eitaa logo
| توییتا |
1.8هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
4.2هزار ویدیو
342 فایل
توییتا چیست؟👇 https://eitaa.com/Twiitaa/26507 ارسال پیام ازطریق👇 @hosseinkhademi75 ادمین خانوما👇 @Mahdolia ناشناس تلگرامی👇 https://t.me/Twiitaabot ناشناس ایتا👇 https://6w9.ir/s/120 ناشناس ایتا شماره۲: https://daigo.ir/secret/464858035
مشاهده در ایتا
دانلود
اکثر اعضای کانال برای دانشگاه های استان گیلان هستند ولی کسی که برای استان دیگه باشه هم داریم غیردانشجوهم داریم دانش اموزم داریم افراد مسن هم داریم همه طیفی هستند خوش اومدید برادران اطلاعات و حفاظت هم در کانال حضور دارند؟ طلبه هم دارید😊 @Twiitaa
اکثر اعضای کانال برای دانشگاه های استان گیلان هستند ولی کسی که برای استان دیگه باشه هم داریم غیردانشجوهم داریم دانش اموزم داریم افراد مسن هم داریم همه طیفی هستند خوش اومدید برادران اطلاعات و حفاظت هم در کانال حضور دارند؟ طلبه هم دارید😊 وکیل هم داریم ✌️ @Twiitaa
اکثر اعضای کانال برای دانشگاه های استان گیلان هستند ولی کسی که برای استان دیگه باشه هم داریم غیردانشجوهم داریم دانش اموزم داریم افراد مسن هم داریم همه طیفی هستند خوش اومدید برادران اطلاعات و حفاظت هم در کانال حضور دارند؟ طلبه هم دارید😊 وکیل هم داریم ✌️ معلمم زیاد داریم.. @Twiitaa
اکثر اعضای کانال برای دانشگاه های استان گیلان هستند ولی کسی که برای استان دیگه باشه هم داریم غیردانشجوهم داریم دانش اموزم داریم افراد مسن هم داریم همه طیفی هستند خوش اومدید برادران اطلاعات و حفاظت هم در کانال حضور دارند؟ طلبه هم دارید😊 وکیل هم داریم ✌️ معلمم زیاد داریم.. از صنف شریف اراذل و اوباش هستم @Twiitaa
اکثر اعضای کانال برای دانشگاه های استان گیلان هستند ولی کسی که برای استان دیگه باشه هم داریم غیردانشجوهم داریم دانش اموزم داریم افراد مسن هم داریم همه طیفی هستند خوش اومدید برادران اطلاعات و حفاظت هم در کانال حضور دارند؟ طلبه هم دارید😊 وکیل هم داریم ✌️ دانشجوی دکتری هم داریم ✌️ @Twiitaa
خواهرا نظربدن رنگ کفش رامین رضاییان چیه؟ سرخابی😋 @Twiitaa
اعضای توییتا نفسشون خیره :)) برای اون بنده خدایی ک عازم کربلا بودن دعا کردید که سفرشون جور بشه برای ی بنده خدایی ک خیلی دوست داره سفر راهیان بیاد و خانوادش اجازشو نمیدن هم دعا کنید انشاالله بتونه بیاد :)) ممنون از همه… سفر راهیان نور سفر عجیبیه. دعوت شدنش عجیبتره. اگه واقعا دلتون اونجاست و از ته قلبتون دوس دارین برین، شک نکنین جور میشه. حتی شده آخرین ساعتها و دقیقه ها، بالاخره جور میشه. تجربه کردم که میگم. رفتین خیلی دعامون کنین.💔 @Twiitaa
✅داستان حضرت علی علیه ااسلام فقیر ✍این داستان رو فاضل بزرگوار سيد جعفر مزارعى روايت كرده است که یک روز يكى از طلبه‌هاى حوزه علمیه نجف از نظر معيشت در تنگنا شدید و دشوارى غير قابل تحملى بود که روزى از روى شكايت و فشار روحى زیاد كنار ضريح مطهر حضرت علی علیه‌السلام رفت و به حضرت گفت : ▫️شما اين لوسترهاى قيمتى و قنديل هاى بی‌بديل را به چه سبب در حرم خود گذاشته ايد ، در حالی كه من براى اداره امور معيشتم در تنگناى شديدى هستم ؟! شب اميرالمؤمنين عليه‌السلام را در خواب می بیند كه آن حضرت به او می‌فرمايد : ▫️اگر می‌خواهى در نجف مجاور من باشى ، اينجا همين نان و ماست و فيجيل و فرش طلبگى است و اگر زندگى مادى قابل توجهى می‌خواهى بايد به هندوستان در شهر حيدر آباد به خانه فلان كس مراجعه كنى. چون در زدى و صاحب خانه در را باز كرد به او بگو : « به آسمان رود و كار آفتاب كند » ▫️پس از اين خواب دوباره به حرم مطهر مشرف می‌شود و به حضرت عرضه می‌دارد : زندگى من اينجا پريشان و نابسامان است ، شما مرا به هندوستان حواله می‌دهيد ؟! بار ديگر حضرت را خواب می‌بيند كه می‌فرمايد : ▫️سخن همان است كه گفتم اگر در جوار ما با اين اوضاع می‌توانى استقامت ورزى ؛ اقامت كن ، اگر نمی‌توانى بايد به هندوستان به همان شهر بروى و خانه فلان راجه را سراغ بگيرى و به او بگويى : « به آسمان رود و كار آفتاب كند » ✍پس از بيدار شدن و شب را به صبح رساندن طلبه كتاب‌ها و لوازم مختصرى كه داشت را به فروش می‌رساند و اهل خير هم با او مساعدت می‌كنند تا خود را به هندوستان می‌رساند و در شهر حيدر آباد سراغ خانه آن راجه را می‌گيرد مردم از اينكه طلبه‌اى فقير با چنان مردى ثروتمند و متمكن قصد ملاقات دارد ، تعجب می‌كنند !!! وقتى به در خانه آن راجه می‌رسد در می‌زند چون در را باز می‌كنند می‌بيند شخصى از پله‌هاى عمارت در حال پایین آمدن است ، طلبه وقتى با او روبرو می‌شود می‌گويد : « به آسمان رود و كار آفتاب كند » ✍ناگهان راجه فوراً پيش خدمت‌هایش را صدا می‌زند و می‌گوید : اين طلبه را به داخل عمارت راهنمايى كنيد و پس از پذيرايى از او تا رفع خستگی‌اش وى را به حمام ببريد و او را با لباس‌هاى فاخر و گران قيمت بپوشانيد. سپس مراسمی به صورتى نيكو انجام می‌گيرد و طلبه در آن عمارت عالى تا فردا عصر پذيرايى می‌شود. ▫️فردا که شد طلبه ديد محترمين شهر از طبقات مختلف چون اعيان و تجار و علما وارد شدند و هر كدام در آن سالن پر از زينت در جاى مخصوص به خود قرار گرفتند. طلبه از شخصى كه كنار دستش بود با تعجب پرسيد : چه خبر است ؟! فردی که کنارش بود گفت : مجلس جشن عقد دختر صاحب خانه است ... ✍طلبه پيش خودش گفت : عجب پس من وقتى به اين خانواده وارد شدم كه وسايل عيش و شادی را آماده کرده اند .هنگامى كه مجلس آراسته شد ، راجه به سالن درآمد و همگان به احترامش از جاى برخاستند ، راجه نيز پس از احترام به مهمانان در جاى ويژه خود نشست ▫️سپس رو به اهل مجلس كرد و گفت : آقايان من نصف ثروت خود را كه بالغ بر فلان مبلغ می‌شود از نقد و مِلک و منزل و باغات و اغنام و اثاثيه به اين طلبه كه تازه‌ از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه كردم و همه می‌دانيد كه اولاد من منحصر به دو دختر است. ▫️لذا يكى از آنها را هم كه هر یک از ديگری زيباتر است براى او عقد می‌بندم و شما اى عالمان دين هم اكنون صيغه عقد را پس از انتخابش جارى كنيد ...چون صيغه جارى شد طلبه كه در دريايى از شگفتى و حيرت فرو رفته بود از راجه پرسيد : شرح اين داستان چيست ؟! ✍راجه گفت : من چند سال قبل قصد كردم در مدح اميرالمؤمنين عليه‌السلام شعرى بگويم که یک مصراع گفتم و نتوانستم مصراع ديگر را بگويم ، به شعراى فارسى زبان در هندوستان مراجعه كردم ، مصراع های گفته شده آنها چندان مطلوب نبود و به شعراى ايران نیز مراجعه كردم ، مصراع های آنان هم چندان چنگى به دل نمی‌زد ؛ پيش خود گفتم حتماً شعر من منظور نظر كيميا اثر اميرالمؤمنين علیه‌السلام قرار نگرفته است ▫️لذا نذر كردم اگر كسى پيدا شود و مصراع دوم اين شعر را به صورتى مطلوب بگويد ، نصف دارايى ام را به او ببخشم و دختر زيباتر خود را به عقد او درآورم که پس از مدتی شما آمديد و مصراع دوم را گفتيد. ديدم از هر جهت اين مصراع شما درست و كامل است و با مصراع من هماهنگ است . طلبه گفت : مصراع اول چه بود ؟!  ✍راجه گفت : من گفته بودم : « به ذرّه گر نظر لطف بوتراب كند » طلبه در حالی که بغض در گلو داشت گفت : مصراع دوم از من نيست بلكه لطف خود حضرت اميرالمؤمنين عليه‌السلام است . راجه سجده شكر كرد و خواند👇 « به ذره گر نظر لطف بوتراب كند به آسمان رود و كار آفتاب كند » ‎‌ @Twiitaa