست، پسر سعد نیست، شمر
استاد مطهری، حماسه حسینی، ج 1، ص19
نیست. در آنجا قهرمان حسین است. در آن صفحه، دیگر جنایت نیست، تراژدی نیست، بلکه حماسه است، افتخار و نورانیت است، تجلی حقیقت و انسانیت است، تجلی حقپرستی است. آن صفحه را که نگاه کنیم، میگوییم بشریت حق دارد به خودش ببالد. اما وقتی صفحه سیاهش را مطالعه میکنیم میبینیم که بشریت سرافکنده است و خودش را مصداق آن آیه میبیند که میفرماید: «قالوا اتَجْعَلُ فیها مَنْ یفْسِدُ فیها وَ یسْفِک الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِک وَ نُقَدِّسُ لَک» [1]. مسلّماً جبرئیل امین در مقابل اعلام خدا که فرمود: «انّی جاعِلٌ فِی الْأرْضِ خَلیفَةً» [2] سؤالی نمیکند، بلکه آن دسته از فرشتگان که فقط صفحه سیاه بشریت را میدیدند و صفحه دیگر آن را نمیدیدند، از خدا این سؤال را کردند که آیا میخواهی کسانی را در زمین قرار دهی که فساد کنند و خونها بریزند؟ و خدا در جواب آنها فرمود: «انّی اعْلَمُ ما لا تَعْلَمونَ» [3] من چیزی را میدانم که شما نمیدانید.
آن صفحه صفحهای است که ملک اعتراض میکند، بشر سرافکنده است، و این صفحه صفحهای است که بشریت به آن افتخار میکند. چرا باید حادثه کربلا را همیشه از نظر صفحه سیاهش مطالعه کنیم و چرا باید همیشه جنایتهای کربلا گفته شود؟ چرا همیشه باید حسین بن علی از آن جنبهای که مورد جنایت جانیان است مورد مطالعه ما قرار بگیرد؟ چرا شعارهایی که به نام حسین بن علی میدهیم و مینویسیم، از صفحه تاریک عاشورا گرفته شود؟ چرا ما صفحه نورانی این داستان را کمتر مطالعه میکنیم، درحالی که جنبه حماسی این داستان صد برابر بر جنبه جنایی آن میچربد و نورانیت این حادثه بر تاریکی آن خیلی میچربد. پس باید اعتراف کنیم که یکی از جانیهای بر حسین بن علی ما هستیم که از این تاریخچه فقط یک صفحهاش را میخوانیم و صفحه دیگرش را نمیخوانیم. جانیهای بر امام حسین آنهایی هستند که این تاریخچه را از نظر هدف منحرف کرده و میکنند.
حسین را یک روز کشتند و سر او را از بدن جدا کردند، اما حسین که فقط این تن نیست، حسین که مثل من و شما نیست؛ حسین یک مکتب است و بعد از مرگش زندهتر میشود. دستگاه بنی امیه خیال کرد که حسین را کشت و تمام شد، ولی بعد فهمید که مرده حسین از زنده حسین مزاحمتر است، تربت حسین کعبه صاحبدلان است. زینب هم به یزید همین را
استاد مطهری، حماسه حسینی، ج 1، ص20
گفت، گفت: اشتباه کردی، «کدْ کیدَک وَ اسْعَ سَعْیک، ناصِبْ جَهْدَک، فَوَاللهِ لا تَمْحو ذِکرَنَا وَلا تُمیتُ وَحْینا» [1] هر نقشهای که داری به کار ببر ولی مطمئن باش تو نمیتوانی برادر مرا بکشی و بمیرانی؛ برادر من زندگیاش طور دیگر است، او نمرد بلکه زندهتر شد.
در آن وقت مرثیه گوها مثل مرثیه گوهای حالا نبودند. کمَیت مرثیه گو بود، دِعبل خُزائی مرثیه گو بود؛ همان دعبل خزاعی که گفت: پنجاه سال است که من دار خودم را به دوش کشیدهام. او طوری مرثیه میگفت که تخت خلفای اموی و عباسی را متزلزل میکرد. او که محتشم نبود. شعرای ما چرخ و فلک را مسؤول شهادت حسین دانستهاند. کمیت که اینجور نبوده؛ یک قصیده که میگفت دنیا را متزلزل میکرد، ولی با تاریخچه حسین، با نام حسین، با مرثیه حسین.
دیدند عجب! قبر حسین هم مصیبتی برای ما شده است. تصمیم گرفتند که قبرش را از بین ببرند. قبرش را خراب کردند، تمام آثار آن را محو کردند، پستی و بلندیهای زمین را یکسان کردند، به محل قبر آب انداختند به طوری که احدی در آن سرزمین نفهمد که قبر حسین در کدام نقطه بوده است. اما مگر شد؟ حتی روی آوردن مردم به آن بیشتر هم شد. خود متوکل یک سر مغنّیه [1] دارد. یک وقتی با او کار داشت و سراغ او را گرفت.
گفتند نیست. گفت کجاست؟ گفتند به مسافرت رفته است. بعد از مدتی که آمد، متوکل از او سؤال کرد: کجا رفته بودی؟ جواب داد: برای زیارت به مکه رفته بودم. متوکل گفت: الآن که وقت زیارت مکه نیست؛ نه ماه ذی الحجّه است که وقت حج باشد و نه ماه رجب است که وقت عمره باشد، و اصرار کرد که باید بگویی کجا رفته بودی.
بالأخره معلوم شد این زن به زیارت حسین بن علی رفته بود، که متوکل آتش گرفت، فهمید نام حسین را نمیشود فراموشاند.
استاد مطهری، حماسه حسینی، ج 1، ص21
طلبه تراز | هیئت
دو صفحه تاریخچه کربلا حادثه عاشورا و تاریخچه کربلا دو صفحه دارد: یک صفحه سفید و نورانی، و یک صفحه تا
📓دو صفحه تاریخچه کربلا
#کتاب_حماسه_حسینی
#جلد_اول
📝_ _ _ _ _ _ _ _ _
◼️ طلبه تراز | هیئت"
🆔 @TT_Heyat
◼️طلبه تراز | جامع"
🆔 @TalabeTaraaz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۲۰ ذیالحجه سالروز ولادت با سعادت #امام_موسی_کاظم (علیه السلام) مبارکباد.
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
📝_ _ _ _ _ _ _ _ _
◼️ طلبه تراز | هیئت"
🆔 @TT_Heyat
◼️طلبه تراز | جامع"
🆔 @TalabeTaraaz
يكی از الزامات مدّاحی، پرورش روحی و رفتاریِ خود مادحين است.
هر كس میخواهد در اين عرصه پا بگذارد، بداند که این کار، كمتر از شاگردی امام صادق(ع) نيست؛ همانگونه كه زیّ طلبگی باید زیّ خاص باشد، زیّ كسانی هم كه پا به عرصۀ مدح اهلبیت(ع) میگذارند و به اين عنوان شناخته میشوند، كمتر از آن نيست.
🔰 با ما همراه باشید.
📝_ _ _ _ _ _ _ _ _
🔶 طلبه تراز | هیئت"
🆔 @TT_Heyat
🔷 طلبه تراز | جامع"
🆔 @TalabeTaraaz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دو توصیه مهم شهید قاسم سلیمانی به مداحان
🔹شرط اثرگذاری در این مراسم های پربرکت چیست؟
#ملت_امام_حسین
#به_رهبری_حسین
📝_ _ _ _ _ _ _ _ _
◼️ طلبه تراز | هیئت"
🆔 @TT_Heyat
◼️طلبه تراز | جامع"
🆔 @TalabeTaraaz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙کجا ایستادهایم؟
#هیئت
#وظیفه
#تاریخچه
📝_ _ _ _ _ _ _ _ _
◼️ طلبه تراز | هیئت"
🆔 @TT_Heyat
◼️طلبه تراز | جامع"
🆔 @TalabeTaraaz
🌺 بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ 🌺
📌 نکات دوستانه درباره اربعین:
۱) در این چند روزی که عراق هستید، بین آنچه موکبهای کوچک عراقی تقدیم شما میکنند با آنچه در موکبهای پر زرق و برق ایرانیها توزیع میشود، فرقی قائل نشوید.
متاسفانه حضور پر رنگ برخی موکبهای ایرانی آنهم با آن همه زرق و برق در پذیرایی از زائران، حس میزبانی عراقی ها را به چالش کشیده است.
سعی کنید در موکبهای عراقی هم تا جایی که مقدور است سکنی داشته باشید.
آنها باید ببینند اینجا ایرانی و عراقی نداریم و همه یک امت واحده هستیم.
۲) در این چند روزی که عراق هستید، اگر در جایی غذای ایرانی توزیع میشود، فریاد نزنید غذای ایرانی!!
با این کار عراقیها احساس میکنند که برای آنها نیست!
چراکه هیچ موکب عراقی هیچ وقت فریاد نمیزند غذای عراقی!!
۳) در این چندروزی که عراق هستید، کمک کنید هزینههای دولت عراق برای جمع آوری زباله ها و بهداشت مسیرها بیش از پیش نشود.
۴) در این چند روزی که عراق هستید، اصلاً روی ایرانی و عراقی بودن صحبت نشود. و خیلی تاکید کنید که حبّ الحسین یجمعُنا.
۵) در این چند روزی که عراق هستید، غذایی نگیرید که نمیخورید. عراقیها خیلی خیلی ناراحت میشوند!
اگر هم به اصرار بیش از حد گرفتید و بدتان آمد، به روی خودتان نیاورید و از طرف تشکر کنید.
همان جا جلوی عراقیها ظرف غذا را دور نیندازید.
۶) در این چند روزی که عراق هستید، مراقب وسایل عمومی و مردمی عراقیها باشید. خودروها، سرویسهای بهداشتی، محل اسکان و... .
۷) در این چند روزی که عراق هستید، بدانید که عراقیها موظف به خدمت رایگان به شما نیستند!
پس هرجا هزینهای داشت پرداخت کنید.
مثلاً کرایه ماشین!
۸) در این چند روزی که عراق هستید، اگر در منزلی اسکان یافتید، خیال نکنید که میزبان تا هر وقت که شما بخواهید، تمایل دارد و میتواند از شما پذیرایی کند!
۹) در این چند روزی که عراق هستید، یادتان نرود که عراق کشوری جنگ زده (حمله آمریکا، داعش و ...) و به شدت پرخرج است. خرج اضافی برای این کشور درست نکنید.
۱۰) در صورت امکان چند هدیه کوچک از ایران خریداری کرده در مسیر به نام ایران به کودکان عراقی هدیه دهید.
۱۱) با خادمان موکب ها از هر ملیتی خوشرو باشید، قدردانی کنید و عکس یادگاری بگیرید.
۱۲) بعضاً برخی خانمهای ایرانی داخل موکب ها آرایش می کنند. لطفاً توجه داشته باشید که زنان عراقی هرگونه آرایش کردن زنان، علی الخصوص در ایام عزای اهل بیت(علیهمالسّلام) را به شدت بد و قبیح میدانند.
۱۳) در کنار استفاده از تصاویر و نشانه هایی که با خود حمل میکنید (مانند تصویر رهبر انقلاب یا سردار سلیمانی) حتماً از تصاویر مراجع عظام تقلید در عراق ( حضرات آیات : سیستانی، حکیم، صدر) و یافرماندهان الحشد الشعبی (هادی العامری، ابومهدی مهندس و ...) هم استفاده کنید.
۱۴) محور غربی، عبری، عربی شدیداً در حال تبلیغ در میان مردم عراق هستند که ایران کشور شما را تسخیر کرده است. حتماً با همان عربی دست و پا شکسته به عراقی ها بگویید که دفاع از حریم اهل بیت (علیهم السّلام) و مردم عراق را وظیفه دینی ایرانیها میدانید و از دوستی و صمیمیت دو ملت و از اینکه به نیابتشان به زیارت امام رضا(علیه السّلام) خواهید رفت به آنها بگویید.
۱۵) به هیچ وجه به تصاویر، بنرها و موکب های جریانهای انحرافی واکنش نشان ندهید.
۱۶) در مسیر پیاده روی، برخی فرقه های انحرافی مانند کلبیها، یمانیها، صرخیها و ... حضور دارند. وقتتان را با بحث بیهوده با آنها به هدر ندهید و در موکبهایشان نیز اقامت نکنید. البته افراد خبره بدون اینکه فتنه شود ظریفانه امر به معروف نمایند.
۱۷) تقریباً همه شما عزیزان ابزار تصویربرداری مناسب در اختیار دارید. اتفاقات و صحنههای ناب این سفر بینظیر را ثبت و ضبط کرده و با هشتگهای انگلیسی در شبکههای اجتماعی جهانی (مانند گوگل پلاس، فیس بوک، توییتر، اینستاگرام) به اشتراک بگذارید.
۱۸) هر سال به تعداد خبرنگاران غیر مسلمان کنگره عظیم اربعین افزوده می شود. *شما عزیزان نمایندگان فرهنگ غنی ایرانی- اسلامی ما هستید. به گونه ای رفتار کنید و سخن بگویید که ایرانیان، به عنوان شیعه نمونه به جهانیان معرفی شوند.
۱۹) امسال شیطان و ایادی او تمام حربههای خود را به کار گرفتهاند تا راهیان این سفر را کم و کمتر کرده و دلهای ایشان و شما را نسبت به هم پر از کینه کنند.
در این راه فقط به ندای «هل من ناصر» ارباب بی کفن دل بسپارید و گوشتان را بر اصوات تفرقه افکنانه سپاهیان ابلیس ببندید.
در حدّ توان خویش، کمک های مادّی و معنوی خود را نثار برادران و خواهرانی کنید که در عزمشان نسبت به این سفر موانعی وجود دارد.
📝_ _ _ _ _ _ _ _ _
◼️ طلبه تراز | هیئت"
🆔 eitaa.com/TT_Heyat
◼️طلبه تراز | جامع"
🆔 eitaa.com/TalabeTaraaz
📌ادامۀ نکات سفر اربعین:
۲۰) شعار امسال اربعین:
#حیاتنا_حسین
میتونید روی کاغذی بنویسید بچسبونید پشت کولتون یا بنویسید زیر بنرِ معرفی گروهتون یا هیئتتون و... .
📝_ _ _ _ _ _ _ _ _
◼️ طلبه تراز | هیئت"
🆔 eitaa.com/TT_Heyat
◼️طلبه تراز | جامع"
🆔 eitaa.com/TalabeTaraaz
طلبه تراز | هیئت
📌ادامۀ نکات سفر اربعین: ۲۰) شعار امسال اربعین: #حیاتنا_حسین میتونید روی کاغذی بنویسید بچسبونید پشت
بزرگواران اگر مطلب دیگهایی به ذهنتون میرسه لطفاً به آیدی زیر ارسال کنید تا به متن اضافه بشه:
eitaa.com/TT_Tabadol_Heyat
سند.pdf
295.8K
🇮🇷🇮🇶 اصطلاحات رایج و لازم زبان عربی که احتمالاً مورد نیازتان خواهد بود.
#اربعین
📝_ _ _ _ _ _ _ _ _
◼️ طلبه تراز | هیئت"
🆔 eitaa.com/TT_Heyat
◼️طلبه تراز | جامع"
🆔 eitaa.com/TalabeTaraaz
تحریف هدف امام حسین علیه السلام
من نمیدانم کدام جانی یا جانیهایی جنایت را به شکل دیگری بر حسین بن علی وارد کردند و آن اینکه هدف حسین بن علی را مورد تحریف قرار دادند و همان چرندی را که مسیحیها در مورد مسیح گفتند درباره حسین گفتند که حسین کشته شد برای آنکه بار گناه امّت را به دوش بگیرد، برای اینکه ما گناه بکنیم و خیالمان راحت باشد، حسین کشته شد
استاد مطهری، حماسه حسینی، ج 1، ص21
برای اینکه گنهکار تا آن زمان کم بود، بیشتر بشود.
لذا بعد از این انحراف، چارهای نبود جز اینکه ما فقط صفحه سیاه و تاریک این حادثه را بخوانیم، فقط رثاء و مرثیه ببینیم. من نمیگویم آن صفحه تاریک را نباید دید بلکه باید آن را دید و خواند، اما این مرثیه همیشه باید مخلوط با حماسه باشد. اینکه گفتهاند رثای حسین بن علی باید همیشه زنده بماند، حقیقتی است و از خود پیغمبر گرفتهاند و ائمه اطهار نیز به آن توصیه کردهاند. این رثاء و مصیبت نباید فراموش بشود، این ذکری، این یادآوری نباید فراموش بشود و باید اشک مردم را همیشه بگیرید، اما در رثای یک قهرمان. پس اول باید قهرمان بودنش برای شما مشخص بشود و بعد در رثای قهرمان بگریید، وگرنه رثای یک آدم نفله شده بیچاره بیدست و پای مظلوم که دیگر گریه ندارد، و گریه ملتی برای او معنی ندارد. در رثای قهرمان بگریید برای اینکه احساسات قهرمانی پیدا کنید، برای اینکه پرتوی از روح قهرمان در روح شما پیدا شود و شما هم تا اندازهای نسبت به حق و حقیقت غیرت پیدا کنید، شما هم عدالتخواه بشوید، شما هم با ظلم و ظالم نبرد کنید، شما هم آزادیخواه باشید، برای آزادی احترام قائل باشید، شما هم سرتان بشود که عزت نفس یعنی چه، شرف و انسانیت یعنی چه، کرامت یعنی چه. اگر ما صفحه نورانی تاریخ حسینی را خواندیم، آن وقت از جنبه رثائیاش میتوانیم استفاده کنیم وگرنه بیهوده است. خیال میکنیم حسین بن علی در آن دنیا منتظر است که مردم برایش دلسوزی کنند یا- العیاذبالله- حضرت زهرا علیه السلام بعد از هزار و سیصد سال، آنهم در جوار رحمت الهی منتظر است که چهار تا آدم فکسنی برای او گریه کنند تا تسلّی خاطر پیدا کند!.
چند سال پیش در کتابی دیدم که نویسنده مقایسهای میان حسین بن علی و عیسی مسیح کرده بود؛ نوشته بود که عمل مسیحیها بر عمل مسلمین (شیعیان) ترجیح دارد، زیرا آنها روز شهادت عیسی مسیح را جشن میگیرند و شادمانی میکنند ولی اینها در روز شهادت حسین بن علی مرثیه خوانی و گریه میکنند. عمل آنها بر عمل اینها ترجیح دارد، زیرا آنها شهادت را برای عیسی مسیح موفقیت میدانند نه شکست، و چون موفقیت میدانند شادمانی میکنند، اما مسلمین شهادت را شکست میدانند و چون شکست میدانند گریه میکنند. خوشا به حال ملتی که شهادت را موفقیت بشمارد و جشن بگیرد، و بدا به حال ملتی که شهادت را شکست بداند و به خاطر آن مرثیه خوانی کند.
جواب این است که اولاً دنیای مسیحی که این شهادت را جشن میگیرد، روی همان اعتقاد خرافی است که میگوید عیسی کشته شد تا بار گناه ما بریزد، و چون به خیال خودش سبکبال شده و استخوانش سبک شده آن را جشن میگیرد. درحقیقت او جشن سبکی استخوان خودش را به خیال خودش
استاد مطهری، حماسه حسینی، ج 1، ص22
میگیرد، و این یک خرافه است.
ثانیاً این همان فرق اسلام و مسیحیت تحریف شده است که اسلام یک دین اجتماعی و مسیحیت دینی است که همه آن چیزی که دارد اندرز اخلاقی است. گاه به یک حادثه از نظر فردی نگاه میکنیم و گاه از نظر اجتماعی. از نظر اسلام، شهادت حسین بن علی از دیدگاه فردی یک موفقیت بود. برای شخص حسین بن علی این شهادت شکست بود یا موفقیت؟ هر مسلمانی میگوید موفقیت، و خود حضرت هم روز اول فرمود: «خُطَّ الْمَوْتُ عَلی وُلْدِ آدَمَ مَخَطَّ الْقَلادَةِ عَلی جیدِ الْفَتاةِ، وَ ما اوْلَهَنی الی اسْلافی اشْتِیاقَ یعْقوبَ الی یوسُفَ» [1]. از نظر یک انسان و از نظر خود شهید، شهادت موفقیت است. لازم نیست مسیحیها بگویند؛ در هزاروسیصدوپنجاه سال پیش، خود پیشوایان اسلام گفتهاند. علی بن ابیطالب آن وقتی که تیغ بر فرقش فرود آمده و تا نزدیک ابرویش شکافته است، این طور حرف میزند: «وَاللهِ ما فَجَأَنی مِنَ الْمَوْتِ واردٌ کرِهْتُهُ اوْطالِعٌ انْکرْتُهُ، وَ ما کنْتُ الَّا کقارِبٍ وَرَدَ وَ طالِبٍ وَجَدَ» [2] به خدا قسم، مرگ ناگهانی و ضربت ناگهانیای که بر من خورد، یک ذره مورد کراهت من نیست. من افتخار میکنم و آرزوی چنین روزی را داشتم. به خدا قسم، مثَل من مثَل آن عاشقی است که به معشوق خود رسیده باشد. به قول شاعر:
دیدار یار غایب، دانی چه ذوق دارد
ابری که در بیابان بر تشنهای ببارد
مثَل من در حال این ضربت خوردن مثَل همان مردمی است که در شبهای تاریک دنبال آب میگردند و ناگهان به آب میرسند.
دوش وقت سحر از غصّه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
این از نظر شخصی و فردی. اما اسلام یک طرف دیگر هم دارد؛ قضایا را همیشه از جنبه شخصی مطالعه نمیکند، از جنبه اجتماعی هم مطالعه میکند. حادثه عاشورا از جنبه اجتماعی و نسبت به کسانی که مرتکب آن شدند، مظهر یک انحطاط در جامعه اسلامی بود. لذا دائماً باید یادآوری بشود که دیگر چنین کاری را مرتکب نشوند. این همان «آخی» است که یک ملت میگوید: ما مسلمانها چنین کاری کردیم؟! لعنت به کسانی که چنین کاری کردند، پس دیگر چنین کاری نکنیم.
. بحارالانوار، ج 44/ ص 366. ↩
. نهج البلاغه فیض الاسلام، ص 875. ↩
استاد مطهری، حماسه حسینی، ج 1، ص23
ثالثاً این موضوع برای صیقل دادن احساسات اسلامی و انسانی است، اما به شرط اینکه ما این را درست درک بکنیم. امروز روزی نیست که آدم سرش را زیر آب بکند.
ما باید در اوضاع مذهبی خودمان رفرم ایجاد کنیم؛ البته نه در مذهب بلکه در کار خودمان. اشتباهات ما که به مذهب مربوط نیست. مگر محتشم کاشانی هم یکی از ارکان مذهب است؟! باید این شعارهای مفت... [1]
. [متأسفانه بقیه بیانات آن شهید بزرگوار در نوار ضبط نشده است.] ↩
استاد مطهری، حماسه حسینی، ج 1، ص24
طلبه تراز | هیئت
تحریف هدف امام حسین علیه السلام من نمیدانم کدام جانی یا جانیهایی جنایت را به شکل دیگری بر حسین بن
📓تحریف هدف امام حسین علیه السلام
#کتاب_حماسه_حسینی
#جلد_اول
📝_ _ _ _ _ _ _ _ _
◼️ طلبه تراز | هیئت"
🆔 @TT_Heyat
◼️طلبه تراز | جامع"
🆔 @TalabeTaraaz
2. نهضت حسینی، حماسهای مقدس
گفتیم یک سخن یا منظومه، یک شعر یا نثر حماسی آن است که در روح انسانی جولان و هیجانی در جهت سلحشوری و مقاومت و ایستادگی و دفاع از عقیده ایجاد کند، و یک شخصیت حماسی آن کسی است که در روحش این موج وجود دارد؛ یک روحیه متموّجی از عظمت، غیرت، حمیت، شجاعت، حس دفاع از حقوق و حس عدالتخواهی دارد. و باز عرض کردیم که تاریخچه عاشورا تاریخچهای است که دو صفحه دارد. یک صفحه آن صفحهای است سیاه و تاریک، نمایشی است از جنایت بشریت، جنایت بسیار بسیار عظیمی، یک داستان جنایی و یک ظلم بیحد و حساب است و بنابراین، داستان جنایی ما قهرمانانی دارد که قهرمانان جنایتند. پسر معاویه، پسر زیاد، پسر سعد و یک عده افراد دیگر، قهرمان این داستان جنایی هستند. اما تمام این داستان جنایت نیست؛ یعنی داستان ما یک صفحه ندارد، دو صفحه دارد. تنها این نیست که یک عده جنایتکار بر یک عده مردم پاک و بیگناه جنایت وارد کردند. بله، داستانهایی هست که فقط و فقط جنایی است، یک صفحه بیشتر ندارد و آن هم مملوّ از جنایت است.
مثلاً داستان پسران مسلم بن عقیل فقط یک داستان جنایی است و بس، که دو تا طفل نابالغ بیگناه پدرکشته غریب در یک شهر به دست یک آدم جانی میافتند و او به طمع اینکه به پولی برسد، به شکل فجیعی آنها را به قتل میرساند. وقتی ما این تاریخچه را مطالعه
استاد مطهری، حماسه حسینی، ج 1، ص25
میکنیم، از یک طرف جنایت میبینیم و از طرف دیگر دو تا طفل معصوم نابالغ غریب که جنایت بر آنها وارد شده است که اینها حرفی هم نداشتهاند و نمیتوانستهاند حرفی داشته باشند چرا که بچههایی در سنین ده ساله و دوازده ساله یا کمتر بودهاند. این فقط یک داستان جنایی است و از نظر آن دو طفل، رثاء است، مصیبت است، مظلومیت است.
اما داستان کربلا این طور نیست؛ یک داستان دو صفحهای است که از نظر آن صفحه دیگر بیشتر قابل مطالعه است. از نظر آن صفحه، جنبه مثبت دارد، صورت فعالی دارد، نمایشگاهی است از عظمت و علوّ بشریت، از رفعت بشریت، نمایشگاه معالی و مکارم انسانیت است، سراسر حماسه است، عظمت و شجاعت و حقخواهی و حقپرستی در آن موج میزند. از این نظر، دیگر قهرمان داستان ما پسر معاویه و پسر زیاد و پسر سعد و دیگران نیستند. از این نظر قهرمان داستان پسران علی هستند، حسین بن علی است، عباس بن علی است، دختر علی زینب است، یک عده از مردان فداکار درجه اوّلی هستند که خود حسین که حاضر نیست یک کلمه مبالغه و گزاف در سخنش باشد آنها را ستایش میکند.
امام حسین در شب عاشورا اصحاب خودش را ستایش کرد؛ نگفت یک عده مردم بیگناه و بیچاره فردا کشته میشوید و به عمر شما خاتمه داده میشود، بلکه آنها را ستایش کرد و فرمود: «فَانّی لا اعْلَمُ اصْحاباً اوْفی وَلا خَیراً مِنْ اصْحابی» [1] من یارانی در جهان بهتر از یاران خودم سراغ ندارم؛ یعنی من شما را بر یاران «بدر» (که یاران پیغمبر بودند) ترجیح میدهم، بر یاران پدرم علی ترجیح میدهم، بر یارانی که قرآن کریم برای انبیاء ذکر میکند (وَ کاینْ مِنْ نَبِی قاتَلَ مَعَهُ رِبِّیونَ کثیرٌ فَما وَهَنوا لِما اصابَهُمْ فی سَبیلِ اللهِ وَ ما ضَعُفوا وَ مَا اسْتَکانوا وَاللهُ یحِبُّ الصّابِرینَ) [2] ترجیح میدهم، یعنی اعتراف میکنم که همه شما قهرمان هستید. سخنش اینطور آغاز میشود: «مرحبا، مرحبا به گروه قهرمانان!».بنابراین حالا که فهمیدیم این داستان دو صفحه دارد، میخواهیم صفحه دوم آن را هم مورد مطالعه قرار دهیم و اعتراف کنیم که ما در گذشته این اشتباه را مرتکب شدهایم که این داستان را فقط از یک طرف آن مطالعه کردهایم و غالباً آن طرف دیگر داستان را مسکوتٌ عنه گذاشتهایم؛ یعنی ما نمایشگر قهرمانیهای جنایتکارانه پسر معاویه و پسر زیاد و پسر سعد بوده و هستیم.
. ارشاد شیخ مفید، ص 231. ↩
. آل عمران/ 146. ↩
استاد مطهری، حماسه حسینی، ج 1، ص26
من برای این دستهها [1] حقیقتاً احترام قائل هستم چون ابراز احساسات است، احساساتی صددرصد طبیعی ناشی از عقیده و ایمان. آنهایی که میدانند اگر در یک ملت احساسات طبیعی ناشی از عقیده و ایمان درباره قهرمانان بزرگ آن ملت وجود داشته باشد چقدر ارزش دارد، میدانند که من چه میگویم. نباید اینها را نسخ کرد، نباید با اینها مبارزه کرد، باید اینها را اصلاح کرد. باید این احساسات بسیاربسیار عظیم را که فقط ناشی از قدرت عقیده و ایمان است، اصلاح کرد. آیا اگر شما میلیاردها دلار خرج کنید، میتوانید یک چنین احساساتی در ملت به وجود بیاورید؟!.
اینکه آن بابا از جیب خودش پول خرج میکند، خودش را بیکار میکند، زنجیر برمیدارد پشت خودش را سیاه میکند و اشک او هم متصل جاری است، ارزش دارد و نباید با آن مبارزه کرد و گفت این کارها وحشیگری است. ابراز احساسات برای قهرمانان بزرگ تاریخ وحشیگری نیست. فقط اشتباه او در این است که وقتی میخواهد ابراز احساسات کند، به شکلی ابراز احساسات میکند که نمایشگر قهرمانی جنایتکارانه جنایتکاران و نمایشگر مظلومیت آن کسی است که به او عشق میورزد و علاقه دارد. او نمیداند حالا که میخواهد نمایشگری بکند باید طوری نمایشگری بکند که نمایشگر حماسه حسینی باشد، نمایشگر آن جنبه نورانی و روشن تاریخ عاشورا باشد، نمایشگر روح حسین بن علی باشد. خوشبختانه کم و بیش این بیداری پیدا شده است و گاهی انسان به چشم میبیند که بعضی از دستجات توجه کردهاند که چه باید بکنند و چه میکنند.
مرد بزرگ، روحش صاحب حماسه است، خواه برای خودش کار کرده باشد یا برای یک ملت و یا برای بشریت و انسانیت کار کرده باشد و یا حتی بالاتر از انسانیت فکر کند و خودش را خدمتگزار هدفهای کلی خلقت بداند، که اسم آن را «رضای خدا» میگذارد، بدین معنی که خداوند این خلقت را آفریده و برای آن یک مسیر و هدف کلی قرار داده است؛ این راه، راه رضای خداست.
مرد بزرگ کسی است که در روحش حماسه وجود داشته باشد؛ غیر از این نمیتواند باشد. نادرشاه افشار اگر یک حماسه در روحش وجود نمیداشت، نمیتوانست افاغنه را از ایران بیرون کند و نمیتوانست هندوستان را فتح کند؛ این خودش یک حماسه است. اما اینکه بعد کارش به یک مالیخولیا کشید و خودش دشمن جان ملت خودش شد، مطلب
. [دستههای عزاداری] ↩
استاد مطهری، حماسه حسینی، ج 1، ص27
دیگری است.
اسکندر، خواه ناخواه در روحش یک حماسه، یک موج وجود داشته است، شاه اسماعیل همینطور، ناپلئون همینطور. اسکندر، نادرشاه و شاه اسماعیل، همه اینها یک اراده بزرگ هستند، یک همت بزرگ هستند، یک حماسه بزرگ هستند ولی حماسه مقدس نیستند، برای اینکه هر یک از اینها میخواهد شخصیت خودش را توسعه بدهد، میخواهد همه چیز را در خودش هضم کند، میخواهد ملتها و مملکتهای دیگر را در مملکت خویش هضم کند؛ و لذا از نظر یک ملت، یک قهرمان ملی است ولی از نظر ملت دیگر یک جنایتکار است. اسکندر برای یونانیان یک قهرمان است و برای ایرانیان یک جنایتکار؛ برای یونانی یک قهرمان است چون به یونان عظمت داد، چون قدرتهای دیگر، ثروتهای دیگر، عظمتهای دیگر را خرد کرد و پرچم یونان را در مملکتهای دیگر به اهتزاز درآورد. اما از نظر قوم مغلوب، او نمیتواند یک قهرمان باشد. ناپلئون برای فرانسویها قهرمان است، اما آیا برای روسیه یا برای انگلستان هم قهرمان است؟ البته نه. آنها حماسه هستند، ولی یک حماسه فردی از نوع خودخواهی. یک حماسه بزرگ است یعنی یک خودخواهی بزرگ است، یک خودپرستی بزرگ است، یک جاه طلبی بزرگ است. (در مقابل جاه طلبیهای کوچک، جاه طلبیهای بزرگ هم در دنیا پیدا میشود.) اما این حماسهها حماسههای مقدس شمرده نمیشوند.
مشخصات حماسه مقدس
حماسه مقدس مشخصات دیگری دارد که عرض میکنم، مشخصاتی که به موجب آنها دیگر ناپلئون و اسکندر نمیتوانند حماسه مقدس باشند. حماسه مقدس آن کسی است که روحش برای خود موج نمیزند، برای نژاد خود موج نمیزند، برای ملت خود موج نمیزند، برای قاره یا مملکت خود موج نمیزند؛ او اساساً چیزی را که نمیبیند شخص خود است، او فقط حق و حقیقت را میبیند و اگر خیلی کوچکش بکنیم باید بگوییم بشریت را میبیند. این آیه قرآن یک آیه حماسی است: «قُلْ یا اهْلَ الْکتابِ تَعالَوْا الی کلِمَةٍ سَواءٍ بَینَنا وَ بَینَکمْ الَّا نَعْبُدَ الَّا اللهَ وَلا نُشْرِک بِهِ شَیئاً وَلا یتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً ارْباباً مِنْ دونِ اللهِ» [1] ای اهل کتاب، ای کسانی که ادعای مذهب دارید! بیایید با همدیگر یک سخن داشته باشیم، بیایید
. آل عمران/ 64. ↩
استاد مطهری، حماسه حسینی، ج 1، ص28
خودمان را فراموش کنیم و فقط عقیده را ببینیم، بیایید در راه یک عقیده خود را فراموش کنیم، بیایید یک سخن را ایده خودمان قرار بدهیم: «الَّا نَعْبُدَ الَّا اللهَ» جز خدا هیچ موجودی را قابل پرستش ندانیم، «وَلا یتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً ارْباباً مِنْ دونِ الله» بیایید استثمار را ملغی کنیم، استعباد را ملغی کنیم، بشرپرستی را ملغی کنیم، عدل و مساوات را در میان بشریت بیاوریم. نگفت قوم من، قوم تو، با هم همدست شویم و پدر یک قوم دیگر را دربیاوریم؛ این حرفها نیست.
پس یک جهت که این حماسه مقدس میشود این است که هدفش مقدس و پاک و منزّه است؛ مثل خورشید عالمتاب است که بر همه مردم و بر همه جهانیان میتابد.
دومین جهت تقدس این گونه قیامها و نهضتها این است که در شرایط خاصی که هیچ کس گمان نمیبرد قرار گرفتهاند؛ یعنی یکمرتبه در یک فضای بسیاربسیار تاریک و ظلمانی یک شعله روشن میشود، شعلهای در یک ظلمت مطلق؛ فریاد عدالتی است در یک استبداد و ستم مطلق، جنبشی است در یک سکون و درحالی که همه ساکن و مرعوبند، کلام و سخنی است در یک خاموشی مرگبار.
به عنوان مثال نمرودی پیدا میشود که یک مرد باقی نمیگذارد، و در همین زمان نهضت مقدس ابراهیم صورت میگیرد: «انَّ ابْراهیمَ کانَ امَّةً قانِتاً» [1]. یا فرعونی پیدا میشود و همان طوری که قرآن میفرماید: «انَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِی الْأرْضِ وَجَعَلَ اهْلَها شِیعاً یسْتَضْعِفُ طائِفَةً مِنْهُمْ یذَبِّحُ ابْنائَهُمْ وَ یسْتَحْیی نِسائَهُمْ» [2] و در همین عصر موسایی پیدا میشود. و یا در عصر بعثت خاتمالانبیاء که تمام دنیا در ظلمت و خاموشی و هرج و مرج و فساد فرو رفته است ناگهان فریاد «قولوا لا الهَ الَّا اللهُ تُفْلِحوا» بلند میشود.
دولت اموی است، تمام نیروها را به نفع خودش تجهیز کرده است حتی نیروی مذهب را، به این ترتیب که محدّثین از خدا بیخبر را استخدام کرده و به آنها پول میدهد تا به نفع او حدیث جعل کنند. میگویند یک عالم اموی گفته است: «انَّ الْحُسَینَ قُتِلَ بِسَیفِ جَدِّهِ» [3] حسین با شمشیر جدّش کشته شد، و منظور او این بوده است که حسین به حکم دین جدّش کشته شد. ولی من میگویم این حرف به معنی دیگری درست است و آن اینکه بنی امیه توانسته بودند اسلام را آن چنان استثمار و استخدام و منحرف کنند که یک عده
. نحل/ 120. ↩
. قصص/ 4. ↩
. مقتل الحسین مقرّم، ص 6. عبارتی است از ابوبکربن ابن العربی اندلسی در عواصم، ص 232. ↩
استاد مطهری، حماسه حسینی، ج 1، ص29