پهپاد ها عامل اصلی تغییر بازی در جنگ های آینده
#تحلیل_اختصاصی
در یک واقعیت شوکهکننده، حتی گروههای تروریستی در نقاط دورافتاده دنیا از تکنولوژی مدرن پهپادی استفاده میکنند.
به عنوان مثال استفاده گروهای تروریستی از این تکنولوژی روز به روز افزایش می یابد. .
امروز دیگر پهپادها فقط اسباببازی ارتشهای بزرگ نیستند! در یک واقعیت تکاندهنده، حتی گروههای کوچک و تروریستی در دورافتادهترین نقاط دنیا، از سومالی تا غرب آفریقا، پهپادهای FPV و پهپادهای انتحاری را وارد میدان کردهاند. داعش، القاعده و واحدهای طوارق تحت حمایت فرانسه حالا از همین ابزار ارزان و کشنده برای ضربه زدن به دشمنانشان استفاده میکنند. این تازه اول کار است...
دقت بفرمایید که پهپادها براحتی در حال متحول کردن جنگهای مدرن هستند .
در گذشته ارتشهای کلاسیک با تجهیزات سنگین حرف اول را میزدند، اما حالا یک پهپاد کوچک میتواند میلیاردها دلار سرمایه نظامی را به زانو درآورد.
این پهپاد ها خودشان امروز به یک سبک جنگی جدید تبدیل شده اند : جنگِ ارزان، سریع، هوشمند و بسیار کشنده!
بگذارید یک سوال از شما بپرسم به نظر شما آیا ارتشهای سنتی برای این تغییر آمادهاند؟ پاسخ ساده است: خیر !
ساختارهای کند، نبود آموزش کافی و کمبود نیروهای متخصص باعث شده بسیاری از ارتشهای بزرگ دنیا در برابر تهدیدات پهپادی کاملاً آسیبپذیر باشند. حتی فرماندهان ناتو و اوکراین هم اخیراً هشدار دادهاند که ارتشهای غربی برای ورود به این دوران آماده نیستند و اگر سریع دست به کار نشوند، با خسارات سنگینی روبهرو خواهند شد.
در این میان فقط تعداد انگشت شماری از کشورهای جهان مانند ایران که از سالها گذشته ، روی فناوریهای پهپادی سرمایهگذاری کردهاند، توانستهاند خودشان را با این نبردهای نوین وفق دهند و در بازی بمانند و حتی امروز کشوری مانند ایران در بخش های مختلف از طراحی و تولید بگیرید تا طراحی عملیات های مبتنی بر پهپاد و... صاحب سبک است.
امروز زمان تصمیمگیری است: ارتشهای جهان باید سریعاً به سمت آموزش نیروهای متخصص، توسعه فناوریهای ضد پهپاد، همکاری با شرکتهای خصوصی و بازنگری اساسی در استراتژیهای خود بروند. چون این روند به این زودیها متوقف نخواهد شد و درواقع در آغاز راه هستیم و تهدیدات با ورود هوش مصنوعی به این صنعت از همیشه پیچیدهتر و نزدیکتر شدهاند.
جنگ آینده، جنگ پهپادهاست! کشورهایی که سریعتر خودشان را تطبیق دهند، پیروز این میدان خواهند بود.
برای بقیه کشورها نمیتوان هیچ شانسی متصور بود چراکه اگر امروز هم براه بیفتند حداقل 10 تا 15 سال طول میکشد به جایگاه کنونی کشورهای پیشتاز کنونی در این عرصه برسند که باید توجه داشت کشورهای پیشرو نیز در این دوره با حداکثر شتاب در حال پیشروی هستند.
باید به همه عزیزانی که این علم را در ایران نهادینه کردند و به صورت خیلی حرفه ای به آن پرداختند تبریک گفت.
فقط خاطرات سردار حاجی زاده را ببینید که چطور با کمبود های شدید و مختلف برای تامین بودجه روبرو بود و ایشان بعد از گرفتن تایید از رهبری مجبور شد با فروش بخشی از اموال هوا و فضا سپاه بودجه بخش پهپادی را تکمیل کند .
آن هم در زمانیکه آمریکا پیشرو این عرصه بود و هیچ کشوری در دنیا فکر نمیکرد روزی ایران به این جایگاه عظیم برسد.
همه ایران مدیون مدیریت شما و همت دانشمندان و سربازان شما هستند.
خسته نباشید سردار....
اردیبهشت ١۴٠۴
میلاد رضایی
انتشار تحلیل صرفا با ذکر نام و درج لینک صحیح و کامل کانال مجاز میباشد.
https://eitaa.com/cityofsun
از اورانیوم غنیشده تا فعالسازی مکانیزم ماشه: بازتاب تهدید آغاز جنگ جهانی از خاورمیانه
#تحلیل_اختصاصی | کانال ایران شهر خورشید
در ماههای اخیر، برنامه هستهای جمهوری اسلامی ایران به یکی از حساسترین بازه های زمانی خودش در 10 سال گذشته رسیده است.
به گفته آژانس انرژی هسته ای افزایش ذخایر اورانیوم غنیشده ۶۰ درصدی ایران به میزان ۴۰۸ کیلوگرم رسیدهاست.
واقعیت این است که این افزایش ذخیره اورانیوم غنی سازی شده نه تنها یک دستاورد فنی در چارچوب توانمندیهای صلحآمیز هستهای محسوب میشود، اما این اتفاق از منظر نهادهای نظامی و اطلاعاتی ایالات متحده، رژیم صهیونیستی و ناتو، تحولی استراتژیک با پیامدهای امنیتی بسیار جدی تلقی میشود.
از نگاه تحلیلگران نظامی غربی، این حجم از اورانیوم غنیشده بهطور بالقوه امکان تولید حداقل ۲۰ کلاهک هستهای تاکتیکی را فراهم میسازد. چنین قابلیتی، چنانچه با اراده سیاسی همراه شود، میتواند ایران را در آستانه دستیابی به بازدارندگی هستهای قرار دهد.
این مسئله، بهویژه در ساختار نوین امنیتی منطقه غرب آسیا، توازن قوا را بهشدت تغییر داده و موازنهای جدید ایجاد خواهد کرد که امنیت رژیم صهیونیستی و نفوذ ایالات متحده در منطقه را به چالش میکشد.
اما بیایید به استراتژی غرب جهت هدفگذاری برای تخلیه اورانیوم از ایران بپردازیم.
پس از انتشار این گزارش از سوی آژانس بینالمللی انرژی اتمی، واکنش غرب فراتر از ابراز نگرانی دیپلماتیک بوده است. بر اساس اطلاعات منابع مختلف، یک خط دستور فوری و هماهنگ از سوی آمریکا به متحدان اروپایی، نهادهای بینالمللی و حتی عوامل نفوذی داخلی در ایران صادر شده است که هدف اصلی آن، فشار حداکثری برای خروج فوری این حجم از اورانیوم از کشور است و بعد از آن به سمت فعال کردن مکانیزم ماشه خواهند رفت.
دلیل این امر مشخص است: از منظر راهبردی، تا زمانی که اورانیوم در خاک ایران باقی بماند، هرگونه حمله پیشدستانه از سوی اسرائیل یا آمریکا با ریسک شکست بسیار بالا مواجه است. اما با خروج این ذخایر، پنجرهای زمانی محدود برای اجرای یک حمله مؤثر و سرنوشتساز گشوده خواهد شد.
نخستوزیر رژیم صهیونیستی، بنیامین نتانیاهو، بارها از این «پنجره محدود اقدام» سخن گفته و فعالسازی آن را تنها راه مهار ایران معرفی میکند.
اما این کار توسط ماهیت واقعی مکانیزم ماشه انجام میشود
در این میان، تلاشهای اخیر کشورهای اروپایی برای فعالسازی «مکانیزم ماشه» را نمیتوان صرفاً در چارچوب حقوقی یا نگرانیهای فنی از انحراف ایران از تعهدات برجامی تحلیل کرد. واقعیت این است که مکانیزم ماشه، از زمان طراحی در ساختار برجام، نهبهعنوان یک ابزار حقوقی، بلکه بهعنوان اهرم فشار و کلید مشروعسازی حمله به ایران در نظر گرفته شده بود.
نقش برخی چهرههای سیاسی درون ساختار دیپلماسی ایران، بهویژه در دولت حسن روحانی ، در نادیده گرفتن ماهیت واقعی این مکانیسم و اعتماد به نهادهای غربی، امروز بهعنوان یکی از اشتباهات تاریخی در محافل استراتژیک کشور ارزیابی میشود که البته هیچکس گردن نگرفت و در انتها حسن روحانی با بیان اینکه برجام را خدا آورده است، این خیانت را بر گردن خدا انداخت.
آمریکا و کشورهای اروپایی، با وجود نقض مکرر تعهدات خود در برجام، امروز در جایگاه مدعی قرار گرفته و بهدنبال تصویب قطعنامههای جدید علیه ایران هستند.
اما همگان میدانند این مباحث بهانه ای برای اهداف اصلی ضد ایرانی غرب است.
ترس اصلی هژمون غرب از ظهور یک قدرت و احیای هژمون ایران تحت نظر بازدارندگی هستهای است.
آنچه بیش از همه موجب واکنش عصبی غرب شده، نه صرفاً احتمال انحراف ایران از برجام، بلکه ظهور جمهوری اسلامی بهعنوان یک قدرت تأثیرگذار جهانی است.
آنها به خوبی واقف هستند که در فضایی که محور شرق با محوریت اتحاد نانوشته ایران، چین و روسیه در حال بازتعریف نظم جهانی است،فعال شدن ایران بهعنوان بازیگر مستقل و ضد هژمون ، نقشی محوری در ایجاد توازن جدید ایفا میکند و جایگاه ایران را به عنوان یک قدرت مستقل بیش از هر زمانی اهمیت پیدا میکند.
نظم بینالمللی کنونی، که مبتنی بر انحصار فناوریهای پیشرفته و تسلیحات راهبردی در اختیار قدرتهای غربی است، با ورود کشوری مانند ایران به باشگاه بازدارندگی، با فروپاشی تدریجی مواجه خواهد شد.
این مسئله برای ساختار امنیتی اروپا، ناتو و صهیونیسم بینالملل، تهدیدی وجودی تلقی میشود.
در این میان برخی از کارشناسان از سناریوی حمله احتمالی اسرائیل به ایران در این بازه زمانی کوتاه صحبت میکنند.
آنها از تسلیحات متعارف تا استفاده از تسلیحات تاکتیکی هسته ای را به عنوان بازه تسليحات نظامی مورد استفاده اسرائیل و آمریکا در حمله به ایران بیان میکنند.
حرکت اکوادور به سمت بازیگری برای محور غرب
#تحلیل_اختصاصی
مجلس ملی اکوادور اخیراً با اصلاح قانون اساسی پیشنهادی رئیسجمهور دانیل نوبوآ موافقت کرده است؛ اصلاحی که ممنوعیت استقرار پایگاههای نظامی خارجی در خاک این کشور را لغو میکند.
هرچند این تغییر هنوز برای اجرایی شدن نیاز به تأیید مردمی در یک همهپرسی عمومی دارد، اما همین تصویب اولیه بهخوبی نشاندهندهی جهتی است که سیاست خارجی و امنیتی دولت کنونی اکوادور در دورهی نوبوآ مایل به حرکت در آن سمت است.
به دو نکته دقت بفرمایید که جایگاه این کشور در بلوک غرب تعریف میشود و نکته بعدی ساختار های ضعیف حاکمیتی در این کشور است که به نوعی گروگان باند های مافیا و الیگارشی های قدرتمند است.
با کمی جستجو در اخبار داخلی این کشور براحتی متوجه می شوید که در سالهای اخیر، اکوادور بهشدت گرفتار بحران امنیتی شده است.
کارتلهای مواد مخدر مکزیکی، کلمبیایی و گروههای جنایتکار محلی نفوذ بیسابقهای در بنادر، زندانها و حتی ساختارهای سیاسی کشور پیدا کردهاند.
قتل، آدمربایی، شورشهای سازمانیافته در زندانها و مناطق خارج از کنترل دولت، چهرهای جدید و نگرانکننده به این کشور داده است. در چنین شرایطی، دانیل نوبوآ قدرت را در دست گرفت و از همان ابتدا نشان داد که قصد دارد برای کنترل اوضاع از روشهای متفاوتی استفاده کند.
نوبوآ بهجای اتکا صرف به ساختارهای امنیتی داخلی که بهوضوح در هم شکستهاند، مسیر همکاری با قدرتهای خارجی را در پیش گرفته است. هدف او ساده است: استفاده از دانش اطلاعاتی، تجهیزات نظامی و حتی نیروی فیزیکی کشورهای غربی، بهویژه ایالات متحده، برای بازپسگیری کنترل از دسترفتهی کشور. او در گذشته با دونالد ترامپ دیدار کرده و بهطور رسمی از سازمانهای امنیتی آمریکا و حتی موساد اسرائیل کمک خواسته است.
همهی اینها نشان میدهد که استقرار پایگاههای نظامی خارجی نه یک اقدام انفعالی، بلکه بخشی از یک استراتژی کلان برای امنیتسازی از بیرون است.
اما این مسئله صرفاً امنیتی نیست. با این تصمیم، اکوادور عملاً از موقعیت خاکستری خود در سیاست خارجی فاصله میگیرد و به صف متحدان غرب، آن هم در خشنترین شکل آن یعنی همکاری نظامی، وارد میشود.
اینجاست که سرنوشت اوکراین برای آینده قاره آمریکای جنوبی باید مورد توجه قرار بگیرد.
چراکه آمریکا کشوری نیست که به فکر کمک به کشورهای دیگر باشد و برای حفظ منافع خود قدم برمیدارد که یکی از راه های تامین منافع آمریکا، ارتباط با گروه های ضد حاکمیتی در کشورها و ساقط کردن حکومت های آنهاست.
حتی کسانی که به سمت آمریکا رفته اند و این چیز جدیدی نیست. دولت مصدق در دهه 1330 جزوی از تلفات همین سیاست همه چیز برای آمریکا است.
بخشی از جریان های مافیای مواد اکوادر توسط خود سازمان سیا در زمان جنگ سرد با شوروی گسترش یافته است.
البته دولت کنونی معتقد است که راه نجات اکوادور فقط نزدیکی به آمریکا است چراکه باور دارد با چراغ سبز آمریکا همه چیز تغییر میکند. دولت معتقد است که موافقت آمریکا میتواند بهتدریج باعث بازگشت سرمایهگذاران غربی و کاهش نفوذ بلوک شرق، بهویژه چین، در زیرساختهای اقتصادی این کشور شود.
یادآور میشوم چین از رقیب این فرد در انتخابات حمایت کرده است.
در واقع نوبوآ با یک تیر چند نشان میزند: بازسازی امنیت داخلی، تثبیت جایگاه بینالمللی خود، جلب حمایت غرب و کنار زدن رقبا در صحنه داخلی و منطقهای.
البته برای جلوگیری از موج اعتراضها و مشروعیتبخشی به این تصمیم حساس، نوبوآ همهپرسی را پیشنهاد داده است.
بهبیان ساده، رئیسجمهور نوبوآ با مهندسی یک بحران امنیتی و تبدیل آن به یک فرصت، نهتنها نظم داخلی را بازسازی میکند، بلکه جهت قطبنمای سیاست خارجی اکوادور را نیز بهسمت بلوک غرب قفل مینماید. مسیری که اگر همهپرسی هم موفقیتآمیز باشد، میتواند برای همیشه ماهیت ژئوپلیتیک این کشور را تغییر دهد.
یاعلی
خرداد ١۴٠۴
میلاد رضایی
انتشار تحلیل صرفا با ذکر نام نویسنده و درج لینک سالم زیر مجاز است.
https://eitaa.com/cityofsun
تحلیل راهبردی ایران و اروپا در آستانه پایان مکانیسم ماشه: تهدید یا فرصت؟
#تحلیل_اختصاصی | میلاد رضایی
همانطور که مطلع هستید با نزدیک شدن به تاریخ انقضا یا پایان توافق برجام،برخی از امکانات و ابزار های قدرتی که تیم مذاکره کننده جواد ظریف به طرف غربی هدیه داده بود از دسترس آنها برای همیشه خارج میشود که یکی از مهمترین ابزارهای فشار غرب روی ايران امکان استفاده از "مکانیسم ماشه" است
امروز به لطف خوی استعمارگری دولت های اروپایی تنشهای دیپلماتیک میان جمهوری اسلامی ایران و سه کشور اروپایی عضو برجام (آلمان، فرانسه، و بریتانیا) به بالاترین حد خود رسیده است.
این کشورها که پس از خروج آمریکا از توافق، بهطور ضمنی نقش «میانجی» یا «حافظ برجام» را بازی میکردند، اکنون درصدد بهرهگیری از آخرین ابزار حقوقی خود برای اعمال فشار بر ایران هستند.
"مکانیسم ماشه" یا سازوکار بازگشت خودکار تحریمها (Snapback)، در بند ۳۷ برجام گنجانده شده است.
این بند به طرفهای امضاکننده برجام این اختیار را میدهد که در صورت مشاهده نقض تعهدات از سوی یکی از اعضا، فرایندی را در شورای امنیت سازمان ملل آغاز کنند که به بازگرداندن تمامی تحریمهای بینالمللی پیش از برجام منجر میشود.
دقت بفرمایید که حتی اگر ایران خودش از رفتارهای کشورهای غربی شکایت داشته باشد بازهم فرایندی آغاز می شود که ممکن است این بند فعال شود.
این بند بدون امکان وتو توسط سایر اعضا است و عملا تیم جواد ظریف کاری کردند که دیگر حتی چین و روسیه هم نتوانند قطعنامه های شورای امنیت را به نفع ایران وتو کنند.
توجه بفرمایید از نظر غربی ها صدور این قطعنامه ها مرحله اول آغاز فرایند رسمی و قانونی حمله به یک کشور از طریق ساختار سازمان ملل و شورای امنیت است.
به همین دلیل این بند به دلیل ساختار خاص آن، از روز اول همواره بهعنوان یک تهدید بالقوه برای ایران باقی مانده است.
اما امروز، پس از گذشت نزدیک به یک دهه از توافق برجام، وضعیت تغییر کرده است. خروج یکجانبه آمریکا، عدم اجرای تعهدات از سوی اروپا، و تحولات بنیادین در نظم جهانی باعث شده همراه با پایان تاریخ 10 ساله این قرارداد ننگین، مشروعیت مکانیسم ماشه نیز بهشدت مورد تردید قرار گیرد.
پایان زمان برجام به این معنی است که در صورت عدم استفاده از مکانیزم ماشه تا تاریخ مشخص، امکان بهرهگیری مجدد از آن فرصت طلایی برای صدور قطعنامه و باز کردن راه حمله به ایران بدون حق وتو برای همیشه از بین خواهد رفت.
نکته دیگری که باعث نگرانی شدید طرف غربی شده است این است که ایران نیز دیگر آن بازیگر محتاط و محدود سال ۲۰۱۵ نیست.
ایران امروز با تجربیاتی گرانسنگ ، توان نظامی فوق العاده بالا، توان هستهای پیشرفتهتر، جایگاه منطقهای قویتر و شبکهای از متحدان نظامی، اطلاعاتی و ژئوپلیتیکی، در موقعیت یک هژمون تازه تاسیس ایستاده است. این تحولات، ماهیت مواجهه احتمالی آینده را از اساس دگرگون کرده است.
البته تحلیل رفتار اروپا در این مقطع تاریخی، نیازمند نگاهی چندلایه و ترکیبی از متغیرهای نظامی، حقوقی، ژئوپلیتیکی و روانی است. چند عامل عمده را میتوان بهعنوان موتور محرک تصمیم احتمالی اروپا برای فعالسازی مکانیسم ماشه معرفی کرد:
1. بازسازی اقتدار حقوقی و روانی غرب: اروپا در سالهای اخیر با بحرانهای پیاپی مواجه بوده است: جنگ در اوکراین، افول اقتصادی، بحران انرژی، و مهمتر از همه، کاهش نقشآفرینی در نظام بینالملل. مکانیسم ماشه در این میان، بهمثابه آخرین ابزار باقیمانده از «اقتدار حقوقی» غرب در برابر بازیگران سرکش تلقی میشود. در واقع، اروپا میکوشد با بازیابی تسلط نمادین بر سازوکارهای بینالمللی، نقش رهبری خود را بازتعریف کند؛ هرچند تنها در قالب «قدرت نرم تحمیلی». به بیان سادهتر، استفاده از ماشه نوعی قدرتنمایی حقوقی است، حتی اگر مشروعیت عملی آن زیر سوال باشد.
2. مهار استراتژیک ایران: ایران امروز دیگر فقط یک کشور در خاورمیانه نیست؛ بلکه بهعنوان یک قدرت ژئوپلیتیکی با نفوذ در سه قاره، شریک راهبردی روسیه و چین، بازیگر کلیدی در امنیت انرژی و محور مقاومت، به عنوان تهدیدی فراتر از مرزهای جغرافیایی برای غرب محسوب میشود.
برنامه هستهای ایران که به مراحل پیشرفتهای از غنیسازی و توسعه زیرساختها رسیده، نه فقط از منظر نظامی، بلکه بهعنوان مولفهای از اقتدار تکنولوژیک، برای اروپا نگرانکننده است. اروپا در تلاش است از طریق تهدید به ماشه، روند تثبیت قدرت ایران را دچار وقفه یا انحراف سازد.
م(١/٣)
میلاد رضایی | ایران شهر خورشید
ایران و یک پیروزی تاریخی در داخل خانه عنکبوت
#تحلیل_اختصاصی | میلاد رضایی
چگونه دستیابی به اسناد هستهای اسرائیل معادلات منطقه را تغییر میدهد؟
بدون اغراق شاید عملیات انتقال چندین ترابایت از اسناد هسته ای ویکی از بزرگترین عملیاتهای اطلاعاتی ایران در داخل اسرائیل بوده که تا به امروز افشا شده است.
عملیاتی که نه تنها امنیت اسرائیل را به لرزه انداخته، بلکه میتواند معادلات دیپلماتیک و نظامی دنیا را نیز متحول کند.
داستان از آنجا شروع شد که دیروز در رسانه ملی ایران خبری اعلام شد که سرویسهای اطلاعاتی ایران موفق شدهاند مقادیر بسیار زیادی (در حدود چندین ترابایت) از اسناد بسیار حساس هستهای و فوقمحرمانه اسرائیل را بهدست بیاورند.
اسنادی که گفته میشود از عمق خاک اسرائیل استخراج و با موفقیت به داخل ایران منتقل شده است.
البته این عملیات مدتی پیش انجام شده است اما ایران به دلیل اهمیت بسیار بالای اطلاعات آن، تا آخرین لحظه از افشای آن خودداری کرده بود تا اطلاعات به صورت کامل به داخل ایران منتقل شده و خطوط ارتباطی احتمالی پیش از فرار شناسایی و دستگیر شده و در انتها برای رهگیری جابجایی های احتمالی داخلی اسرائیل برنامه ریزی شد و حالا بعد از اشراف کامل، اطلاع رسانی های آن انجام شد.
بسیاری از تحلیلگران بر این باورند که این سطح از نفوذ اطلاعاتی در یک کشور جعلی بسیار کوچک و پر از نظارت با ساختار اطلاعاتی _نظامی بسیار پیچیده مانند اسرائیل، تنها با بهرهگیری از ترکیب عوامل انسانی، مهندسی اجتماعی، و عملیات سایبری پیشرفته امکانپذیر است.
یعنی کار توسط یک یا چند باند کامل جاسوسی و تدارکاتی در فلسطین اشغالی انجام شده است که اعضای آن بخشی از بدنه دولتی و نظامی اسرائیل با دسترسی بسیار بالا بوده اند که چنین حجمی از اطلاعات طبقه بندی و فوق محرمانه استخراج شده است نه این داستان هایی که برخی از رسانه های اسرائیلی برای تلطیف شدت ضربه بیان میکنند که دو نفر دستگیر شده اند.
برای درک اهمیت این دستاورد، باید ابتدا ببینیم وقتی میگوییم اطلاعات نظامی و هستهای فوق محرمانه استخراج شده دقیقاً درباره چه نوع اطلاعاتی صحبت میکنیم.
وقتی صحبت از چند ترابایت اطلاعات میشود آنگاه باید بدانید که این حجم معادل صدها هزار فایل، سند، نقشه، صوت و ویدئوهای فنی و عملیاتی است که بهراحتی میتواند تمام ساختار هسته ای اسرائیل را افشا کند.
به عنوان مثال نقشههای دقیق تأسیسات هستهای مانند تأسیسات دیمونا، که سالها به عنوان هسته برنامه غیررسمی تسلیحات هستهای اسرائیل شناخته میشود، میتوانند اطلاعاتی در مورد موقعیت، سامانههای حفاظتی، ژنراتورها، نقاط ضعف ساختاری و حتی مسیرهای اضطراری خروج و ورود ارائه دهند.
اطلاعات مربوط به ذخایر اورانیوم غنیشده، تولید پلوتونیوم، یا رآکتورهای مخفی، بهویژه اگر به شکل گزارشهای داخلی و طبقهبندیشده باشند، ارزش استراتژیکی غیرقابل تصوری دارند.
فهرست نام پرسنل علمی و نظامی فعال در پروژهها، اطلاعات حساستری هستند که میتوانند زمینهساز تقابل هدفمند یا حتی حذف علمی متقابل شوند، همانطور که در پرونده شهید فخریزاده شاهد آن بودیم که قطعا ایران از چنین فرصتی برای رخنه ترس تا مغز استخوان دانشمندان اسرائیلی استفاده خواهد کرد.
بانک اطلاعاتی کامل از اهداف در اختیار ایران است که با یک حمله دیگر کاملا ساختار بازدارندگی هسته ای اسرائیل را نابود میکند و همان هدفی که آمریکا و اسرائیل در حمله به اهداف هسته ای و نظامی ایران مطرح میشود امروز در اختیار ایران است و فقط یک اشاره از سوی رهبر ایران کافی است همه چیز را بر سر اسرائیل خراب کند.
از طرف دیگر اسناد همکاریهای پنهانی با دولتهای غربی یا برخی از دولت های آسیایی درباره فناوری هستهای، یا حتی حمایت مالی و فنی، میتوانند نقاب دیپلماتیک اسرائیل را در محافل بینالمللی پایین بکشند و وضعیت بسیار خطرناکی برای کشورهایی مانند هند ایجاد کند.
و شاید مهمترین دستاورد ، اسناد محرمانهای باشند که نشاندهنده دستورالعملها و راهبردهای نظامی مانند حملات هسته ای در صورت وقوع درگیری گسترده یا حمله پیشدستانه از سوی ایران یا متحدان آن است.
حال اگر طراحی های ساخت کلاهک های هسته ای و سایر افزونه های نظامی در آن باشد که اسرائیل رسما سیاه بخت شده است.
در مجموع، این اسناد فقط افشاگری نیستند؛ اینها ابزارهایی هستند برای طراحی آینده ایران در بخش تقابل کامل با اسرائیل و تسلط هژمونیک بر غرب آسیا .
برای آنکه بهتر متوجه شوید که ایران با این اطلاعات چه کارهایی میتواند بکند مثالی می زنم.
(¹/³)
«اوکراین قفقاز»؛ پروژه غرب برای انفجار مرزهای شمالغرب ایران
#تحلیل_اختصاصی | میلاد رضایی
#تحلیل_مهم
یکی از سناریوهای ژئوپلیتیکی دنیای غرب در این برهه زمانی برای منطقه شمال غربی ایران یا بهتر بگویم منطقه قفقاز ایجاد نسخه دوم اوکراین برای تقابل با ایران و روسیه است.
پروژهای که به نظر میرسد با حمله ترکیه و آذربایجان به ارمنستان آغاز خواهد شد و غرب آن را بهعنوان نقطه شروع جنگ ترکیبی جدید در حیاط خلوت ایران طراحی کرده است.
شاید برای شما این سوال پیش بیاید که چرا در قفقاز و چرا در چنین زمانی؟
باید برگردیم به گذشته دور، زمانیکه از سال 2014 به بعد آمریکا اطمینان پیدا کرد سوریه در محور مقاومت باقی میماند و با کاهش نفوذ آمریکا در منطقه پروژه انتقال قدرت و ثروت به محور شرق تسریع میشود.
طرحی ایجاد شد که 3 راس اصلی قدرت محور شرق یعنی راس نظامی روسیه، راس اقتصادی چین و راس ژئوپلیتیکی یعنی ایران با دشمن نیابتی تضعیف شده و حتی دنیا وارد فاز انتقال نهایی یا دوره جنگ های جهانی نشود.
اما طرح آنها با شکست روبرو شد و بعد از هفت اکتبر دیگر هژمون غرب مطمئن شده بود که وارد دوره جنگ های منطقه ای و بعد جهانی خواهند شد و امیدی به جلوگیری این پروسه وجود ندارد.
اصل کار کاملا مشخص است،باید قدرت هایی که در پیله خود هستند قبل از اینکه بتوانند پروانه شوند در همان پیله نابود شده یا به ضعیف ترین وضعیت خود برسند.
کل هژمون غرب با همه امکانات وارد عمل شد و بعد از ترور شهید رئیسی فاز دوم اجرایی شد که این عملیات تا حمله اخیر به یمن و ایران ادامه پیدا کرد.
آنها انتظار داشتند ساز و کار نابودی ساختار حزب الله لبنان در ایران فعال شود یعنی اول حلقه فرماندهان نزدیک رهبری زده شود و بعد خود رهبر ایران را شهید کنند.
در این میان عده ای خواسته(لیدر های خائن) یا ناخواسته (جمعیت رسانه ای دنباله رو) در فاصله بین شهادت فرماندهان و برنامه شهادت رهبری ایران سعی میکنند پالس به آمریکا بفرستند که اگر اتفاقی برای رهبر ایران بیفتد آنها تمام تلاش خود را به کار میبرند که فردی با تفکرات تسلیمی و یا هم فکرهای خیانت کار خودشان را به هر وسیله ای شده به رهبری ایران منصوب میشود و ایران به سرنوشت سوریه دچار میشود و آمریکا بر منطقه کاملا مسلط میشود.
حتی اگر رهبری دلخواه غرب در راس قرار نگیرد برنامه های تضعیف رهبر جدید که قبلا یکبار در زمان فوت امام خمینی براه انداخته بودند دوباره انجام میشود و اینگونه ایران وارد فاز بازسازی طولانی مدت میشود و هژمون غرب فرصت آن را دارد به سراغ روسیه و چین برود.
خصوصا اگر دیگر منبع انرژی چین یعنی نفت منطقه خلیج فارس و روسیه قطع شوند چین نیز نمیتواند با تمام توان وارد عمل شود.
اما تنها 24 ساعت بعد از عملیات سنگین دشمن علیه ایران همه چیز تغییر کرد.
با بازیابی سریع ساختار قدرت ایران در کمتر از 24 ساعت و پاسخ سنگین مشخص شد این طرح قابلیت تثبیت و پایان مورد نظر دشمنان ایران را ندارد.
اینجاست که آمریکا ناچار به سراغ آخرین مرحله تهاجم منطقه ای خود پیش از آغاز جنگ های جهانی میرود.
این مرحله درواقع آشوب منطقه ای گسترده و درگیر شدن متحدان اصلی آمریکا برای فدای خود جهت بقای آمریکا است.
یعنی ورود ناتو به جنگ.
برای اینکار نیاز دارند کاری کنند ناتو با ایران و روسیه مستقیم درگیر شود نه در یک جبهه چرا که در گذشته طرح آنها برای درگیری تک به تک به شکست انجامید.
اما پاسخ ایران به اسرائیل نشان داد که کشورهای عضو ناتو اگر مستقیم درگیر شوند باید هزینه بسیار زیادی بپردازند به همین دلیل اعضای ناتو دسته بندی شده اند و در مرحله اول ترکیه و چندین کشور اروپای شرقی و منطقه قفقاز وارد یک جبهه مشترک علیه ایران و روسیه خواهند شد.
به همین دلیل باید از طریق ترکیه یک جبهه مشترک نیابتی را در خط اتصال غرب دریای مازندران باز کنند.
درواقع قفقاز جنوبی با شرایطی که دارد بهترین مکان برای بازگشایی جبهه جدید است.
قفقاز جنوبی، محل تلاقی سه گفتمان بزرگ است: ۱. گفتمان ایرانی-شیعی ۲. گفتمان ارتدوکسی روسیه ۳. تمدن سکولار غرب با رنگآمیزی پانترکیسم و صهیونیسم
این منطقه از نظر جغرافیایی مثل یک پل بین خاورمیانه، اروپا و آسیای میانه عمل میکند.
اگر غرب بتواند این پل را تصرف کند، مزایای زیادی برای غرب دارد که به عنوان مثال مسیر ترانزیت ایران و روسیه را بسته میشود و توازن منطقه بهکلی برهم میخورد.
پس از شکست راهبردی اسرائیل در جنگ غزه و ناتوانی آمریکا در مهار ایران از جبهههای شرقی و غربی، اکنون تمرکز به شمالغرب ایران یعنی قفقاز تغییر یافته است.
جرقه آغاز این جبهه مشترک ؛ حمله به ارمنستان است.
غرب بهدنبال یک بهانه یا محرک برای شروع پروژهاش در قفقاز است، و آن بهانه چیزی نیست جز شعله ور ساختن جنگ ترکیه و آذربایجان با ارمنستان.
(1/3)
چرا امنیت روانی جاسوس ها و نفوذی های دشمن باید در رسانه ها تامین شود؟
#تحلیل_اختصاصی | میلاد رضایی
اخیرا تصاویری از کشف کارگاه تولید پهپادهای انتحاری رژیم صهیونیستی که توسط پلیس کشف شده است در حال انتشار است.
اول این بگم برخی ها تلاش میکنند این فیلم دستگیری ها منتشر نشود و بسیاری از کانال های غربگرا و مشکل دار یا مرتبط یا جهت دار ضد حاکمیت این فیلم ها را منتشر نمیکنند یا حرفی از این دستگیری های پیچیده اطلاعاتی نمیزنند.(و این یک تست خوب و ساده اولیه برای مخاطبان گرامی جهت شناسایی کانال های مشکل دار هست)
ادامه فعالیت این کارگاه ها نشان از ضعف قوه قضائیه در برخورد سریع و قاطع با جاسوس ها دارد.
فراموش نکنید امروز هرکس از بخشش جاسوس هایی که در زمان جنگ به کشور و مردم ایران خیانت کرده اند صحبت کند، خودش خائن است.
شبکه ای که موساد و سازمان سیا بیش از 20 سال تشکیل داده بودند رو سوزوندن فقط و فقط به این امید که مردم میان وسط کار وگرنه خودشون خوب میدونستند که اگر حمله کنند و شکست بخورند ایران ممکنه به سمت بمب اتم حرکت کند و عبور از دهها خط قرمز گذشته مثل پاکسازی داخلی رقم بزند .
نه تنها مردم به نفع دشمن ورود نکردند بلکه بخش اعظمی از شبکه جاسوسی اسرائیل و شبکه خرابکاری آنها توسط مردم ایران لو رفته و از بین رفت.
این کینه و نفرت شدید برخی لیدر های سیاسی و رسانه ای که بلندگوی اسرائیل هستند نسبت به مردم بابت همین هست که چون نمیتونن مستقیم بیان کنند به صورت تیکه انداختن خودشان را خالی میکنند.
نکته خطرناک دیگر تطهیر جاسوس های دستگیر شده و عوامل خرابکار همکار اسرائیل هستند.
بخشی از این افراد سالها یا ماهها آموزش دیده اند و اگر اشد مجازات شوند دیگر برای دشمن قابل جبران نیست.
اینجا مرتبطین سفارتخانه ها و جریان خط اول شبکه رسانه ای دشمن وارد شده و تمام تلاش خود را انجام میدهند تا به کمک یک سری لیدر رسانه ای که معمولا پروژه بگیر هستند یا امثال کواکبیان که توی باغ نیست سعی کنند خط فکری عفو عمومی براه بیاندازند یا آدرس اشتباه به مردم بدهند.
برای همین امروز میبینید افرادی مثل آقامیری و علیزاده لندنی شروع کردند داد و فریاد که جاسوس ها رو ببخشید و مردم فریب خورده اند و گناهی ندارند و از این مزخرفات.
میگن چون طرف پول نداشته رفته جاسوس شده و مقصر حاکمیت است.
خب این افراد فکر میکنند همه مثل خودشون هستند و یک کشور با 90 میلیون جمعیت به گفته خود این افراد با مشکلات شدید اقتصادی دست و پنجه نرم میکنند آیا همه جاسوس شدند؟
یا نه امثال شماها پروژه بگیر های رسانه ای که عادت کردید به پول مفت و همکاری علیه ایران این خزعبلات را بهانه میکنید.
ایران باید به شدت با این جاسوس ها و خرابکاری ها برخورد کند وگرنه اگر در آینده خونی از دماغ یک ایرانی بابت اهمال کاری قوه قضائیه بیاد، گناهش گردن افراد مرتبط با این پرونده ها از جمله خود قوه قضائیه است.
نکته مهم اینجاست که اگر حاکمیت ایران به شدت با این موضوع برخورد کند و این جاسوس ها رو مثل هر کشوری که جاسوسی در زمان جنگ میگیره به اشد مجازات برسونه ، دفعه بعدی هرکسی جرات نمیکنه چنین خیانتی رو علیه مردم کشورش انجام بده و از همه مهمتر باقی مانده این سیستم خرابکاری یا جاسوسی سریعا مجبور به فرار یا تسلیم میشوند.
اسرائیل به شدت نیاز داره این سیستم در کشور فعال باشد و برای همین به هر طریقی که شده باید امنيت روانی لازم برای عدم فرار و ادامه همکاری آنها ایجاد شود و حتی در مراحل بعدی آنها را تهدید کند.
چون خودش به خوبی میداند بدنه شبکه چند ده ساله جاسوسی آنها از بین رفته است و مابقی هم به مرور دستگیر میشوند و کار برای اسرائیل و آمریکا برای همیشه تمام میشود و تا آن زمان به شدت نیاز دارند این سیستم فعال باشند تا دوباره حمله کنند.
در این زمان ها میتوانید لیدرهای رسانه ای و سیاسی که به نوعی بلندگوی دشمن هستند را بشناسید و هر کشوری که سرش به تنش بیارزد در زمان جنگ به چنین افرادی رحم نمیکند چراکه بلندگو رسمی دشمن به زبان فارسی هستند.
این که ما در جنگ هستیم را باید تکرار کنید تا برخی فراموش نکنند همین دو هفته پیش بود که شبها صدای پرتابه های دشمن می آمد و هدف قرار دادن نخبگان علمی و نظامی در کنار مردم عادی از جمله تعداد زیادی کودک یک کار عادی محسوب میشد و همین افرادی که امروز زبانشان دراز هست از ترس جانشان مخفی شده و اتفاقا زبانشان دراز بود که اون امنیتی که میگفتید کو؟
حالا امروز وظیفه دارند جلوی برخورد با جاسوس ها و خرابکار های آموزش دیده موساد را به اسم برخورد با مردم عادی بگیرند.
خدا لعنت کند همه خائنین به کشور خصوصا دسته ای که عمدا با دشمن همکاری میکنند.
عاقبت اعتماد به بیگانه یعنی حراج نوامیس
#تحلیل_اختصاصی
رسانه Die Welt:
«اکنون تقریباً نیمی از زنان در خانههای عمومی اوکراینی هستند.»
همانطور که میبینید به صورت رسمی گزارش شده است که بخش اعظمی از زنان اوکراینی که به اروپا فرار کردهاند به صنعت فحشا کشیده شدهاند و این روند کاملاً از کنترل خارج شده است.
بخش زیادی از زنهای متاهل و دارای خانواده در کشورهای اروپای شرقی از خانواده های خود جدا شدند و مابقی در کشورهای دیگر به ویژه در لهستان، آلمان و فرانسه توسط گروههای مختلف به زور به فحشا کشیده شدهاند.
عدد دقیق مشخص نیست اما ادعا میشود که ممکن است صدها هزار نفر باشند.
ناتو ابتدا با فروپاشی شوروی اروپای شرقی را به عنوان منبع ارزان سو استفاده جنسی به دنیا معرفی کرد و سپس این مناطق را با وعده رویاهای رفاه و ثروت به چرخه بیپایان جنگ علیه روسیه کشاند.
امروز برعکس اروپا، خانوادههای اوکراینی که به روسیه مهاجرت کردهاند خانوادههای خود را حفظ کرده و خانه و شغل دارند، که این تعداد نزدیک به 10 میلیون نفر هستند که عدد بسیار زیادی هست ، در حالی که بخش عمدهای از کسانی که به اروپا رفتهاند، برعکس، خانوادههایشان از هم پاشیده، کودکان و زنان ربوده و کشته شدهاند و مردان به عنوان نیروی کار ارزان در سراسر غرب پخش شده اند تا از آنها استفاده شود.
ناتو اوکراین را به عنوان سکوی پرشی برای تکهتکه کردن روسیه در نظر گرفته بود اما با شکست این طرح نتیجه آن برای مردم اوکراین فاجعه بار بود.
مردم اوکراینی که سر مست از تشویق های رسانه های غربی خود را قهرمان جهان میدیدند امروز در خود اوکراین علیه زلنسکی و فساد وی تظاهرات گسترده ای براه انداخته اند و واقعیت را به قیمت نابودی کشور خود متوجه شده اند که در دنیایی هستیم که هیچ وقت غریبه ها برای نجات شما کاری نمیکنند مگر اینکه بخواهند از شما سو استفاده کنند.
فراموش نکنید که آمریکا و اسرائیل برای بسیاری از مردم در جاهای مختلف برنامههای مشابهی دارند. فرستادن مردان به جبههها و سنگرهای گلآلود، کشاندن زنان به بازار های فروش برده های جنسی ارزان و استفاده از نسلهای جدید به عنوان نیروی رزمی بی هویت و بی وطن که برای آمریکا بجنگند و غارت منابع کشورهای آنان برای بقای خود و پنهان کردن این موضوع با نظامیگری رادیکال طرح اصلی هژمون غرب برای مقابله با هژمون شرق هست.
تمام این اتفافات با فریب مردم یک کشور آغاز میشود که ابتدا با رسانه به آنها القا میکنند شما بدبخت ترین مردم روی زمین هستید که آب و برق و اینترنت ندارید و بقیه دنیا بهشت است و بعد ادعا میکند اگر با ما همراه شوید و اجازه بدهید کشور شما سقوط کند یا در طرح های ما وارد جنگ شود و شما این مشکلات کوچک جنگ را تحمل کنید ،بزودی همه شما ثروتمند و مرفه خواهید شد.
متاسفانه مردم بسیاری از کشورهای دنیا از جمله سوریه این سراب را باور کردند و به دام آمریکا افتاده یا خواهند افتاد.
دلیل اینکه اسرائیل فکر میکرد بعد از حمله به ایران مردم ایران به خیابان ها میریزند این بود که این طرح ها در سایر نقاط دنیا جواب داده بود اما انتظار آن را نداشتند که تمدن چند هزار ساله ایران و فرهنگ دینی ایران که برخواسته از گفتمان مقاومت شیعی است اینگونه تمام نقشه های آنان را نقش بر آب کند و به همين دليل طرح حمله آنها کاملا شکست خورد و امروز به کمک نوچه های رسانه ای و نفوذی های سیاسی خود به دنبال ضربه زدن به مردم ایران و به نوعی انتقام گرفتن از آنها با ایجاد سختی های بیشتر و طعنه زدن های مستمر هستند.
در این حالت تبدیل ایران به یک قدرت هستهای باعث خواهد شد که اندک امید این جماعت برای تغییر ذائقه مردم ایران بر باد رود.
نکته جالب اینجاست که خود مردم ایران به این موضوع واقف هستند و بیش از 90 درصد مردم جامعه ایران خواهان بدست آوردن بمب هسته ای هستند.
یاعلی
تیرماه ١۴٠۴
میلاد رضایی
انتشار مطالب تنها با درج نام نویسنده و لینک کامل زیر مجاز است.
https://eitaa.com/cityofsun
#تحلیل_اختصاصی | میلاد رضایی
یک موج رسانه ای راه افتاده از سوی یک سری لیدر های یک جریان رسانه ای خاص که بعد به سمت لیدرهای جریان ها غربگدا هم سرایت کرد که در آن لاريجانی را با فروغی مقایسه میکنند
اینکار ها را به عنوان بخشی از جنگ روانی مستقیم موساد MI6 و CIA در نظر بگیرد.
هدف از اینکار این هست که القا کنند شرایط امروز ایران مانند شرایط جنگ جهانی و اشغال ایران توسط بریتانیا و شوروی است که بعد کشور به یک وضعیت بسیار خطرناک رسید و فروغی کسی بود که بیانیه خفت بار استعفا رضا شاه را نوشت و سلطنت به محمد رضا منتقل شد.
میخواهند بگویند شرایط امروز ایران که در اوج قدرت خودش است را به مانند آن روزها ببنیید که تسلیم غرب شد و علی لاریجانی فردی است که مانند فروغی می آید کشور را به دست اشغالگران تسلیم میکند و رهبر قبلی کشور را با رهبری جدید که شبیه فردی مانند حسن روحانی است جابجا میکند.
تکرار میکنم بخش اعظم این جریان یک جنگ روانی کثیف است و شما براحتی میتوانید لیدرهای اصلی رسانه ای و سیاسی این جریان را بشناسید کسانی که دقیقا در نقش شعبان بی مخ های رسانه ای عمل میکنند و متاسفانه حاکمیت هم انگار در خواب است و کاری به این افراد ندارد و بخش دیگر هم تخریب غیر مستقیم لاریجانی هست که میخواهند کاری کنند که لاريجانی با فشار داخلی روبرو شود و به سمت این جریان که به صورت هفتگی در خانه فرش دزد جلسه دارند متمایل شود.
مابقی هم همان جریان رسانه ای دنباله رو این لیدرها هستند که همیشه سعی میکنند مطالب یک عده خاص را عینا تکرار کنند.
اولا ایران امروز دیگر آن کشور خراب زمان جنگ جهانی نیست و دوما یک تار موی رهبر ایران به تمام خاندان پهلوی می ارزد و ایشان کسی نیست که دستور تسلیم بدهد. بدون آنکه یک گلوله در مقابل دشمن شلیک شود و سوم مردم ایران دیگر مردم استعمار زده و تحقیر شده آن زمان نیستند.
ساختار های حاکمیتی ایران امروز آنقدر قوی است که در مقابل انواع و اقسام طرح های براندازی دشمنان خود که حداقل بیش نیمی از جهان تحت فرماندهی آمریکا ابرقدرت دنیا است به خوبی ایستادگی کرده که هیچ بلکه یاران ایران به تنهایی پوزه ارباب شما را به خاک مالیده اند.
ضمن اینکه علی لاريجانی هم با تمام ضعف های خود هرگز فروغی نیست و امیدوارم اون ضعف های گذشته را هم دیگر کنار بگذارد البته اگر امروز خود فروغی بود هم هیچ غلطی نمیتوانست بکند هرچند که ما در این 4 دهه کسانی داشتیم و داریم که فروغی ها را در جیب راست خود میگذارند اما باز در مقابل اراده مردم تو دهنی خوردند و خانه نشین شدند.
آقای لاریجانی هم بخواهد پایش را کج بگذارد انگشت کوچک حسن روحانی نمیشود که مورد نفرت شدید مردم ایران قرار دارد که حتی نمیتواند بدون کمتر از 20 محافظ دقایقی در بین مردم باشد و مورد عنایت مردم قرار نگیرد.
برای آنکه بهتر درباره جنایتی که در رسانه داره انجام میشه مطلع شوید کافی است درباره شخصیت نجس و کثیف فروغی که فراماسونر ضد ایرانی بود تحقیق کنید.
البته بخشی از این جریان به یک جنگ قدرت در پشت پرده بر میگردد که الیگارشی هایی که در این چند دهه قدرت زیادی بدست آورده اند نگران آن هستند که حاکمیت به فرماندهی رهبر انقلاب در شرایط کنونی دست به یک پاکسازی اساسی بزند.
در عمل رهبران اصلی این جریان به خوبی میدانند که اگر نتوانند تا مهر ماه ایران را به پای میز مذاکره و تسلیم با آمریکا نبرند بعدش باید یکی یکی در صف مجازات باشند چراکه که اربابان غربی آنها، تهدیدات زیادی کرده اند که پرونده های شما را افشا میکنیم و توله های شما که در کشورهای غربی اقامت دارند را اخراج کرده یا با آنها برخورد میکنیم.
با توجه به اتحاد کنونی مردم در مقابل دشمن، تنها امید دشمن به نفوذی ها و خائن های داخلی یا همان الیگارشی های قدرت است که سعی میکنند با هر حرفی امید مردم را ناامید کنند.
که اینبار خدا بدجوری توی دهن آنها خواهد زد. ان شاء الله.
حواستون باشه در این دام نیفتید و کسانی که این مطالب را منتشر میکنند رصد کنید و بشناسید که شرایط دشمن شناسی بهتر از امروز وجود نداشته است.
@CITYOFSUN
قصه پر درد قفقاز خاک مادری جدا شده
#تحلیل_اختصاصی | میلاد رضایی
حتما از دیدار علیف و پاشینیان در کاخ سفید و بازی جدید ترامپ اخبار زیادی شنیده اید، هرچند که یک ماه پیش در تحلیلی کامل این شرایط و دلایل آن را بیان کرده بودم اما نیاز است به عمق بیشتری از این بازیگردانی غرب بپردازیم.
در مورد خطر زنگزور در زمان خودش بارها هشدار داده بودم و مطالب زیادی را عرض کردم اما قضیه کنونی کاملا متفاوت است و دیگه ماهیتی به اسم زنگزور سابق وجود ندارد، کل ساختار تغییر کرده است و فقط نامی مانده بود که همان هم به کریدور ترامپ تغییر پیدا کرد.
این یعنی آخرین تیر بر پیکر دولت بی مبالات رجب طیب اردوغان که فکر میکرد با حراج کردن مرزهای شرقی خود میتواند داستان های گفته شده درباره کریدور ترکستان بزرگ را واقعی کند.
رویا هایی که متفکران غربی برای کنترل و هدایت دولت و به تبع آن ملت ترکیه برای اهداف خود آن را مطرح کرده بودند و عملا آن اتفاقی که از سال 2011 به بعد سعی کردند به آرامی در اوکراین رقم بزنند با اسم رمز #زنگزور از سال 2018 در ترکیه رقم خورد
اتفاقا یکی از بزرگترین بازندگان این طرح ترکیه خواهد بود و شما بزودی این موضوع را خواهید دید.
تاریخ در حال تکرار است.
بگذارید یک روایت تاریخی را برای شما نقل کنم.
200 سال پیش، بعد از آغاز جنگ های تجزیه یونان، وقتی امپراتوری عثمانی ناتوان از کنترل اوضاع شد به سراغ حاکم مصر رفت و از محمد علی پاشا درخواست کمک کرد.
مشاوران محمد علی پاشا به وی گفتند که در این جنگ ورود نکند زیرا برنامه مفصلی پشت آن است و اعلام کردند قدرت های اروپایی فرانسه و بریتانیا و روسیه نگران قدرت گرفتن دوباره عثمانی هستند.
در این میان یک نکته جالب بیان شد و آن این بود که از دهه ها قبل برای تجزیه بخشی از امپراتوری بزرگ عثمانی برنامه ریزی شده بود.
به عنوان مثال نامگذاری نام های تاریخی رایج در یونان باستان به طور ناگهانی در بین نوزادان مردم محلی افزایش یافته بود و داستان های اساطیری به صورت گسترده به کودکان آموزش داده میشد.
همچنین افزایش بازدید از اماکن مذهبی دورافتاده در عثمانی توسط مردمی که بعدا کشور یونان را بنا کردند به سرعت افزایش یافت و مردمی که نان خوردن خود بزور تهیه میکردند سعی میکردند به یک سفر تاریخی بروند و یا حداقل پای صحبت های افراد تاجر و مسافران می نشستند و از عظمت امپراتوری قدیمی خود در خاک عثمانی صحبت میکردند و در نهایت به آنها این موضوع القا شده بود که اگر میخواهید دوباره به اوج برگردید باید خاک خود را از دست اشغالگران نجات دهید. .
وقتی بدانید که هزینه این طرح توسط دو امپراتوری روسیه و انگلستان پرداخت میشد، بسیار تعجب میکنید.
بعداً با همین پول های کشورهای همسایه عثمانی گروه های پارتیزانی شکل گرفت و بعد به حمایت مستقیم خود کشورهای غربی و روسیه از استقلال یونانی ها رسید.
ترک ها وقتی فهمیدند که قضیه چیست که دیگر خیلی دیر شده بود و پایان خوبی برایشان وجود نداشت.
یکی از نکات مهم که امروز مدیران سیاست خارجه جمهوری اسلامی به آن بی توجه هستند این است که اتفاقا یکی از دلایل اصلی که دولت های ترکیه، امارات و کشورک های تازه تاسیس اطراف ایران به دستور سازمان های اطلاعاتی غربی از جمله انگلستان سعی کردند مشاهیر فارسی زبان را به اسم خودشان سند بزنند برای این است که ایرانی ها هویت گذشته خود را در این کشورها جستجو نکنند و چنین پروسه ای تکرار نشود.
حالا اگر به دوره کنونی برگردیم باز هم شاهد تکرار تاریخ هستیم و نکته جالب اینجاست که با یک جستجوی ساده میبینید که در دوره اخیر حتی با وجود نرخ پایین تولد، گذاشتن اسامی قدیمی در یونان اوج گرفته است و تمایل به بازدید از اماکن باستانی در ترکیه در بین یونانیان افزایش یافته است.(دولت ترکیه هم خوشحال است که ما توریست های همسایگان را جذب میکنیم)
حالا جالبتر میشود وقتی که بفهمید دقیقا شبیه همین پروسه را در کردستان سوریه در حال وقوع است و چنین روند مشابه ای در میان کرد های سوریه ای و رهبران پکک نیز آغاز شده و با قدرت تمام ادامه دارد.
مثل روز روشن است که هژمون غرب به رهبری آمریکا و عاملیت یونان به دنبال برنامه تجزیه ترکیه هستند و برای اینکار باید ترکیه را وارد درگیری با همسایگان کنند.
سند امضا شده دالان ترامپ همان تله اصلی برای ورود ترکیه به جنگ با همسایگان و تبدیل ترکیه به اوکراین دیگر است.
ساختارهای تجزیهطلب در ترکیه بی سر و صدا در حال فعالیت است و آمریکا دقیقا دنبال اجرای طرح خاورمیانه بزرگ است که قبل از آنکه فکر تجزیه ایران را به سر داشته باشند به سراغ تجزیه ترکیه خواهند رفت و آنچه دیروز بین علیف و پاشینیان رخ داده عملا آغاز دستور تجزیه ترکیه است و مطمئن باشید برای مردم ترکیه پایان خوبی نخواهد داشت.
کنترل کامل دولت فدرال آمریکا بر مردم واشنگتن به بهانه آزادی پایتخت از چنگ جرم و جنایت
#تحلیل_اختصاصی
در روز سهشنبه، ۱۲ اوت ۲۰۲۵، ترامپ،یک کنفرانس خبری مهمی در کاخ سفید برگزار کرد. در این نشست، ترامپ به همراه پم باندی، دادستان کل، و پیت هگسث، وزیر دفاع، اعلامیههای بزرگی در مورد وضعیت امنیتی واشنگتن دیسی ارائه دادند.
این کنفرانس مستقیماً خطاب به مردم آمریکا بود و حاوی سرنخهایی در مورد اقدامات آینده دولت فدرال بوده است.
ترامپ تأکید کرد که این روز، "روز آزادی دیسی" است و دولت فدرال پایتخت را از دست جنایتکاران پس خواهد گرفت. دلایل این اقدامات ریشه در آمار تکاندهنده جرم و جنایت، شکست سیستم محلی، و حوادث اخیر دارد که امنیت عمومی را تهدید کردهاند.
ابتدا، ترامپ با استناد به بخش ۷۴۰ قانون خودمختاری دیسی (District of Columbia Home Rule Act)، اعلام کرد که پلیس دیسی اکنون تحت کنترل مستقیم فدرال قرار میگیرد. پم باندی به عنوان فرمانده این عملیات منصوب شد و تری کول از اداره مبارزه با مواد مخدر (DEA) به عنوان کمیسر موقت معرفی گردید. دلیل این مداخله فدرال، ناکارآمدی پلیس محلی در برابر موج جرم است؛ ترامپ اعلام کرد که دیسی با نرخ قتل ۴۱ در هر ۱۰۰ هزار نفر، بالاترین نرخ در جهان را دارد – حتی بالاتر از بوگوتا در کلمبیا یا مکزیکوسیتی.
علاوه بر این، سرقت خودروها در پنج سال گذشته دو برابر شده و خودروجکینگ بیش از سه برابر افزایش یافته. این آمار نشاندهنده شکست کامل سیستم محلی است که تحت کنترل دموکراتها بوده و منجر به هرج و مرج شده.
در ادامه، پیت هگسث اعلام کرد که ۸۰۰ نیروی گارد ملی دیسی بلافاصله به خیابانها اعزام میشوند و واحدهای تخصصی اضافی در حالت آمادهباش قرار دارند. در صورت نیاز، نیروهای نظامی فدرال نیز وارد عمل خواهند شد. هگسث تأکید کرد که این نیروها "قوی و سختگیر" خواهند بود و در کنار پلیس محلی ایستادگی میکنند. دلیل این استقرار نظامی، نیاز فوری به بازگرداندن نظم است؛ ترامپ هشدار داد که اگر لازم باشد، ارتش را وارد میکند، زیرا جنایتکاران تنها با زور متوقف میشوند.
ترامپ همچنین به عملیات مخفی آخر هفته اشاره کرد که پیش از این کنفرانس آغاز شده بود. بیش از ۵۰۰ مأمور فدرال از سازمانهایی مانند FBI، ATF، DEA، پلیس پارک، و خدمات مارشال ایالات متحده مستقر شدهاند و دهها دستگیری انجام گرفته. عکسهای جنایتکاران دستگیرشده در کنفرانس نمایش داده شد. این عملیات بخشی از "هجوم فدرال" است که برای پاکسازی سریع طراحی شده و دلیل آن، جلوگیری از گسترش بیشتر جرم است که قبلاً به دلیل ضعف قوانین محلی تشدید شده.
یکی از محرکهای اصلی این اقدامات، حادثهای تکاندهنده بود: یک کارمند سابق DOGE که در دفاع از یک زن جوان در برابر خودروجکینگ، توسط گروهی از اراذل و اوباش به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفت. او با بینی شکسته، ضربه مغزی، و خونریزی شدید رها شد.
ترامپ این حادثه را به عنوان نمادی از وضعیت بحرانی دیسی توصیف کرد و گفت که چنین خشونتی دیگر تحمل نخواهد شد. این رویداد، که مستقیماً امنیت کارمندان دولتی را تهدید میکند، کاسه صبر دولت را لبریز کرد و منجر به این مداخله فوری شد.
ترامپ فلسفه اجرایی خود را نیز آشکار کرد: "جنایتکاران تا زمانی که به شدت سرکوب نشوند، عقبنشینی نمیکنند؛ این تنها زبانی است که میفهمند." او در مورد معترضانی که به پلیس تف میکنند، گفت: "اگر تف بیندازید، ضربه میخورید – ضربهای سخت." این رویکرد سختگیرانه ریشه در باور ترامپ دارد که قوانین نرم و ضعیف، جنایتکاران را جسور کرده و امنیت عمومی را نابود کرده است.(در بخش سیاست خارجی هم دقیقا همین اعتقاد را دارد که نباید ضعیف باشد و همیشه قلدری کند و برعکس اگر دولتی را دید که پالس ضعف می فرستد نه تنها مثل گاو شیرده وی را می دوشد بلکه تا میتواند آنها را تحقیر میکند )
در بخش دیگری، داگ برگوم، وزیر کشور، گزارش پیشرفت داد: بیش از ۷۰ اردوگاه بیخانمانها از زمان فرمان اجرایی ترامپ حذف شده و پلیس پارک ایالات متحده اکنون اجازه اجرای قانون را دارد. ترامپ افزود: "ما در حال خلاص شدن از شر محلههای فقیرنشین هستیم." دلیل این اقدام، ارتباط مستقیم اردوگاههای بیخانمان با جرم، مواد مخدر، و ناامنی است که دیسی را به "جهنم" تبدیل کرده.
ترامپ همچنین تغییرات گستردهای در سیستم وثیقه نقدی اعلام کرد: قوانین فدرال تغییر خواهند کرد تا وثیقه نقدی حذف شود، زیرا "هر جایی که وثیقه نقدی وجود دارد، فاجعه است." حمایت کنگره جمهوریخواه برای تصویب این قانون تضمین شده و این تغییرات فراتر از دیسی به شهرهایی مانند شیکاگو و لسآنجلس گسترش خواهد یافت. دلیل این اصلاح، آزاد شدن سریع جنایتکاران پس از دستگیری است که چرخه جرم را تکراری میکند.
احیای رهبری اپوزیسیون داخلی برای تقابل ایدئولوژیک در سطح رهبری
#تحلیل_اختصاصی | میلاد رضایی
همانطور که میبینید افرادی مانند حسن روحانی به میدان آمده اند و شانس خود را امتحان میکنند تا شاید بتوانند به عنوان رهبری فکری جبهه تسلیم در مقابل آمریکا و ارسال پالس های ضعف را به دست بگیرد و سیاست های تسلیم مطلق در مقابل عرب را در قالب یک نوع گفتمان ایدولوژی محور تئوریزه کند.
پایان حصر میرحسین موسوی و کروبی درواقع میتوانست این فرصت را ایجاد کند که فرد دیگری پشت دست آنها بازی اصلی را بدست بگیرد و آن دو نفر هزینه انتقال صحبت های وی را بپردازند اما چون این اتفاق رخ نداد شاهد ورود جهادی افراد دیگر در این عرصه هستیم که با اراده زیاد در جبهه های رسانه ای وارد شده اند و سعی میکنند تمام خطوط قرمز گذشته ایدئولوژیک حاکمیت و طرفداران حاکمیت را زیر پا بگذارند و یک عادی سازی انجام دهند تا بعد از آنها لیدرهای رسانه ای متصل به این جریانات وارد شده و این عادی سازی را اول در بستر سیاسیون و مدیران و نخبگان جامعه ادامه بدهند و در مرحله بعدی با انتشار گسترده در رسانه های جمعی این عادی سازی به بدنه جامعه منتقل شود.
به نظر میرسد آقای حسن روحانی میخواهد نقش یک رهبر اپوزیسیون داخلی را بازی کند و خانه وی به عنوان بیت کروبی سابق عمل کند تا محل تجمع و نقطه اشتراک همه گروه های اپوزيسيون که به تنهایی دیگه صدایی ندارند، باشد.
یادآور میشوم بعد از حمله اسرائیل و آمریکا در اوج مذاکرات، صدای تمام به اصطلاح طرفداران تفکرات هنجار شکن، جدایی طلب یا اپوزیسیون ضد حاکمیت یا غربگرا هایی که خواهان اصلاحات سنگین هستند، خاموش شد و مردم اینها رو کنار گذاشتند چون به واقعیت های جنگ با چشم خود نگاه کردند.
اینجاست که نیاز است فردی، مقام قطب فکری و رهبری کل جریان های مختلف داخل کشور که خواهان ضعف و تسلیم ایران هستند را بدست بگیره تا توان همه آنها یکباره جمع شود.
همین طرح در خارج از کشور نیز دو سال است که اجرا شده ساختار گروهک منافقین توسط آمریکا انتخاب شد و سعی کردند بعد از حذف حلقه قدیمی رهبران سوخته این گروهک تمامی مخالفان و دشمنان ایران را تحت محوریت همین گروهک منافقین و ساختار های آن جمع کنند که در عمل هم دیدیم تا حدی موفقیت آمیز بودند و افرادی که در حمله اسرائیل به اسرائیل کمک کردند و در داخل کشور به نوعی مزدور یا جاسوس اسرائیل بودند از همین ساختار بیرون آمدند ( نزدیک به دو سال پیش تحلیل نوشتاری این اتفاق رو در کانال گذاشتم و همانجا هشدار دادم اینها به دنبال چنین طرحی هستند. اون موقع همه میگفتند تحلیل اشتباه هست و عمر منافقین تمام شده است اما امروز میبینیم که اگر آن زمان به این موضوع توجه شده بود ساختار های اطلاعاتی و پدافند نرم ایران میتوانست بسیار بهتر عمل کند و اجازه تجمیع چنین نیروهای خائنی در داخل کشور ندهد )
به نظر میرسد رفتار های حسن روحانی در همین باره تعریف میشود که فعلا سعی میکند با توجه به حساسیت بالای مردم دو پهلو صحبت کند و مطمئن باشید اگر کسی کاری نکن بزودی بدون تعارف و مستقیم نظریات خودش را که در این سالها مجبور به صحبت در لفافه بود را به یکباره بیرون بریزد و به عنوان مهره جریان ساز بازی کند.
دستگاهای تصمیم ساز باید با سرعت وارد عمل شده و در برخورد با رفتار های سیاسیون سابق ایران بسیار متفاوت تر از قبل عمل کنند. چراکه دشمنان خارجی ایران به شدت احتیاج دارند یک فضای دو قطبی اغتشاشات گونه تک عاملی مانند سال ٨٨ یا ٩٨ در جامعه ایجاد کنند که اینبار روی جریانات مذهی حساب باز میکنند و این فضا نیاز به یک رهبر شناخته شده خصوصا با لباس روحانیت دارد.
از آنجایی که عملکرد حسن روحانی باعث شده در بین مردم جایگاه بسیار نامطلوب داشته باشد و بیشتر مورد غضب مردم است تا مورد احترام، تاکنون موفق نشده این جایگاه را بدست بیاورد اما نباید جادوی پول پاشی و رسانه و کمک خارجی در بخش سفید کردن افراد را دست کم گرفت.
فراموش نکنید چه افرادی حسن روحانی باشند یا نباشند دشمنان خارجی ما برنامه های خودشان را پیش خواهند برد و برای افزایش میزان یاس و التهاب در جامعه به سمت ایجاد دو قطبی های عجیب و غریب خصوصا در بخش مسائل مربوط به عقاید دینی و درگیری بین علما میروند.
دشمنان ایران اینگونه سعی میکنند وزنه در مقابل جایگاه کنونی رهبر ایران تعریف کنند چراکه می بینند بعد از حمله اسرائیل و آمریکا جایگاه رهبری در بین مردم به شدت باارزش تر و با نفوذ تر شده است و فعلا به بهانه تهدیدات جانی سعی میکنند از حضور رهبری در مراسم های گسترده مانند قبل جلوگیری کنند تا رهبری ایران نتواند حداکثر قدرت نرم خود را در پیش برد اهداف هژمون ایران پیاده کند