eitaa logo
یونیکا
525 دنبال‌کننده
353 عکس
22 ویدیو
1 فایل
مجله یونیکا رسانه‌ی برای استخاره، تعبیر خواب و پاسخ به سوالات شرعی، به همراه ده ها مقاله سبک زندگی و پزشک. ارتباط با ما: @Admintabir شرایط ارسال تعبیر خواب https://eitaa.com/joinchat/1851064910Cf8cde49a5b
مشاهده در ایتا
دانلود
F F: من پدرم از دنیا رفتن چند وقت پیش بعد خواب دیدم که رفته بودیم خونه دختر خاله ایشون و زنده شده بودن و خود ساکنین خونه نبودن مسافرت رفته بودیم خونه رو در اختیار ما گذاشته بودن اونجا چندتا حشره بود از روی لباسای من بالا رفت زدم کنار افتاد روی لباسای پدرم از روی لباسای پدرم هم زدمشون کنار یه خواب دیگم راجب پدرم دیدم که ایشون زنده شده بودن برگشته بودن خونه قبلمون و یه فرصتی بود که باشن و بعدش برن شهر شیراز که قبلا برای مریضیشون اونجا عمل شدن که دیگه بعدش برن کلا از پیشمون و برگردن به اون دنیا و تو اون فاصله دیدم که تو خونه قبلمون نماز میخونن بعد یه خواب دیگه هم دیدم که ایشون رو تخت بیمارستان بودن ضربان قلبشون کند شده بود و یجوری داشت نزدیک به خط صاف میشد ولی دوباره برگشت و از دنیا نرفتن
من مجردم خواب دیدم مراسم عقد و خطبه منه و داماد یه آقایی بودن که تازه آشنا شده بودم باهاشون توی خواب و برام یه هدیه ارزشمندی خریده بودن دستبند مانند بود اون دستم بود رفتم سر مراسم پرسیدم مادرم چرا نمیان آشنایان و فامیل ها که تو خواب دیدمشون قبلا ندیده بودم گفتن که ایشون بیمارن و نمیتونن بیان پرسیدم چشونه گفتن این سرشون درد می‌کنه اون سرشون درد می‌کنه این سرشونم درد می‌کنه و من مفهوم این سه جمله رو متوجه نشدم
با سلام و عرض ادب خدمت شما...دیروز تقریباً قبل ساعت ده صبح خواب دیدم که طوفانی عجیب با ابر ها ی سیاه که نزدیک من هستن از ترس به خانه پناه بردم....وامروز بعد اذان صبح خواب دیدم تکیه های خیلی بزرگ تگرگ به سر مردم میباره و همه در حال فرار هستن ممنون میشم جواب بدین اینم بگم همین الان دخترم بردم مدرسه دیدم محل و دزد زده و نزدیک ده تا ماشین و ضبط وباندش دزدیدن میشه تابیرش این باش آیا من خانه دار هستم
Betii: سلام خواب دیدم روی ی تپه ای ی الاغ ماده با شتاب اومد طرفم از ترسم بهش لگد زدم از تپه افتاده پایین و از داخل شکمش که باز شده بوده تعداد خیلی زیادی کره الاغ زنده اومده بودن بیرون نمی‌دونم الاغ ماده مرده بود یا زنده مثل حالت سزارین بود شکمش که کسی کره ها رو بدنیا آورده بود میشه اینو تعبیر کنین ممنون میشم خانم متاهل هستم
سلام صبح بخیر خواب دیدم در جایی میخواهم از جوی آبی رد بشم همین که پایم را در آب می‌گذارم دوتا بچه یکی ۶ سال داشت پسر خودم بود یک نوزاد در بغل داشت از ته آب بیرون آمدن که من گرفتنشون از آب و باخوشحالی بغلکردم هر دو را و نوزاد را با ذوق و خوشحالی لباس تنش کردم آخه نوزاد شبیه کودکی پسر خودم بود
شب بود مدرسه به خاطر سرما تعطیل شده بود و من و دوستام برا خوشحالی رفتیم بیرون با ماشین مامان دوستم ناراحت بود ولی ما خونه نرفتیم و رفتیم خونه یکی فامیل ها وقتی رفتیم تو همه اونجا بودن و یه جوری نگا مکردن من بعد از مدتی رفتم توی کوچه نشستم بعد از مدتی مادرم اومد و گفت چته گفتم منم خسته شدم آنقدر ایرو بودم اونجور بودم و گفتم چی شده اومدیم اینجا مادرم گفت هیچی گفتم مامان بگو گفت بابات زنگ زده به من گفته فرشته(مامانم)کجاست(درحالی که به مامانم زنگ زده و سراغ مامانمو میگرفته)یه ماشین وارد کوچه شد یهو ترس افتاد به جونم مامانمم فهمید و گفتم بلند شو بریم تو وارد خونه شدم ولی هنوز داخل نرفته بود صدای یه چی اومد برگشتم یه پسر ۲۲ ۲۳ ساله بود کلاه و ماسک زده بود و روبه من یه چی گفت و یه مجسمه که تو حیاط بود و طرفم پرت کرد و رفت من سریع رفتم بیرون میخواستم ببینم پلاکش چیه پلاکش ۵۰ شش ۵۰ بود و عجیب بود قیافه پسره هم آشنا بود و اینجا بیدار شدم و خوابم تموم شد
با سلام خدمت شما من خانم متاهل هستم و خواب اجنه رو دیدم که مدام از زمان بیداری جلو چشمم هست و پریشانم کرده خواستم خواهش کنم تعبیر کنید ممنون میشم . خوابم این بود که سالن خیلی بزرگی بود شاید مسجد بود می‌دونم جایی بود که اجنه نباید وارد میشدن اما تعداد زیادی از زن ها و مردهاشون اومده بودن و من مدام بسم الله الرحمن الرحیم رو با صوت می‌خوندم و تا برن اما نمیرفتن و من و مسخره می‌کردند با دل شکسته پروردگارم رو صدا کردم و اون موقع زرات ریزی تو هوا پدیدار شد و زره ای وارد دهانم شد و کاملا محسوس بود برام و بعد بلند تر از قبل گفتم بسم الله الرحمن رحیم و اونها که در حال خندیدن بودن با ترس و اخم فوری رفتن ولی این موضوع هی تکرار میشد و من باز از خدا درخواست میکردم تا جایی که خودم رو در آب دیدم که با اجنه در گیر هستم و بزرگ اونها اومد سمتم تا در گیر بشه ومن رو از بین ببره که من با او از در دوستی اومدم و او با من رابطه برقرار کرد ولی بعد مدتی که دید من از روی اجبار و ناراحتی هست منو به حال خودم رها کرد و من بیدار شدم
سلام من دو مرتبه خواب میبینم دفعه اول خواب دیدم که خودم در حال کندن چاهی هستم که حدود ۵۰سانت کنده بودم که به یک باره دیدم تعداد خیلی زیادی قورباغه سفید که مثل وزغ پشت آنها دانه دانه بود از دور این چاه که حدودا دهنه چاه فکر کنم یک و نیم متر بود بیرون میومدن دفعه دوم یک نفر دیگه شروع به کندن کرد و کنار این چاه یک صندلی بود من روی صندلی نشسته بودم که به یک باره باز همان قورباغه ها را دیدم که از اطراف چاه بیرون آمدن و دوتا از آنها یکی در سمت راست بدن من و دیگری در سمت چپ بدن من بود که یکی سمت چپ بدنم را گرفتم و گفتم بیایید آنها را از زیر لباس زیر من در بیاورید در همین احوال بودم که از خواب پریدم حالا میخواهم بدانم که تعبیری این خواب چیست
سلام خوبید،من یک زن متاهل هستم دیشب یعنی چهارشنبه شب نیمه شب بود خواب دیدم که در حالی که هوا کمی تاریک روشن بود وارد حیاط بزرگی شدم که آسفالت بود مثل حیاط مدرسه تقریبا و دو کلاغ رو دیدم که باهم جفت گیری میکنندز همون حالت با تعجب پیش خودم فکر کردم که میگن اگه کسی کلاغ رو در حین جفتگیری ببینه هر آرزویی کنه برآورده میشه منم برای خودم و اطرافیانم و بچه هام آرزوی خوشبختی و سلامت کردم بعد کلاغ ها پریدن و رفتن اون طرفتر هم باز دو کلاغ روی زمین در همین حالت باز پریدن و رفتن البته صدایی از از اونها نشنیدم،و این روهم بگم که مدتی هست در رابطه با همسرم دچار مشکلاتی شدیم البته سازش کردیم،۱۵ ساله ازدواج کردم،وهنیشه باهم مشکلاتی داشتیم این اواخر نزدیک به جدایی بودیم ولی باز گذشت کردیم اینارو گفتم چون در مورد تعبیر کمک کنه و اینکه من در حالت خوابی که میدیدم ناراحت نبودم و دیدن اون صحنه بهم این خوشحالی رو داد که میتونم آرزویی کنم که براورده بشه ببخشید طولانی شد میبخشید،همچنین خانواده همسرم هم رابطه خوبی با من نداشته و ندارند و من از این بابت همیشه نگران بوده ام.
سلام خسته نباشید من دیشب خواب دیدم که کسی من رادعوت کرده برای تشییع جنازه امام رضا وقتی رفتم اون مجلس یک خانمی گفت توهم برای شهادت امام رضا میری مشهد گفتم بله باشوهرم میخواهم پیاده بروم گفت راهش رابلدی راهی که زودتر برسی گفتم بله ازجایی میروم که موکب داره همون لحظه تابوتی آوردند وروی زمین گذاشتند من رفتم جلو پارچه ای که روی جنازه بود کناررفت من شروع کردم به گریه کردن وخودم رامیزدم گفتم این آقاامام رضا است خدایا چه صورت زیبایی همون طور ذکر میگفتم وگریه میکردم صورتی زیبا ما موهایی سیاه وریش سیاه فقط کنارلبش زخمی بود یاشاید خونی چند نفرتابوت رابلند کردند چند قدم می‌رفتند تابوت رامیزاشتند زمین بازمجدد بلند می‌کردند من گریه میکردم میگفتم نزارید زمین ببرید آخه صورت مظلوم وزیبایی داشتند انگار این اتفاق ها توی روستا ی خودمان بود بعدجایی رانشان دادند گفتند اینجا امام رضا دفن است من گفتم من که هرروز ازاینجا رد میشدم چرانمیدونستم که هروقت ردمبشدم به ایشان سلام بدهم خیلی شلوغ بود دیگه نمیدونم چی شد که ازخواب بیدارشدم