اوبونتو|ubuntu
با عاطیم؟ اگه چت منظورته شاید کمتر از ۲۰ ثانیه حتی😂.
زیاد چت نمیکنیم چی بشه با هم حرف بزنیم🦦.
اوبونتو|ubuntu
زیاد چت نمیکنیم چی بشه با هم حرف بزنیم🦦.
ولی خوب " لیلو " یِ منه دیگه :)
امروز فازِ " ما فقط یه بار زندگی میکنیم " ؛
" از لحظاتت لذت ببر، این لحظه ها دیگه تکرار نمیشه" ؛
" چه قدر امروز همه چی زیباس " ؛
" به به! چه هوایِ خوبی " و و و .
برداشته بودم و کل مسیر تا خونه رو پیاده تو این گرما اومدم و یه نیم ساعتی تو راه بودم .
اولش همه چی قیشنگ بود ولی آخراش دیگه به . . خوردن افتادم🤣.
اوبونتو|ubuntu
امروز فازِ " ما فقط یه بار زندگی میکنیم " ؛ " از لحظاتت لذت ببر، این لحظه ها دیگه تکرار نمیشه" ؛ "
اوایلش :
عه چه خیابون تمیزی .
عه چه گوربه های نانازی .
عه چقدر همه چی خوبه ، من چه قدر خوشبختم .
حتی نفس عمیق کشیدن 🤣.
آخراش :
توف به من.
توف به این گرما .
توف به این تصمیمایی که تو زندگیم گرفتم .
خدایااا من خستم من گشنمه میشه تموم شه مسیر🤣
اوبونتو|ubuntu
گفتگو های لورفته از لحظات آخر مسیر بین منُ این مسیرُ گرما 🦦🤣:
اوبونتو|ubuntu
امروز فازِ " ما فقط یه بار زندگی میکنیم " ؛ " از لحظاتت لذت ببر، این لحظه ها دیگه تکرار نمیشه" ؛ "
تاثیر آهنگِ " بابا به به " شایع هم میتونه باشه 🦦. .
مراقب ورودی های جسمی ُ ذهنیتون باشید .
اونا دقیقا سلامت بدنی شما ، روحی شما و شخصیت شما رو شکل میدن!
خوب!
بازم شهر خالی خانه خالی تر .
همه رفتن دنبال کاراشون منم برم به درسام برسم🦦.
وقتی مامانم داره خواهرمُ به خاطر اخلاق و کارهاش دعوا میکنه و من نمیتونم هیچکاری براش بکنم ، ولی میتونم دعوا رو بدتر کنم🤌🏻😔.
هیچ موقع پلی لیست منظم ُ تر و تمیزی نداشتم .
اینجوره که از اهنگ وطنی میزنیم به غیر وطنی دو دقیقه فاز چیز ناله پنج دقیقه یه فاز دیگه .
بله🦦🕶.
هفت پاشدم .
بعد از انجام کارایِ غیر بهداشتی ُ شخصی😂 ، صبحونه خوردم .
اعضای خانواده رو راهی کردم .
بعد مثلِ خانومایِ خونه دار و کدبانو، خونه رو تمیز کردم( جارو و دستمال کشی) ؛
تو گوشی گشتم 🦦.
یه مرور ریزی از درس کردم .
ناهار درست کردم رفتم خونه عمم😂.
دستمُ سوزوندم🤣.
اوبونتو|ubuntu
الانم مدرسه ام
بچه ها واقعا یکی از جاهایی که منُ شارژ میکنه مدرسه اس .
محیطش پر از محدودیت و کسل کننده اس ، اما معاشرت با معلما و بچه ها رو دوست دارم .
روزایی که واسه یه ساعتم که شده میرم مدرسه احساس میکنم اشتیاقم واسه درس خوندنم بیشتره مثل امروز
و اینکه نمیدونم چرا اما همه انگار به کنکور من امیدوارن🤣 ؛ از معلمای خودمون که بگذریم .
دبیر هویت که کلا من با ایشون سه جلسه کلاس داشتم احوالمُ از آجیم مدام میگیره و خیلی انگیزه میده ؛
دبیر تاریخمون که مالِ پارساله و من امسال باهاش کلاسی نداشتم امروز کلی حالمو خوب کرد من اینجور بودم که اینسری فلان شده و بلا بلا بلا . اون با لحنِ مهربونش گفت که " مهم اینه تسلیم نشی و باز ادامه بدی " .
اینقدر دوسش دارم که دوسش دارم😍🤣.