eitaa logo
کانون قرآن و عترت دانشکده علوم قرآنی شیراز
520 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
451 ویدیو
195 فایل
⭕ پل ارتباطی شما با ما : @mezmar128
مشاهده در ایتا
دانلود
✨ 💌در دهه ی سوم ماه مبارک رمضان، بخش‌هایے از کتاب بسیار زیباے از بانو نرجس شکوریان فــرد، به کنداکتور کانال افزوده میشود. 💥 ▪️انتقادها و پیشنهادهای خودتون رو میتونید به این لینک(به طور ناشناس) ارسال کنید. https://harfeto.timefriend.net/481110657 🏴@uniquran_shz
... داشت از کنار زن می گذشت، دید دارد به زحمت مشک آب را می‌برد و نفرین هم... رفت و گفت: خانم بدهید کمکتان بیاورم. در مسیر، زن به خلیفه ناسزا می‌گفت و در سکوت تا کنار خانه قدم برمیداشت. از میان حرف ها متوجه شد که همسر شهید است و یتیم دار. رفت و با دست پر آمد. زن دعا به جانش کردو نفرین به ! اجازه گرفت، داخل خانه شد...زن تشکر کرد و شکایت از خلیفه! تنورشان را روشن کرد، نان پخت برایشان... زن ثنایش گفت و ناسزا به ! با بچه هایش بازی کرد، برایشان لقمه گرفت... زن همسایه آمد، مرد را دید و شناخت: خلیفه مسلمین را به کار واداشتی؟ موقع رفتن، از زن حلالیت طلبید... و زن مبعوث حرفهایی که زده بود... همانی بود که نان و خرما...هر شب کنار در خانه شان می‌گذاشت... و زن همانی بود که نفهمیده بود و...¹ ـــــــــــــــــــــ💌ــــــــــــــــــــ 🏴@uniquran_shz
کانون قرآن و عترت دانشکده علوم قرآنی شیراز
#پدر... #علی‌علیه‌السلام داشت از کنار زن می گذشت، دید دارد به زحمت مشک آب را می‌برد و نفرین هم...
ـــــــــــــــــــــ💌ــــــــــــــــــــ 🔅 مردم ریزه خور خوانِ امام هستند هرچند که در سختے ها لعن و نفرینشان سمت همان امام برود. امام، امام است. نیامده که تعریف بشنود و یا با ناسزایی وظیفه الهی اش را انجام ندهد. مردم خودشان اشتباه انتخاب می‌کنند، حرف امام را گوش نمی‌دهند به سختی که می‌افتند اولین کسی را که مقصر می‌دانند امام است... و باز هم این امام است که می گذرد، که به امر خدا برای مردم جانش را می گذارد، که... ⚠️ تبلیغات دشمن، معاویه را خوب و را بد می‌کند. تو خودت بفهم که 💚 این را خدا گفته... 📚¹بحارالانوار،ج۷،ص۵۹۷ 〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰 (📚 پارت ۴۲ کتابِ ، اثرے بسیار زیبا از بانو نرجس شکوریان فــرد) 🏴@uniquran_shz
... ۳۰۰ دینار هدیه دادند به پیامبر. در همان مسجد، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بخشید به علی مرتضی علیه السلام. از مسجد که بیرون آمد زنی را دید که با حال درمانده درخواست کمک کرد. علی علیه السلام صد دینارش را به زن بخشید. زبان زن لکنت گرفت. در سیاهی شب چشمانش مردی را دید که در انتهای کوچه ناپدید شد. صبح نشده شایعه پیچید: علی علیه السلام قدم آهسته کرد و صد دینار دوم را هم داد به همان مرد. شایعه ادامه داشت: علی دیشب به یک دزد صد دینار داده است. شب سوم بود و صد دینار باقی مانده را هم به مرد دیگر داد که در مسیرش بود و در سکوت نگاه خاصی داشت. دوباره صبح و شایعه: علی دیشب به یک ثروتمند صد دینار کمک کرده است. بیکار ها و منافق ها ایستاده بودند که علی علیه السلام هر کاری کند خرابش کنند. آمد نشست مقابل رسول خدا. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم حال علی علیه السلام را می دانست. خدا نیت های علی را می داند و جبرئیل مرید علی است. خبر آورده بود خداوند صدقه هایت را پذیرفته زن بدکاره به دعای تو توبه کرد و با مردی که خواهانش بود ازدواج کرد صد دینار شد خرج ازدواجش. مرد دزد با حال تو توبه کرد شد سرمایه تجارتش. مرد ثروتمند اهل خمس و زکات نبود به نیت تو توبه کرد. ــــــــــــــــــــ💌ــــــــــــــــــــــ 🌟@uniquran_shz
کانون قرآن و عترت دانشکده علوم قرآنی شیراز
#پــدر... ۳۰۰ دینار هدیه دادند به پیامبر. در همان مسجد، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بخشید به
ـــــــــــــــــــــــ💌ـــــــــــــــــــــــــ دستت را مقابل هرکس دراز نکن... نیاز دل و جانت را به صاحبت بگو... به شبی، نگاهی، گاهی، محبتی... هرچه هستی سر راه علی علیه السلام بایست. جز نگاه محبت و دست یاری و دعای عاقبت به خیری نخواهی دید... دستت را به سمتش دراز کن؛ می گیرد و می برد تا... بهشتے میشوی... 〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰 (📚 پارت ۲۵ کتابِ ، اثرے بسیار زیبا از بانو نرجس شکوریان فــرد) 🌟@uniquran_shz
نگاه به چهره مردم کرد رسول خدا صلی الله علیه و آله. دوستشان داشت! محبتش فراتر از محبت یک مادر به بچه شیرخوار بود. نگاه به علی علیه السلام کرد. او هم همین طور بود؛ مقابل مردم خاکی و متواضع...مقابل سختی ها مقاوم ایستاده... مقابل نامردی ها، با گذشت و چشم بسته... با فقرا، همنشین، با بچه‌ها هم بازی. با جوان ها، همراه. با پیر ها هم‌دل. فرمود: من و علی پدران این امتیم! 📚بحارالانوار، ج۳۶، ص ۵ ــــــــــــــــــــــ💌ــــــــــــــــــــــ من فرزند علی ام! ساکن خانه ای که مادرم فاطمه است! خانه ما تنها خانه ای در دنیاست که خدا گفته درِ آن به مسجد باز باشد. چون ملائک به آن رفت و آمد می‌کنند. چون درش درِ علم است. حتی جبرئیل پس از پیامبر هم می آمد اینجا. چون سوره هل أتی برایش نازل شد. چون فقیر و یتیم و اسیر درش را می‌زنند... پدرم علی علیه السلام است. من فرزند علی علیه السلام هستم! خوشحالم که شیعه ام!که ساکن خانه ات هستم... هر چند درِ خانه ات را آتش زدند، مادرم را... بی حرمتی ها... من فرزند تو‌ام! منتظر می مانم! 〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰 (📚 پارت ۱۸ کتابِ ، اثرے بسیار زیبا از بانو نرجس شکوریان فــرد) 🌟@uniquran_shz
... هر روز هم که علی علیه السلام را می دید باز دل‌تنگش می شد محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم را می‌گویم. حالا سه روز بود که علی علیه السلام را فرستاده بود برای جنگ، و خبری از او نداشت. فرمود: - هرکس از علی برایم خبری بیاورد یک حاجتش را برآورده می کنم. سلمان برگ برنده داشت. خبر سلامتی را خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم داد. حالا نوبتش بود که درخواستش را بگوید. سلمان زیرک بود رفت سراغ خود علی علیه السلام و پرسید: - از پیامبر چه بخواهم؟ نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم که برگشت درخواستش این بود: سرّ و راز شب معراج را برایم بگویید. پیامبر، سلمان را راهی قبرستان یهودی‌ها کرد تا ذکری را که یادش داده بود، بگوید و مرده ای زنده شود. قبرستان ساکت و مرموز بود. سلمان ذکرا گفت. قبری باز شد مردی بیرون آمد. سلمان مرد را نگاه می‌کرد. می‌دانست که مرد خودش می‌داند باید چه بگوید. مرد ناراحت نبود. آرام بود، گفت: من در خانواده ای یهودی به دنیا آمدم. یهودی بودم و با همین دین هم مردم. اما الان در برزخ از آتش در امانم. سلمان شگفت زده پرسید: - چرا؟ مرد گفت: -من علی را دوست داشتم. دوست داشتم صورتش را نگاه کنم. کار هر روزم این بود که بایستم کنار کوچه در مسیر رفت و آمد علی. در همان چند لحظه رد شدن ببینمش... ـــــــــــــــــ💌ــــــــــــــــــــــ
کانون قرآن و عترت دانشکده علوم قرآنی شیراز
#پــدر... هر روز هم که علی علیه السلام را می دید باز دل‌تنگش می شد محمد مصطفی صلی الله علیه و آله
ــــــــــــــــــــــــ💌ـــــــــــــــــــــــــــ خدا را دوست دارد. خدا را از سرّ معراج قرار داده است. خدا را وصی و جانشین پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم قرارداده. خدا فرموده امیرالمومنین تنها است. خدا را ملاک خوبی و بدی قرار داده، خدا بهشت و جهنم را دست داده خدا خالق جهان است. خدا می‌خواهد و عده‌ای نمی‌خواهند. خدا می‌گوید و عده ای نمی پذیرند. خلق چقدر عجیبند.... 〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰 (📚 پارت ۱۵ کتابِ ، اثرے بسیار زیبا از بانو نرجس شکوریان فــرد) 🌟@uniquran_shz
... مرد در حق نامردی کرد. مثل همه کسانی که در غدیر بودند و بعد بیعت شان را شکستند و را خانه نشین کردند. حتی وقتی گفتند به او که تو در غدیر بودی بیا شهادت بده بر ولایت علی. مرد سکوت کرد و هیچ نگفت... بعد از چند وقتی مریض شد. خبر را شنید. گفت برویم عیادتش... یک روزی او هم با ما بود. رفت عیادتش... 📚بحارالانوار جلد ۸۱ صفحه ۲۲۸ ـــــــــــــــــــ💌ـــــــــــــــــــــ میخواهی بدانی امام یعنی چه؟ زیارت جامعه بخوان... جامعه کبیره.💚 〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰 (📚 پارت ۲۷ کتابِ ، اثرے بسیار زیبا از بانو نرجس شکوریان فــرد) 🌟@uniquran_shz
... انبوه لشکر اسلام دور کعبه حلقه زده بودند. اشک شوق در چشمان بسیاری جمع شده بود. هر کس چیزی می‌گفت. اما نگاه پیامبر به بت هایی بود که بر شانه کعبه سنگینی میکرد. خدا وعده داده بود و حالا مکه دست مسلمانان بود. باید آثار کفر و جهل از بین می‌رفت. علی علیه السلام به امتداد نگاه پیامبر صلی الله علیه و آله نگریست. پیامبر آرام دست علی را گرفت و او را به دنبال خود برد. علی گام به گام پشت سر پیامبر حرکت می کرد. به دیوار کعبه تکیه داد و گفت: - علی جان بر شانه های من برو و این لکه‌های ننگ را از دامان کعبه پاک کن. چهره علی علیه السلام تغییر کرد. خوشحال بود که مامور این کار شده و هم شرمسار بود که باید پا بر شانه های پیامبر صلی الله علیه و آله بگذارد. همان طور که سرش پایین بود گفت: -یا رسول الله شرم می کنم از اینکه بر شانه های شما بایستم آخر شما... پیامبر صلی الله علیه و آله لبخندی از رضایت داد و گفت: این دستور خداست علی جان. پای افزار را از پاهایش در آورد و تسبیح گویان پای بر شانه پیامبر گذاشت. لشکر اسلام، آسمان و زمین... نظاره‌گر این صحنه بودند. برای اینکه همه عظمت اسلام را ببینند با تکبیر های پیاپی، بت ها را از بالا به پایین افکند. 📚بحارالانوار، ج ۳۸ 🌟@uniquran_shz
کانون قرآن و عترت دانشکده علوم قرآنی شیراز
#پــدر... انبوه لشکر اسلام دور کعبه حلقه زده بودند. اشک شوق در چشمان بسیاری جمع شده بود. هر کس چیز
ــــــــــــــــــــ💌ـــــــــــــــــــــــ خدا وعده داده که عاقبت دنیا برای اهل تقوا است. (عج) که بیاید کسی که چون پای حق ایستاده نلغزیده نترسیده نبریده همراهش، دنیا را از وجود بت ها پاک می‌کند. حیف است به خاطر کم و زیاد دنیا، چرب و شیرینش، سور و ساتش... امام را تنها بگذاریم. 〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰 (📚 پارت ۱۴ کتابِ ، اثرے بسیار زیبا از بانو نرجس شکوریان فــرد) 🌟@uniquran_shz
... مسجد وسط بود. دور تا دورش خانه، هر کس هم یک در باز کرده بود به مسجد. موقع نماز پیامبر از کوچه می آمد. علی هم از کوچه می‌آمد به سمت مسجد. آن های دیگر در را باز می‌کردند و می آمدند همیشه. آیه آمد همه درها بسته شود جز در خانه علی...تنها خانه ای که به مسجد در داشت، در خانه زهرا و علی بود... ــــــــــــــــــ💌ـــــــــــــــــــ علم تمام عالم هستی دست علی است. شرق را بگردی، غرب بچرخی خدا که خالق شرق و غرب است؛ خالق آسمان و زمین... علم را داده به علی علیه السلام و اولاد علی علیه السلام! علم علی علیه السلام ضرر و آسیب و غرور هم ندارد... نورانیت می کند... 〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰 (📚 پارت ۲۲ کتابِ ، اثرے بسیار زیبا از بانو نرجس شکوریان فــرد) 🌟@uniquran_shz
همراه رسول خدا در کوچه باغ های مدینه قدم میزدند. باغ‌هایی که درختانش اثر دیوارها قد کشیده بودند تا لحظه عبور محمدمصطفی صلی الله علیه و آله و علی مرتضی علیه السلام را نظاره کنند و هم خدا را بابت این نعمات. صفای خاصی اول و ابتدای راه را پر کرده بود. علی علیه السلام گفت: یا رسول الله! چه باغ زیبایی. -بسیار زیباست. اما خدا در بهشت برای تو از این باغ زیبا تر قرار داده. به باغ دیگری رسیدند بازهم علی علیه السلام گفت و رسول خدا بغضی در گلویش نشست و پاسخ را تکرار کرد. از کوچه باغ که بیرون آمدن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم علی علیه السلام را تنگ در آغوش گرفت و اشک هایش جاری شد و فرمود: - پدرم به فدای تو یا علی، ای شهید تنها! علی علیه السلام بی تاب شده بود و اندوهگین علت را پرسید. اشک های پیامبر صلی الله علیه و آله زمین و آسمان را بی تاب کرده بود. فرمود:کینه هایی که در دل گروهی از مردم است و بعد از من آن را ظاهر می‌کنند کینه های جنگ بدر و خون‌خواهی‌‌های جنگ احد. علی علیه السلام درنگ نکرد و پرسید: -آیا دینم سلامت است و دیندار هستم ؟ -دینت در سلامت خواهد بود. 📚اسرار آل محمد سلیم بن قیس ــــــــــــــــــــ💌ــــــــــــــــــــ ظلم ظالمان و حاکمان همیشه بوده خیلی‌ها سر همین دین را کنار می‌گذارند. چه کسی بالاتر از علی. به او هم ظلم می‌شود. اما یک دغدغه دارد: دینش باقی می ماند یا نه؟ دنیا تمام می‌شود با همه بند و بساطش، مقابل خدا میروی با همه دینداری‌ات. بر باد نرود... 〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰 (📚 پارت ۱۲ کتابِ ، اثرے بسیار زیبا از بانو نرجس شکوریان فــرد) 🌟@uniquran_shz