eitaa logo
تاریخ تفکر تمدن
158 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
1.3هزار ویدیو
113 فایل
مطالب تاریخی، فرهنگی و اجتماعی آدرس کانال : @ttt1400 تبلیغ و تبادل نداریم. ارتباط با ادمین: @mohammaddostmr جیمیل : @gmail.com" rel="nofollow" target="_blank">mohammaddostmr@gmail.com کانال های دیگر ما: @sss1400 @ggg1400
مشاهده در ایتا
دانلود
♨️شما باید توجه داشته باشید که هر گروهی که بیشتر مورد بود و این اشخاص منحرف بیشتر به او حمله می‌کردند و می‌کنند؛ بدانید که این برای ملت است و برای اجانب . ♨️اگر دیدید را بیشتر می‌کوبند، بدانید که آنها از پاسدار زیاد می‌ترسند. اگر دیدید را سرکوب می‌خواهند بکنند و با ملت جدا کنند، بدانید که از او هم می‌ترسند، و همین طور. و اگر دیدید که را می‌خواهند از صحنه بیرون کنند، بدانید که آنها از روحانیون می‌ترسند و ترسیده‌اند سابق هم. 🔸امام خمینی (ره)؛ 22 دی 1359 🔸جلد ۱۳ صحیفه امام خمینی (ره)، از صفحه ۵۱۸ تا صفحه ۵۲۲
📌 امام (ع) در قتلگاه ◀️امام حسين(ع) آنقدر جنگيد تا آن كه پيكر پاکش دهها برداشت و در حالي كه از نبرد، ناتوان شده بود، ايستاد تا اندکي بياسايد. در همان حال كه ايستاده بود، سنگي آمد و بر او خورد و ‎ از پيشاني‎اش جاري گشت. ◀️ در ميان سپاهيانش ندا داد: چرا ايستاده‌ايد؟ دربارة او منتظر چه هستيد؟ تيرها او را از پا افکنده است، به او کنيد، مادرتان به عزايتان بنشيند!. به دنبال اين فرمان، از هر طرف به امام حمله کردند و زخم شمشيرها او را از پا درآورد. ◀️نخستين كسي كه سراغ امام حسين(ع) رفت، زُرْعَة بن‌شَريك تَميمي بود كه بر او ضربه‎اي زد. عمرو بن‌طلحه جُعْفي هم از پشت سر بر شانة حضرت ضربه محكمي زد. سنان بن‌انس هم تيري بر گلوي حضرت زد. صالح بن‌وَهَب يَزَني هم با ضربتي بر پشت امام وارد کرد،‌ بر اثر اين زخمها و ضربت‌ها امام حسين(ع) از اسب بر زمين افتاد. ◀️امام برخاست و نشست و از گلويش بيرون کشيد و دستانش را به هم وصل کرد و زير گلو گرفت و هر وقت پر از خون مي‌شد سر و محاسن خود را با آن آغشته مي‌کرد و مي‌فرمود: خدا را با اين وضع ملاقات مي‌کنم در حالي که حق من غصب شده است. آنگاه از اطراف امام پراکنده شدند در حاليکه او گاهي با صورت روي زمين مي‌افتاد و گاهي برمي‌خاست. در اين حال بن‌اَنس به او نزديک شد و با نيزه ضربتي بر او زد که در اثر آن، امام نقش بر زمين شد. سنان به بن‌‌يزيد اصبحي گفت: سر او را از بدن جدا کن!. خولي خواست اين کار را بکند امّا دچار سستي شد و لرزه بر اندامش افتاد. سنان به او گفت:‌ خدا بازوانت را سست و دستانت را از بدن جدا کند. آنگاه از اسب فرود آمد و سر مبارک امام را از تن جدا کرد و آن را به خولي داد. اين در حالي بود که قبلاً زخمهاي متعددي با شمشير بر آن حضرت وارد شده بود.(1) 📚(1)طبري، تاريخ الامم و الملوک، ج 5، ص453. 📚ابن‌اعثم، کتاب الفتوح، ج5، ص 118؛ 📚شيخ مفيد، الارشاد، ج2، ص 112؛ 📚ابن‌اعثم، کتاب الفتوح، ج5، ص 118؛ 📚خوارزمي، مقتل‌الحسين، ج2، ص35.
📌 امام (ع) در ◀️امام حسين(ع) آنقدر جنگيد تا آن كه پيكر پاکش دهها برداشت و در حالي كه از نبرد، ناتوان شده بود، ايستاد تا اندکي بياسايد. در همان حال كه ايستاده بود، سنگي آمد و بر او خورد و ‎ از پيشاني‎اش جاري گشت. ◀️ در ميان سپاهيانش ندا داد: چرا ايستاده‌ايد؟ دربارة او منتظر چه هستيد؟ تيرها او را از پا افکنده است، به او کنيد، مادرتان به عزايتان بنشيند؛ به دنبال اين فرمان، از هر طرف به امام حمله کردند و زخم شمشيرها او را از پا درآورد. ◀️نخستين كسي كه سراغ امام حسين(ع) رفت، زُرْعَة بن‌شَريك تَميمي بود كه بر او ضربه‎اي زد. عمرو بن‌طلحه جُعْفي هم از پشت سر بر شانة حضرت ضربه محكمي زد. سنان بن‌انس هم تيري بر گلوي حضرت زد. صالح بن‌وَهَب يَزَني هم با ضربتي بر پشت امام وارد کرد،‌ بر اثر اين زخمها و ضربت‌ها امام حسين(ع) از اسب بر زمين افتاد. ◀️امام برخاست و نشست و از گلويش بيرون کشيد و دستانش را به هم وصل کرد و زير گرفت و هر وقت پر از مي‌شد سر و محاسن خود را با آن آغشته مي‌کرد و مي‌فرمود: خدا را با اين وضع ملاقات مي‌کنم در حالي که حق من غصب شده است. آنگاه از اطراف امام پراکنده شدند در حاليکه او گاهي با صورت روي زمين مي‌افتاد و گاهي برمي‌خاست. در اين حال بن‌اَنس به او نزديک شد و با نيزه ضربتي بر او زد که در اثر آن، امام نقش بر زمين شد. سنان به بن‌‌يزيد اصبحي گفت: سر او را از بدن جدا کن. خواست اين کار را بکند، امّا دچار سستي شد و لرزه بر اندامش افتاد. لعنت الله علیه به او گفت:‌ خدا بازوانت را سست و دستانت را از بدن جدا کند. آنگاه از اسب فرود آمد و سر مبارک امام را از تن جدا کرد و آن را به خولي داد. اين در حالي بود که قبلاً زخمهاي متعددي با شمشير بر آن حضرت وارد شده بود. 📚طبري، تاريخ الامم و الملوک، ج 5، ص453. 📚ابن‌اعثم، کتاب الفتوح، ج5، ص 118؛ 📚شيخ مفيد، الارشاد، ج2، ص 112؛ 📚ابن‌اعثم، کتاب الفتوح، ج5، ص 118؛ 📚خوارزمي، مقتل‌الحسين، ج2، ص35. 📚ر.ک. مقتل جامع سیدالشهدا علیه السلام.
📌خباثت های معاویه در غارتگری معاویه، به نمایندگان خود دستور میداد: «اگر دو نفر گواهی دهند که کسی از علی(ع) و خاندان او است، اسم او را از دفتر دولتی و او را قطع کنند. خانه اش را خراب کرده و بلایی بر سر او بیاورند که برای دیگران درس عبرت باشد.» (1) به اعتراف ، هدف از هایی که در حکومت امیرمؤمنان (ع) انجام می داد، فرار مردم از حکومت علی(ع) بود؛ چنانکه به سُفیان بن عَوف غامدی که از فرماندهان نظامی در به شهر هیت و شهر انبار بود، می گفت: «به خداوند سوگند بعد از اندك زمانى مردم از على(ع) فرار می كنند و به طرف ما می آيند.»(2) 📚ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج11، ص44. 📚 ابراهيم بن محمد ثقفى، الغارات، ج2، ص465.
📌خباثت های معاویه در غارتگری معاویه، به نمایندگان خود دستور میداد: «اگر دو نفر گواهی دهند که کسی از علی(ع) و خاندان او است، اسم او را از دفتر دولتی و او را قطع کنند. خانه اش را خراب کرده و بلایی بر سر او بیاورند که برای دیگران درس عبرت باشد.» (1) به اعتراف ، هدف از هایی که در حکومت امیرمؤمنان (ع) انجام می داد، فرار مردم از حکومت علی(ع) بود؛ چنانکه به سُفیان بن عَوف غامدی که از فرماندهان نظامی در به شهر هیت و شهر انبار بود، می گفت: «به خداوند سوگند بعد از اندك زمانى مردم از على(ع) فرار می كنند و به طرف ما می آيند.»(2) 📚ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج11، ص44. 📚 ابراهيم بن محمد ثقفى، الغارات، ج2، ص465.
📌خباثت های معاویه در غارتگری معاویه، به نمایندگان خود دستور میداد: «اگر دو نفر گواهی دهند که کسی از علی(ع) و خاندان او است، اسم او را از دفتر دولتی و او را قطع کنند. خانه اش را خراب کرده و بلایی بر سر او بیاورند که برای دیگران درس عبرت باشد.» (1) به اعتراف ، هدف از هایی که در حکومت امیرمؤمنان (ع) انجام می داد، فرار مردم از حکومت علی(ع) بود؛ چنانکه به سُفیان بن عَوف غامدی که از فرماندهان نظامی در به شهر هیت و شهر انبار بود، می گفت: «به خداوند سوگند بعد از اندك زمانى مردم از على(ع) فرار می كنند و به طرف ما می آيند.»(2) 📚ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج11، ص44. 📚 ابراهيم بن محمد ثقفى، الغارات، ج2، ص465.
📌هدف معاویه از غارت حکومت امیرمؤمنان علی(ع) چه بود؟ معاویه بعد از در نبرد دیگری به مشهور است، به سرزمین های تحت خلاف امیرمومنان (ع) حمله کرد. وی به فرماندهان نظامی خود مانند سفیان بن عَوف در هنگام به شهر و گفت: «به خداوند سوگند بعد از اندك زمانى مردم از (ع) فرار مى‏كنند و به طرف ما می آيند.» 📚ثقفى، الغارات، ج2، ص465.