#شادی_👌😍
باب و استیو، روزها بدون آب و غذا تو بیابون گم شده بودند كه ناگهان از دور
چشمشون به مسجدی افتاد!😍
باب گفت ،'خدارو شكر'، الان میریم
اونجا؛باید بگیم اسم من محمده و اسم
تو هم احمد! اینطوری به غذا میرسیم!😋
استیو گفت : 'من نه، اسممو عوض نمیكنم، من همون استیو می مونم!'
رفتند تو مسجد و شیخ دیدشونو پرسید:'اسمتون چیه؟
'
باب گفت:'اسم من محمده'!
استیو هم گفت:'اسم من استیوه'!
شیخ میگه: «بچهها، برای استیو آب و غذا بیارین؛ و تو محمد،
رمضان مبارک پسرم
😰😁😂😍😃
https://eitaa.com/uniquran_shz