فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بایدن در جشن فارغالتحصیلی نیروی هوایی آمریکا، بازم این پاش به اون پاش سلام رسوند :)🤣🤣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بعد از انکه #دولت_برزیل به شهروندان اجازه کشتن #سارقین را داده است ،این وقایع دیده میشود. 🔞🔞🔞
ولی اینجا حتی اگر مامور قانون یک دزد رو بزنه مدتها گرفتاری خواهد داشت و به همین دلیل هست که اکثرا محافظه کار شدن و اقتدار ندارن.
✅ #نجاستخور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 جهان پیرامون ما شعور دارد و میفهمد ...
⭕️ آزمایش دکتر ایموتو دانشمند ژاپنی(که در دهه80 روی آب آزمایش کرده بود و همه دنیا دیدن و متحیر شدن) بر روی برنج که حرف و حرکت انسان را میفهمد...
عالم خلقت هوشمنداست
و خداوند فرمود:
سبح لله مافی السموات و الارض...
⭕️ برای همین خدا میفرمایید قبل از خوردن بسم الله بگویید.
کی جرات داره اسم خودش رو با اسم اون کسی که ازش متنفره اینجوری روی شیشه ازمایش کنه؟؟؟
#داستان
مردی یک طوطی را که حرف میزد، در قفس کرده بود و سر گذری ٠مینشست. اسم رهگذران را میپرسید و به ازای پولی که به او میدادند، طوطی را وادار میکرد اسم آنان را تکرار کند.
روزی حضرت سلیمان از آنجا میگذشت. حضرت سلیمان زبان حیوانات را میدانست. طوطی با زبان طوطیان به ایشان گفت: «مرا از این قفس آزاد کن.»
حضرت به مرد پیشنهاد کرد که طوطی را آزاد کند و در قبال آن پول خوبی از ایشان دریافت کند. مرد که از زبان طوطی پول درمیآورد و منبع درآمدش بود، پیشنهاد حضرت را قبول نکرد.
حضرت سلیمان به طوطی گفت: «زندانی بودن تو به خاطر زبانت است.» طوطی فهمید و دیگر حرف نزد. مرد هر چه تلاش کرد فایدهای نداشت. بنابراین خسته شد و طوطی را آزاد کرد.
👈بسیار پیش میآید که ما انسانها اسیر داشتههای خود، مخصوصا زبان خود هستیم.
حرکت افتخار آمیز دولت رییسی در خود_کفایی_گندم
🔴 قابل توجه کسانی که فقط به دولت رییسی انتقاد می کنند 👇
1⃣ دولت حسن روحانی در یک خیانتی بزرگ تولید داخلی گندم را از بالای ده میلیون تن به ۴ میلیون تن کاهش داد
2⃣ در دولت ربیسی قیمت خرید گندم از کشاورزان سه برابر شد و کشاورزان با دلگرمی به تولید گندم و فروش ان به دولت پرداختند
3⃣ در یک جهش انقلابی وخدمتی قابل ستایش(در سال اول دولت) تولیدگندم داخل را ازحدود۴میلیون تن به ۵ /۷ میلیون تن افزایش داد
🔵 حرکت دولت رییسی بسمت خود کفایی گندم خواهد بود
♦️ البته برخورد با دلال ها و قاچاقچیان باید جدی باشد
12.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 شیرین کاری عبدالحمید در نماز جمعه 😂
🔹 دمش گرم نمیزاره به هفته بکشه باعث خنده و شادی ملت شریف ایران میشه 😅😅
هدایت شده از اندیشه و قلم | احمد قدیری
هاشمی در سال ۸۹: دانشگاه آزاد جزء اموال ما است و در صورت فوت يکی از ما، فرزندانمان مالک آن خواهند بود!
تصویر وقف غیرقانونی دانشگاه آزاد با برآورد ۲۵۰ میلیارد دلار املاک و اموال، پس از خارج شدن مدیریت آن از دست هاشمی.
امضاء کنندگان وقف (تصاحب) نامشروع: هاشمی، جاسبی، موسوی و حسن مصطفوی
@GhadiriNetwork
📌 کیا هروقت در انتخاباتی شکست میخورند از مردم انتقام میگیرن؟
اما هروقت حتی با یه اختلاف بسیار جزئی برنده میشن میگن ایران دارای بزرگترین دموکراسی در جهانه؟⁉️
💎کیا بودن که با #نفوذ در وزارت اطلاعات، بعنوان سربازانِ گمنامِ #سعید_حجاریان باعث بزرگترین بدنامیِ جمهوری مقدس اسلامی ما شدن؟
کیا بخاطر بدنام نمودن مقام معظم رهبری و آیتالله مصباحیزدی #قتل_های_زنحیرهای رو رقم زدن؟
_چرا خاتمی اجازه تحقیق در اینزمینه رو صادر نکرد؟
💎چه کسی #مسعود_کشمیری رو وارد نخستوزیری کرد؟
چه کسی ایشون رو برای دبیریِ شورای عالی امنیت ملی به شهید رجایی پیشنهاد داد؟
مسعود𓄂𓆃فدک
_چه کسانی
به دروغ اسم این منافق رو در بین اسامی شهدا گنجاندن؟
_چرا پس از چند دهه هنوز هم پرونده انفجار دفتر نخستوزیری بصورت کامل بسته نشده؟
💎چه کسی ادعای تبعیت از #قانون رو داشت اما قبل از پایان وقتِ قانونی رایگیری و قبل از بسته شدنِ دربهای حوزهها، در جمع رسانهها حاضر شد و خودشو پیروز انتخابات اعلام کرد؟
چه کسی در رقابت با آراء باطله شکست خورد، اما مدعی #تقلب در انتخابات هم بود؟
کیا همیشه طلبکارن؟
💎چه کسی در نامه بدون #سلام به رهبری از [ آتشفشانهایی که از درون سینههای سوزان تغذیه میشوند] گفت؟
کی فرمان شورشهای خیابانی را با گفتنِ [ اگر #تقلب شد بریزید تو خیابونا ] صادر کرد؟
چه کسی در مصاحبه با BBC مرزهای عقل و منطق را با ارائه تئوری #داماد_لرستان جابجا کرد؟
💎کیا در سال ۸۴ وقتی احمدینژاد رئیسجمهور شد و #خاوری رو برکنار کرد، بعنوان نمایندگان مجلس بهش نامه نوشتن و گفتن؛ خاوری مدیرِ نمونه دوران خاتمی بوده!
و با فشار و شانتاژ خاوری رو به احمدینژاد تحمیل کردن؟
کیا سال ۹۲ نامه استرداد خاوری به ایران رو از #اینترپل پس گرفتن؟
💎کیا پس از شکست و فضاحت در برجام به دنبال امضای خیانتهای #FATF و #پالرمو بودند و برای تحمیل خلعسلاح موشکی معیشت مردم رو گروگان گرفتن؟
چه جنایتکاری در مقام ریاست شورای عالی امنیت ملی با نیشخند به مردمِ عصبانی مدعی شد که از گرانی ٣٠٠ درصدری بنزین اطلاع نداشته؟
_نگم دیگه،
💎 چه کسانی همین الان به دنبال هل دادن ایران به جنگ با طالبان هستند؟
بااینکه خودشون میدونن که افغانستان همون نقش تله برای ایران رو داره، مثل تلهی اوکراین برای روسیه
👈 و بالاخره چه کسانی این روزها به بهانه #حجاب به دنبال تحریک قشر مذهبی جامعه هستند و از ریخته شدن خون در خیابانها حرف میزنند؟
⭐️ مراقب این عوامل نفوذی پنهان و جریان رسانهای پیدای إفساد طالبان باشیم.
مراقب #بابیهای_مخفی رسوخ کرده در بین اقشار متدین و مذهبی جامعه باشیم،
اینها خیرخواه ما نیستند.
✍رسولیسم
13.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺 یک شهروند حدود یک ساعت در خیابان های منکور کانادا قدم زده است. در یک دقیقه با سرعت تند بخشی از این پیاده روی را می بینید
احتمالا آمریکا ، اروپا و کانادا به زودی مجبور شوند فیلم برداری از معابر را هم غیر قانونی اعلام کنند.
باور ندارید؟ فیلم را ببینید.
میگن کسی به دوغ خودش نمیگه ترشه...
منافقین خارج نشین چاره ای ندارن جز اینکه بگن ما توی اروپا .. داخل بهشت برین زیست میکنیم و ایران سیاه وجهنمه...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سریال جدید صهیونیست ها درباره سردار سلیمانی!
🔺سریال "اشباح بیروت"، محصول مشترک آمریکا و اسرائیل درباره حاج قاسم
✍دشمن داره قهرمان ملتهای مسلمان رو اونطور که خودش میخواد به جهان معرفی میکنه؛ از مسئولین متولی تو ایران چه خبر؟
☘ سلام بر ابراهیم ☘
💥قسمت دوازدهم: پورياي ولي
✔️راوی : ايرج گرائي
🔸مسابقات #قهرماني باشگاهها در سال 1355 بود. مقام اول مسابقات، هم #جايزه نقدي ميگرفت هم به انتخابي کشور ميرفت. ابراهيم در اوج آمادگي بود. هرکس يک مسابقه از او ميديد اين مطلب را تأييد ميكرد. مربيان ميگفتند:امسال در 74 کيلو کسي #حريف ابراهيم نيست.
🔸مسابقات شروع شد. ابراهيم همه را يکي يکي از پيش رو برم يداشت. با چهار کشتي که برگزار کرد به نيمه نهائي رسيد. کشتيها را يا ضربه ميکرد يا با #امتياز بالا ميبُرد.
🔸به رفقايم گفتم: مطمئن باشيد، امسال يه کشتي گير از باشگاه ما ميره تيم ملي. در ديدار نيمه نهائي با اينکه حريفش خيلي #مطرح بود ولي ابراهيم برنده شد. او با اقتدار به فينال رفت.
حريف پاياني او آقاي «محمود.ك» بود. ايشان همان سال قهرمان مسابقات ارتش هاي جهان شده بود.
🔸قبل از شروع #فينال رفتم پيش ابراهيم توی رختکن و گفتم: من مسابقه هاي حريفت رو ديدم. خيلي ضعيفه، فقط ابرام جون، تو رو خدا دقت كن. خوب کشتي بگير، من مطمئنم امسال برا تيم ملي انتخاب ميشي.
🔸مربي، آخرين توصيه ها را به #ابراهيم گوشزد ميکرد. در حالي که ابراهيم بندهاي کفشش را ميبست. بعد با هم به سمت تشک رفتند. من سريع رفتم و بين تماشاگرها نشستم. ابراهيم روي تشک رفت. حريف ابراهيم هم وارد شد. هنوز داور نيامده بود. ابراهيم جلو رفت و با #لبخند به حريفش سلام كرد و دست داد. حريف او چيزي گفت كه متوجه نشدم. اما ابراهيم سرش را به علامت تائيد تکان داد. بعد هم حريف او جائي را در بالاي سالن بين تماشاگرها به او نشان داد!
🔸من هم برگشتم و نگاه کردم. ديدم پيرزني تنها، تسبيح به دست، بالاي سکوها نشسته. نفهميدم چه گفتند و چه شد. اما ابراهيم خيلي بد کشتي را شروع کرد. همه اش #دفاع ميکرد. بيچاره مربي ابراهيم، اينقدر داد زد و راهنمائي کرد که صِدايش گرفت. ابراهيم انگار چيزي از فريادهاي مربي و حتي داد زدنهاي من را نميشنيد. فقط وقت را تلف ميکرد!
🔸حريف ابراهيم با اينکه در ابتدا خيلي ترسيده بود اما #جرأت پيدا کرد. مرتب حمله ميکرد. ابراهيم هم با خونسردي مشغول دفاع بود. داور اولين اخطار و بعد هم دومين اخطار را به ابراهيم داد. در پايان هم ابراهيم سه اخطاره شد و #باخت و حريف ابراهيم قهرمان 74 کيلو شد!
وقتي داور دست حريف را بالا م يبرد ابراهيم خوشحال بود! انگار که خودش قهرمان شده! بعد هر دو کشت يگير يکديگر را بغل کردند.
🔸حريفِ ابراهيم در حالي که از خوشحالي گريه ميکرد خم شد و دست ابراهيم را بوسيد! دو کشتي گير در حال خروج از سالن بودند. من از بالاي سکوها پريدم پائين. باعصبانيت سمت ابراهيم آمدم. داد زدم و گفتم: آدم عاقل، اين چه وضع کشتي بود؟ بعد هم از زور عصبانيت با مشت زدم به بازوي ابراهيم و گفتم: آخه اگه نميخواي کشتي بگيري بگو، ما رو هم معطل نکن. ابراهيم خيلي #آرام و با لبخند هميشگي گفت: اينقدر #حرص نخور!
🔸بعد سريع رفت تو رختکن،لباسهايش را پوشيد. سرش را پائين انداخت و رفت.
از زور عصبانيت به در و ديوار مشت ميزدم. بعد يك گوشه نشستم. نيم ساعتي گذشت. کمي آرام شدم. راه افتادم که بروم. جلوي در ورزشگاه هنوز شلوغ بود. همان حريف فينال ابراهيم با مادر و کلي از فاميلها و رفقا دور هم ايستاده بودند. خيلي #خوشحال بودند. يکدفعه همان آقا من را صدا کرد. برگشتم و با اخم گفتم: بله؟! آمد به سمت من و گفت: شما رفيق آقا ابرام هستيد، درسته؟ با عصبانيت گفتم: فرمايش؟!
🔸بي مقدمه گفت: آقا عجب رفيق با مرام يداريد. من قبل مسابقه به آقا ابرام گفتم، شک ندارم که از شما ميخورم، اما هواي ما رو داشته باش، #مادر و برادرام بالاي سالن نشستند. كاري كن ما خيلي ضايع نشيم. بعد ادامه داد: رفيقتون سنگ تموم گذاشت. نميدوني مادرم چقدر خوشحاله. بعد هم گريه اش گرفت و گفت: من تازه #ازدواج کرد هام. به جايزه نقدي مسابقه هم خيلي احتياج داشتم، نميدوني چقدر خوشحالم. مانده بودم كه چه بگويم. کمي سکوت کردم و به چهر هاش نگاه كردم.
🔸تازه فهمیدم ماجرا از چه قرار بوده. بعدگفتم: رفيق جون، اگه من جاي داش ابرام بودم، با اين همه تمرين و سختي کشيدن اين کار رو نميکردم. اين کارا مخصوص آدماي بزرگي مثل آقا ابرامه. از آن پسر خداحافظي کردم. نيم نگاهي به آن پيرزن خوشحال و خندان انداختم و حرکت کردم. در راه به کار ابراهيم فکر ميکردم. اينطور گذشت کردن، اصلاً با عقل جور درنمياد!
🔸با خودم فکر ميکردم، پوريايِ ولي وقتي فهميد حريفش به قهرماني در مسابقه احتياج دارد و حاکم شهر، آنها را اذيت کرده، به حريفش باخت. اما ابراهيم...
ياد تمرينهاي سختي که ابراهيم در اين مدت کشيده بود افتادم. ياد لبخندهاي آن پيرزن وخوشحالي آن جوان، يكدفعه گريه ام گرفت. عجب آدميه اين ابراهيم!
📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 👉
شهید #ابراهیم_هادی🌹
☘ سلام بر ابراهیم ☘
💥قسمت دوازدهم: پورياي ولي
✔️راوی : ايرج گرائي
🔸مسابقات #قهرماني باشگاهها در سال 1355 بود. مقام اول مسابقات، هم #جايزه نقدي ميگرفت هم به انتخابي کشور ميرفت. ابراهيم در اوج آمادگي بود. هرکس يک مسابقه از او ميديد اين مطلب را تأييد ميكرد. مربيان ميگفتند:امسال در 74 کيلو کسي #حريف ابراهيم نيست.
🔸مسابقات شروع شد. ابراهيم همه را يکي يکي از پيش رو برم يداشت. با چهار کشتي که برگزار کرد به نيمه نهائي رسيد. کشتيها را يا ضربه ميکرد يا با #امتياز بالا ميبُرد.
🔸به رفقايم گفتم: مطمئن باشيد، امسال يه کشتي گير از باشگاه ما ميره تيم ملي. در ديدار نيمه نهائي با اينکه حريفش خيلي #مطرح بود ولي ابراهيم برنده شد. او با اقتدار به فينال رفت.
حريف پاياني او آقاي «محمود.ك» بود. ايشان همان سال قهرمان مسابقات ارتش هاي جهان شده بود.
🔸قبل از شروع #فينال رفتم پيش ابراهيم توی رختکن و گفتم: من مسابقه هاي حريفت رو ديدم. خيلي ضعيفه، فقط ابرام جون، تو رو خدا دقت كن. خوب کشتي بگير، من مطمئنم امسال برا تيم ملي انتخاب ميشي.
🔸مربي، آخرين توصيه ها را به #ابراهيم گوشزد ميکرد. در حالي که ابراهيم بندهاي کفشش را ميبست. بعد با هم به سمت تشک رفتند. من سريع رفتم و بين تماشاگرها نشستم. ابراهيم روي تشک رفت. حريف ابراهيم هم وارد شد. هنوز داور نيامده بود. ابراهيم جلو رفت و با #لبخند به حريفش سلام كرد و دست داد. حريف او چيزي گفت كه متوجه نشدم. اما ابراهيم سرش را به علامت تائيد تکان داد. بعد هم حريف او جائي را در بالاي سالن بين تماشاگرها به او نشان داد!
🔸من هم برگشتم و نگاه کردم. ديدم پيرزني تنها، تسبيح به دست، بالاي سکوها نشسته. نفهميدم چه گفتند و چه شد. اما ابراهيم خيلي بد کشتي را شروع کرد. همه اش #دفاع ميکرد. بيچاره مربي ابراهيم، اينقدر داد زد و راهنمائي کرد که صِدايش گرفت. ابراهيم انگار چيزي از فريادهاي مربي و حتي داد زدنهاي من را نميشنيد. فقط وقت را تلف ميکرد!
🔸حريف ابراهيم با اينکه در ابتدا خيلي ترسيده بود اما #جرأت پيدا کرد. مرتب حمله ميکرد. ابراهيم هم با خونسردي مشغول دفاع بود. داور اولين اخطار و بعد هم دومين اخطار را به ابراهيم داد. در پايان هم ابراهيم سه اخطاره شد و #باخت و حريف ابراهيم قهرمان 74 کيلو شد!
وقتي داور دست حريف را بالا م يبرد ابراهيم خوشحال بود! انگار که خودش قهرمان شده! بعد هر دو کشت يگير يکديگر را بغل کردند.
🔸حريفِ ابراهيم در حالي که از خوشحالي گريه ميکرد خم شد و دست ابراهيم را بوسيد! دو کشتي گير در حال خروج از سالن بودند. من از بالاي سکوها پريدم پائين. باعصبانيت سمت ابراهيم آمدم. داد زدم و گفتم: آدم عاقل، اين چه وضع کشتي بود؟ بعد هم از زور عصبانيت با مشت زدم به بازوي ابراهيم و گفتم: آخه اگه نميخواي کشتي بگيري بگو، ما رو هم معطل نکن. ابراهيم خيلي #آرام و با لبخند هميشگي گفت: اينقدر #حرص نخور!
🔸بعد سريع رفت تو رختکن،لباسهايش را پوشيد. سرش را پائين انداخت و رفت.
از زور عصبانيت به در و ديوار مشت ميزدم. بعد يك گوشه نشستم. نيم ساعتي گذشت. کمي آرام شدم. راه افتادم که بروم. جلوي در ورزشگاه هنوز شلوغ بود. همان حريف فينال ابراهيم با مادر و کلي از فاميلها و رفقا دور هم ايستاده بودند. خيلي #خوشحال بودند. يکدفعه همان آقا من را صدا کرد. برگشتم و با اخم گفتم: بله؟! آمد به سمت من و گفت: شما رفيق آقا ابرام هستيد، درسته؟ با عصبانيت گفتم: فرمايش؟!
🔸بي مقدمه گفت: آقا عجب رفيق با مرام يداريد. من قبل مسابقه به آقا ابرام گفتم، شک ندارم که از شما ميخورم، اما هواي ما رو داشته باش، #مادر و برادرام بالاي سالن نشستند. كاري كن ما خيلي ضايع نشيم. بعد ادامه داد: رفيقتون سنگ تموم گذاشت. نميدوني مادرم چقدر خوشحاله. بعد هم گريه اش گرفت و گفت: من تازه #ازدواج کرد هام. به جايزه نقدي مسابقه هم خيلي احتياج داشتم، نميدوني چقدر خوشحالم. مانده بودم كه چه بگويم. کمي سکوت کردم و به چهر هاش نگاه كردم.
🔸تازه فهمیدم ماجرا از چه قرار بوده. بعدگفتم: رفيق جون، اگه من جاي داش ابرام بودم، با اين همه تمرين و سختي کشيدن اين کار رو نميکردم. اين کارا مخصوص آدماي بزرگي مثل آقا ابرامه. از آن پسر خداحافظي کردم. نيم نگاهي به آن پيرزن خوشحال و خندان انداختم و حرکت کردم. در راه به کار ابراهيم فکر ميکردم. اينطور گذشت کردن، اصلاً با عقل جور درنمياد!
🔸با خودم فکر ميکردم، پوريايِ ولي وقتي فهميد حريفش به قهرماني در مسابقه احتياج دارد و حاکم شهر، آنها را اذيت کرده، به حريفش باخت. اما ابراهيم...
ياد تمرينهاي سختي که ابراهيم در اين مدت کشيده بود افتادم. ياد لبخندهاي آن پيرزن وخوشحالي آن جوان، يكدفعه گريه ام گرفت. عجب آدميه اين ابراهيم!
📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 👉
شهید #ابراهیم_هادی🌹