https://eitaa.com/ubuntus/4691
خدا نکنه، این چه حرفیه❤️🩹!
من یهکم بالاتر آیدیم رو گذاشتم اگه هنوز دلت میخواد بیای پیویم، حتماً بیا✨..
هدایت شده از ‹ 𝙋𝙖𝙣𝙖𝙝𝙦𝙖𝙝 | 🇵🇸 ›
ما را از سادگی ترساندهاند .
هیچ کس نگفت ؛
سادگی هم خوب است .
هیچکس نگفت ؛
ساده که باشی ساده میخندی ،
ساده شاد میشوی ،
ساده ذوق میکنی ، ساده می بخشی ؛
و سادهتر دل میبندی ;)
همدیگر را یافتن هنر نیست !
هنر این است که همدیگر را گم نکنیم ،
آدمهای ساده بیهیچ دلیلی
دوست داشتنی هستند ؛
سادگی شیکترین ژست دنیاست:)))))...
- الهیقمشهایی
What will be
Left here for me
When I grow up?
Will there be
Pure air to breathe
Will be sea be clean?
Will tarmac
Cover all the fields
Will they still be green?
Milk from cow
Meat, veg and fruit
Will they be fit to eat?
Will sunlight hurt
Will fumes from cars
Clog up a crowded street?
Will blue whales sing
Will elephants
And rhinos still survive?
Will you have left
Us anything
Healthy and alive?
When I've grown up
And I'm in charge
What will it be worth?
If you have used
The goodness up
And destroyed the earth?
-David Harmer-
اوبونتو|ubuntu
What will be Left here for me When I grow up? Will there be Pure air to breathe Will be sea be cl
زیبایی و مفهوم این شعر >>>>❤️🩹🪴
اوبونتو|ubuntu
What will be Left here for me When I grow up? Will there be Pure air to breathe Will be sea be cl
ترجمه(؟):
وقتی بزرگ شدم اینجا برای من چهچیز میماند؟
آیا هوای خالص برای نفس کشیدن وجود خواهد داشت آیا دریا پاک خواهد شد؟
آیا آسفالت همه مزارع را میپوشاند آیا هنوز سبز خواهند بود؟
شیر گاو، گوشت، سبزیجات و میوه
آیا آنها برای خوردن مناسب خواهند بود؟
آیا نور خورشید صدمه خواهد دید آیا دود اتومبیلها خیابان شلوغ را مسدود میکند؟
آیا نهنگهای آبی آواز می خوانند آیا فیلها و کرگدنها هنوز زنده میمانند؟
آیا چیزی سالم و زنده برای ما باقی میگذارید؟
وقتی من بزرگ شدم و مسئولیت آن را بر عهده گرفتم چه میشود ارزشش را دارد؟
اگر بهخوبی استفاده کردهای و زمین را ویران کردهای؟
-دیوید هارمر-
اوبونتو|ubuntu
ترجمه(؟): وقتی بزرگ شدم اینجا برای من چهچیز میماند؟ آیا هوای خالص برای نفس کشیدن وجود خواهد داشت آ
امیدوارم ترجمه درست باشه🦦🤌🏻..
و چهقدر خوشحالم من از این بابت، لحظه به لحظهی پارسال جلو چشامه و از خودم ممنونم که اینجا رو ساختم😂؛
از شما ممنونم که اینجا پیشم موندید و شدید خانوادهی مجازیم🤏🏻🧡.
خیلی وقتا وجودتون باعث شد که احساس نکنم تنهام، اون حرفای قشنگتون، اونا یکی یکی توو قلبم ثبت شده واسه همیشه🦋☁️>>
اینجا واسم عزیزه، خیلی عزیز.
چون باعث دوستیهای قشنگی واسم شده✨؛
دوستیهایی که واسم خیلی ارزشمندن
و امیدوارم بتونم ازشون خوب مراقبت کنم. امیدوارم لایق محبتی که بچهها بهم دارن باشم. امیدوارم لایق دوستیهای پاکمون باشم🌿.
پیامهای اینجا رو میخوندم و متوجه شدم
توو اینجا هم امید وجود داره، هم ناامیدی؛
هم شادی هست، هم غم؛
هم دلتنگی هست، هم تنهایی ..
هم استرس و اضطراب وجود داره و هم حسِ آزادی از این حسها..
و ...
تک تک پیامای اینجا واسه من یادآور چیزایی هستن که توو این یهسال تجربه کردم و من این دفترچهی مجازی ثبت خاطرات و گاهی روزمرگیهایی که دارم رو اندازه دنیا دوسش دارم🤏🏻😭.
آدمای اینجا رو خیلی دوستشون دارم>>
-بعضی از این آدما واسم امنترین هستن❤️🩹؛
-بعضیاشون شبایی که فکر نمیکردم صبح بشه مثل یه مامن کنارم بودن❤️🩹؛
-جوری واسم ارزشمند شدن که میخوام همیشه خوشحال، شاد و موفق ببینمشون و تحمل ناراحتیشون رو ندارم و خیلی وقتا کاری از دستم برنمیاد که واسهشون انجام بدم🤌🏻..
حال خوبشون، باعث حال خوب من میشه و
وقتی ناراحتن، وقتی حالشون خوب نیست، حاضرم هرکاری میتونم بکنم تا حالشون خوب بشه✨.
هدایت شده از ˖♡🇵🇸 درختِ هجده ساله ˖
سلام به کسی که عشقش به بندهش شبیهِ عشق پدر به فرزندش میمونه ، اما هزار برابر بیشتر و عمیقتر :)♡
واقعیتش خداجونی ، داشتم به این فکر میکردم که رابطه شما و من چهقدر شبیهِ پدریِ که داره به بچهش دوچرخه یاد میده :)))
پدر اینطوریه که میره یه دوچرخه قشنگ با دوتا چرخِ کمکی میخره و بچهش رو سوار میکنه ، و کم کم بهش یاد میده چه طوریی یاد بگیره حتی بدونِ کمکی دوچرخه رو بِرونه .
یادمه سوارم کردی و گفتی پدال بزنم ، انجامش دادم و خب خیلی خیلی راحت بود ، بعد چند دور چرخیدن ، گفتی نظرت چیه کمکی ها رو برداریم؟
کمکی ها رو برداشتی ، گفتم میترسم..
گفتی بار اول خودم باهات میام! ؛ یه دستت رو گذاشتی پشتِ دوچرخه و اون یکی دستت رو گذاشتی رو فرمون و باهام اومدی !
بعد بهم گفتی حالا ببینم خودت چه میکنی دخترکم !
عزمم رو جمع کردم و با اعتماد بنفس شروع به حرکت کردم و در کسری از ثانیه محکم خوردم زمین و زانو م خراش برداشت..
زدم زیر گریه ، اون موضوع خیلی درد داشت ، بلند بلند گریه کردم ، از زندگی سیر شدم ، فکر کردم که دیگه دوچرخه سواری برام امکان پذیر نیست ، فکر کردم برای همیشه پا م رو حس نمیکنم ..
( من درمورد درد پا صحبتنمیکنم🙂 )
تو اومدی و زانوم رو پانسمان کردی ، اشکامو پاک کردی و موهامو بوسیدی و گفتی خب دوباره امتحان میکنیم:)
دوباره خوردم زمین ..
گفتی تا سه نشه ، بازی نشه :)
بار سوم حواسم رو بیشتر جمع کردم ؛ اینبار اینبار تونستم:)))
تونستم! محکم رکاب زدم و تا تهِ جاده رو رفتم و میدونی خداجونی ، اون لحظه وقتی صدای افتخار و تشویقت رو میشنیدم، انگار رو ابرا بودم:)))
انگار تو بغلِ ماه بودم:)))
انگار تو اعماقاقیانوس بودم و با نهنگها شنا میکردم:)))
انگار تو جنگل با پروانهها میرقصیدم:)))
امیدوارم منظورم رو بفهمید😅*
دمتگرم! عاشقتم تمامِ دارایی من♡
خدایا شکرت ! به اندازه تمامِ قطراتِ تمامِ دریاهای دنیا ، شکرت🤍🫂
*شکرگزاری امشبو خیلی دوست دارم )))