گاهی اوقات از اینکه چنل دارم خیلی احساس ِخوبی میگیرم.
میدونید چنل داشتن میتونه دوست داشتنی باشه؛
اونجایی که باعث میشه تو ریزبین تر بشی نسبت به جزئیات ، به جزئیات توجه میکنی چون میدونی یه جایی هست که بعدا ًمیتونی نتیجه ی ِهمین به جزئیات دقیق شدنت رو بگی.
باعث میشه دلخوشی های ِکوچیک و پاک رو شکار کنی و ازشون لذت ببری؛ یا حتی به اشتراک بذاریشون.
باعث میشه با آدمای ِجدید آشنا بشی ؛ گاهی دوستی های ِقشنگی رو به وجود میاره.
و . . .
اینها باعث میشه که گاهی خوشحال بشم و خدا رو شکر کنم که اینجور جای ِامن و دوست داشتنی ای دارم که باعث شده به جزئیات و دلخوشی هایِ کوچیک توجه داشته باشم و اتفاقات ِخوبی واسم رقم بخوره:')!
هدایت شده از - رویاهای مبهم؛🇵🇸 -
میگفت: اگه زندگیت ته کشید بشین با ته دیگش حال کن؛ هی نشین بگو به آخرش رسیدم!:)🌱🌻
اوبونتو|ubuntu
-امروز روو میز خالم این یادداشتم رو که برمیگرده به چند سال پیش دیدم؛ و حقیقتا ًنمیدونم خوشحالیم رو
بچه تر که بودم زیاد واسه کسایی که دوسشون داشتم نقاشی میکشیدم یا حتی نامه مینوشتم؛
اوبونتو|ubuntu
بچه تر که بودم زیاد واسه کسایی که دوسشون داشتم نقاشی میکشیدم یا حتی نامه مینوشتم؛
یادمه در یکی از کمد دیواریای ِاتاق خیاطی ِخاله نرگسم رو پر کرده بودیم از نقاشی🦦✨. .
یا یه نقاشی کشیده بودم واسه خاله نصرتم و چسبونده بود روو یخچالشون🤏🏻💗.