اون اول اولا گفته بودم یه بار که کار اجرا انجام می‌دم🎤✨. چون دانش آموز بودم ، اجراها تا جایی دانش آموزی بود . . و چه‌قدر اولین اجرای ِرسمی‌ام رو دوست دارم ، توو فرمانداری بود و به مناسبت هفته معلم و تقدیر از معلمای‌ ِعزیز🤏🏻 ، و اون‌موقع خیلی از اطرافیان حتی فهمیدن که من کلاس میرم و وارد این‌کار شدم. یادش بخیر چه‌قدر همه تشویقم کردن و بهم انگیزه دادن🥲🤌🏻 . .

اما ‌ . . امسال و حتی از وقتی بهم گفتن کنکوری ، هیچ اجرایی رو دیگه انجام ندادم و فکر می‌کنم آخرین اجرای ِرسمی‌ام مال هفته معلم ِپارسال باشه که با استاد و یکی از دوستای خوبم انجامش دادیم🦦🕶؛

هیجان و شور و شوق و انرژی دیروزم به‌خاطر همین بود💁🏻‍♀ ، از شهرداری باهام تماس گرفته بودن ، واسه افتتاحیه🦦😂.

این‌قدر غیر منتظره بود که بدون هیچ سخنی گفتم برنامه رو برام بفرستن ایتا ، این‌که مهمونا کی هستن و . . .🤣

و داخل پرانتز می‌خوام از بچه‌هامون تشکر کنم . بچه‌هایی که بودنشون کنارم خیلی دوست داشتنیه ، و همیشه باعث قوت قلب منن و ارزشمندن برام و دوسشون دارم هرجور که باشن با همه‌ی ِتفاوتایی که ممکنه داشته باشیم ، عاشقشونم. همون بچه‌هایی که توو ناامیدی به دنبال امید می‌گردیم-🫀🦋-!

این اجرا باعث شد که دیروز برم پیش استادم ، و بعد از مدت‌ها دیدمش و راهی کربلا بود✨، اینم بگم صحبت با این استاد همیشه واسه من خیلی دوست داشتنیه و خب من ایشونو یه آدم امن می‌دونم همیشه . . به هر حال چسبید صحبت باهاشون:)

از اجرا بگم ؟

خب تجربه اولم نبود و همین باعث میشد تا بی برنامگی‌ها زیاد منو نگران نکنه🦥!

دست نگه داریم و برای چند ثانیه از اجرا و صحبت ازش بگذریم. بیاید از این فرشته صحبت کنیم که همیشه حتی اگه کنارم نباشه ، انرژی ، حال خوب و دعاش همراهمه✨🧡.

بعد از این پیام بهم زنگ زد و گفت توو راه که داشتم می‌رفتم مرکز تو رو دیدم مامانی و بترکون:)✨!