#هیوا
وسط داد و بیداد و دعوا یهو گفت : " منم "
حواسم نبود اصلا بپرسم یعنی چی منم ؟!
منم چی ؟ فحشه ؟ بد و بیراهه ؟ چیه این منم ؟؟
اما وقتی یه بار دیگه گفت منم ،
دیگه سکوت نکرد . داد زد : " منم . منم . اینی که داری باهاش میجنگی منم !
دشمن نیست ، غریبه نیست ، رهگذر کوچه خیابونم نیست ، منم !!
نه شمشیر دستمه ، نه سنگر گرفتم جلوت نه قراره باهات بجنگم .
ببین دستام بالاست ، تسلیمم .
نه از ترس و نه بخاطر ناحق بودنم .
فقط به حرمت عشقی که گاهی تو از یاد میبریش .
یه وقتایی اگه سکوت میکنم در برابرت برای این نیست که حرفی برای گفتن ندارم یا نمی تونم جواب حرفاتو بدم .
فقط برای اینه که حالیمه قرار نیست خراب کنیم چیزیو !
اگه بحثی هم هست برای بهتر شدنمونه .
یادم نمیره اینی که جلوم وایساده « تویی » .
ولی تو انگار یادت میره اینی که داری زخم رو زخمش میزنی « منم » !
@hiva_channel
در مجموع من دلیلی برای شِکوه کردن از تنهایی و نداشتن کسی که بتوان به او اعتماد کرد، نمیبینم. بی تردید تنهایی هیچ امتیازی را از من سلب نمیکند و چه بسا بی دردسر نیز هست.
#فرانتس_کافکا
@U_Yekzan
#کافه_نادری
نباید یادتون بره که زندگی خیلی کوتاهه، همدیگه رو بغل کنید، به هم بگید که همدیگه رو دوست دارید، خیانت نکنید، برای هم وقت بذارید، به خودتون اهمیت بدید، چیزی که دوست داریدو بپوشید، یه وقتایی برای خودتون هدیه های کوچیک بگیرید، جاهایی که دوست دارید برید، چیزای جدید امتحان کنید، میز آخر کلاس مدرسه یا دانشگاه بخوابید، دلتون پر شد و وایب منفی داشتید گریه کنید و تو خودتون نریزید، زیر دوش حموم آواز بخونید، برید جنگل چادر بزنید، برید ساحل پا برهنه قدم بزنید، زیر بارون یه فنجون قهوه بخورید، شب بالا پشت بوم بخوابید، اخر هفته های زمستون برید خارج شهر و تو سرما آش داغ بخورید، نباید یادتون بره که زندگی کنید.
@naderi_cafe | ماهسو
در من روح درد کشیده و غمگینیست از شمالیترین قطب و دورافتادهترین سرزمین.
هنوز هم گاهی سکوت و انزوای یخ زدهاش دنیای مرا بههم میریزد.
میان خوابهای هراسانگیزم، در کلبهی برفی متروکهای کز کردهام، آتشی روشن کرده و تنهاییام را میان سوسوی غریبانهاش میسوزانم.
هراس من از شبهای قطبی سرد و ساکتیست، که صبح نمیشود!
هراسِ من از آسمان بی خورشید،
هراس من از تنهایی مرموزیست، که عشق و احساس مرا در هم پیچیده...
در من؛
روح مهربان و سی هزار سالهایست از قبایل سرخپوست.
به دنبال آرامشی سحر آمیز، به دنبال دوستی و صلح ...
من تنهاییِ کوهستان را خوب میشناسم،
آوای جنگل به گوشهای خستهی من، بیگانه نیست.
من در دلِ زیباترین خوابهایم؛
جایی میانِ دشتهای بِکر، چادری زدهام،
بی هیچ حصار، بیهیچ اجبار و بیهیچ انزجار...
آزادی و فراغتم را با فلوتِ کهنهای میانِ تار و پود طبیعت مینوازم.
من از چشمان وحشیِ گرگها و از نگاهِ مغرورِ بوفها نمیترسم،
با خرسهای ایستاده و اسبهای وحشی کوهستان، عجین شدهام.
من تجسمِ روشنی از عبورم،
بیزارم از ماندن، از نشستن، از تکرار...
در من تناقضِ بیگانه و ترسناکیست!
گاهی خوبِ خوبم،
گاهی درمانده و بی رمق...
من؛
نه انزوای سرد قطب را میخواهم،
نه وحشت و اضطراب دنیای امروز را.
خستهام،
میخواهم به قبیلهام برگردم.
#ماهور
@U_Yekzan
#کافه_نادری
اگه مدت هاست به خاطر چیزی یا کسی
خودتو اذیت میکنی، این جملهی
فروغ فرخزاد رو با خودت تکرار کن
تا قلبت آروم بگیره که میگه:
دلت را بتکان اشتباهاتت وقتی افتاد روی زمین
بگذار همان جا بماند فقط از لابه لای اشتباههایت
یک تجربه را بیرون بکش قاب کن و بزن به دیوار دلت
اشتباه کردن اشتباه نیست
در اشتباه ماندن اشتباه است...!
@naderi_cafe | قهوه سرد