eitaa logo
اندکی تفکر
36هزار دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
1.6هزار ویدیو
83 فایل
❣️مدیر @EidQadir ❣️ثبت‌نام دوره‌ها @ttafakor_mostafa ❣️چله‌ تفکر 👈 تکنیک‌های رهایی‌ از افکار منفی، گناه و استرس | تقویت‌ اراده‌ و اعتماد به نفس ❣️تربیت فرزند👈 زیر ۱۴سال ❣️خواستگاری 👈انتخاب همسر ایده‌‌آل توضیح بقیه دوره‌ها👈پیام سنجاق شده در کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🚨کاری آسان جهت بخشش گناهان در روایت آمده: کسى‌که پیش از نماز صبح روز جمعه سه‌مرتبه(از روى خلوص‌نیّت) بگوید اَسْتَغْفِرُ اللّهَ الَّذی لا اِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَىُّ الْقَیُّومِ، وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ 👈 گناهانش آمرزیده مى شود، هرچند که بیشتر از کف دریا باشد. 📚به‌نقل از بحارالانوار، ج۸۶، ص۳۵۹ | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/3341746296Ce975069624
. 🚨 شب نشینی طولانی آری یا نه؟ 🪴 ‌مردی از امام علی علیه‌السلام پرسید: چرا با وجود اینکه سگ‌ها هفت قلو میزایند و گوسفندها یکی یا دوتا، ولی جمعیت گوسفندها از سگ‌ها همیشه بیشتر است؟! در حالی که همیشه از گوسفندها قربانی می‌کنند، ولی بازهم جمعیتشان کم نمی‌شود؟ امام فرمودند: بخاطر برکت آنهاست. مرد گفت: چه برکتی‌ست که شامل گوسفند شده و سگ از آن محروم است؟ امام فرمود: گوسفندها اول شب می‌خوابند و قبل از فجر و طلوع آفتاب، هنگام نزول برکت و رحمت الهی بیدار می‌شوند، ولی سگ‌ها تا پاسی از شب بیدارند، هنگام فجر و طلوع آفتاب می‌خوابند؛ پس زمان رحمت و برکت الهی را از دست می‌دهند. پس شما را توصیه میکنم که شب‌نشینی را ترک کنید و نماز صبح را ترک نکنید، اگر دنبال رزق و برکت هستید. 📚 به نقل از مجمع‌البیان: ذیل تفسیر سوره مبارکه کوثر و بحارالانوار، ج۱، ص ۱۲۷. | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/3341746296Ce975069624
👈 بسیار خواندنی 🚨 مریم مقدس و خواستگارش! در یکی از کلاس‌های دانشگاه، بحثی داغ در مورد انتخاب همسر توسط پسران در جریان بود. موضوع بحث این بود که چرا برخی پسران با وجود داشتن روابط متعدد با دختران مختلف، در نهایت به دنبال دختری پاک و بی‌تجربه در زمینه ارتباط با پسران برای ازدواج می‌گردند. این موضوع برای بسیاری از دانشجویان، از جمله من، غیرقابل درک بود. در حین بحث، استادمان خاطره‌ای جالب تعریف کرد: ایشان که در گذشته مشاور دانشجویان در دانشگاهی دیگر بودند، روزی دختری به نام سارا که قبلاً نیز در یکی از کلاس‌هایش حضور داشت، به اتاقش مراجعه می کند. سارا که از نظر حجاب و رفتار چندان پایبند به عرف جامعه نبود، در کلاس نیز با پسران شوخی می‌کرد و به اصطلاح عامیانه، "تیپ دختران امروزی" را داشت. سارا با سلام و احوالپرسی از استاد، تقاضای صحبت خصوصی کرد و پس از اجازه استاد، شروع به صحبت کرد: حاج آقا، من قصد دارم در مورد موضوعی با شما صحبت کنم. راستش توی کلاس ما پسری هست که خیلی بهش علاقه‌مند شدم، اما خجالت می‌کشم که خودم به او بگویم. می‌خواستم شما به عنوان واسطه این موضوع را به او بگویید. ما توی کلاس خیلی راحت با هم صحبت و شوخی می‌کنیم. احساس می‌کنم روحیاتمان به هم می‌خورد و از بقیه دختران دانشکده راحت‌تر با من حرف می‌زند. از نگاهش هم مشخصه که به من علاقه‌منده، ولی من خجالت می‌کشم که بهش بگم. میشه شما این کار رو برای من انجام بدین؟" سارا پس از گفتن این حرف‌ها، به بهانه‌ای از اتاق خارج شد. هنوز چند دقیقه‌ای نگذشته بود که همان پسری که سارا به خاطر او به اتاق استاد آمده بود، وارد شد. استاد با خود فکر کرد که حتماً این پسر هم به خاطر سارا آمده و چه خوب که خودش پیش‌قدم شده و نیازی به واسطه‌گری او نیست. پسر با لحنی خجالت‌زده گفت: "حاج آقا، من توی یکی از کلاس‌ها دختری رو دیدم که خیلی بهش علاقه‌مند شدم و می‌خوام ازش خواستگاری کنم، ولی خجالت می‌کشم و نمی‌دونم چطور بهش بگم. استاد پرسید: اون دختر کیه؟ و پسر در جواب گفت: خانم مریم ..." استاد با شنیدن اسم مریم، تعجب کرد. مریم دختری بود که در دانشکده به "مریم مقدس" معروف بود. او دختری بسیار باحجاب، متین و باوقار بود که به ندرت با پسران صحبت می‌کرد و بیشتر حواسش به درس و کتابش بود. استاد به پسر گفت: تو که به این دختر نمی‌خوری! من چندتا کلاس باهاش داشتم. مریم خیلی سرسنگین و باوقاره. من تا به حال توی هیچ‌کدوم از دخترانِ این دانشکده به اندازه او حجب و حیا ندیدم. در ضمن، تو که روابط عمومیت خیلی خوبه! فکر می‌کنم خانم سارا (همان دختری که قبل از تو به اتاقم اومد و از من خواست واسطه بشم) بیشتر به دردت می‌خوره! پسر قبل از اینکه استاد حرفش را تمام کند، با لحنی قاطع گفت: من از دخترانی که خیلی راحت با نامحرم ارتباط برقرار می‌کنند و پوشش و حجاب درست و درمانی ندارند، بدم میاد. من می‌خوام همسر آینده‌ام فقط مال خودم باشه. می‌خوام خنده‌ها، شوخی ها و زیبایی‌هایش فقط برای من باشه و همه درددل‌هایش را با من در میان بگذارد. حالا شما به من بگید چطور می‌تونم با دختری که قبل از ازدواج هیچ چیز برای همسر آینده‌اش نگه نداشته زندگی کنم؟! من همون دختر سرسنگین و باوقار رو می‌خوام که لبخندش رو تا به حال هیچ مردی ندیده. همون دختری که توی ته کلاس می‌شینه و حواسش به جای اینکه به حرف‌های پسران باشد، فقط به درسش فکر می‌کنه و نمرات عالی داره. همون دختری که حجب و حیا و وقارش باعث شده که هیچ مردی جرات نکنه باهاش شوخی کنه. و من هم به همین خاطر مزاحم شما شدم، چون اونقدر باوقاره که من خودم خجالت می‌کشم که بهش بگم! | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/3341746296Ce975069624
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام صادق عليه‌السلام در مورد امام زمان (ارواحنافداه) فرمودند: لَو أدرَكتُهُ لَخَدَمتُهُ أيّامَ حَياتي اگــــر او را ببینم، تمــــــــــام عمـــــر به او خــــدمـت مى‌كنم! 📚به نقل از بحارالانوار، ج۵۱، ص۱۴۸ | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/3341746296Ce975069624
چند قورباغه از جنگلی عبور می‌کردند که ناگهان دو تا از آنها به داخل گودال عمیقی افتادند. بقیه قورباغه‌ها در کنار گودال جمع شدند و وقتی دیدند که گودال چقدر عمیق است، به دو قورباغه دیگر گفتند که چاره ای نیست، شما به زودی خواهید مرد. دو قورباغه این حرف‌ها را نادیده گرفتند و کوشیدند که از گودال بیرون بپرند، اما قورباغه‌های دیگر دائما به آنها می‌گفتند که دست از تلاش بردارید، شما خواهید مرد! پس از مدتی یکی از دو قورباغه دست از تلاش برداشت و به داخل گودال پرتاب شد و مرد. اما قورباغه دیگر همچنان با حداکثر توانش برای بیرون آمدن از گودال تلاش می کرد. بقیه قورباغه‌ها فریاد میزدند که دست از تلاش بردار؛ اما او با توان بیشتری تلاش می‌کرد و بالاخره از گودال خارج شد. وقتی از گودال بیرون آمد، معلوم شد که قورباغه ناشنواست. در واقع او تمام این مدت فکر می‌کرده که دیگران اورا تشویق می کنند. 🚨 ناشنوا باش وقتی همه از محال بودن آرزوهایت سخن می‌گویند. | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/3341746296Ce975069624
يكی از تجربه‌گران نزديک به مرگ می‌گفت: پدرم را در آنسوی عالم ديدم. آنجا در بهشت و نعمت های الهی بود، اما بعضی از ساعات روز، او را از جمع بهشتيان جدا كرده و مدتی در سختی بود! از پدر سوال كردم كه اين گرفتاری چيست؟ در جواب گفت: من برای دنيای بچه‌هايم خيلی زحمت كشيدم. اما برای آخرت و تربيت دينی آنها وقت نگذاشتم. ای کاش برای تربیت آنها کاری انجام می دادم. اين‌ سختی به‌ همين دليل‌ است. هر وقت آنها بی‌حيايی و گناه می‌كنند، من گرفتار می‌شوم. 📚به‌نقل از برشی از کتاب نسیمی از ملکوت | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/3341746296Ce975069624 ‌‌‌‌‌‌‌
اندکی تفکر
#داستان يكی از تجربه‌گران نزديک به مرگ می‌گفت: پدرم را در آنسوی عالم ديدم. آنجا در بهشت و نعمت های
کسی که خودشناسی نداره؛ یعنی برای رشد خودش ارزشی قائل نیست طبیعی هست که از چنین کسی نباید توقع داشت برای تربیت‌فرزندش اهمیتی قائل شود به کمک چله‌تفکر قدم در مسیر خودشناسی بذار تا گرفتار حق‌الناس‌های وحشتناک نشی .
(تصویر👆را ببینید) نکته جالب اینجاست که این شرکت کنندهٔ محترم، خودشان مشاور هستند. .