eitaa logo
کانون قرآن و عترت دانشکده علوم قرآنی شیراز
520 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
452 ویدیو
195 فایل
⭕ پل ارتباطی شما با ما : @mezmar128
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 🌱قبله قدوسیان، کوی مصفای تو... 🌱نام دل آرای تو، کعبه‌ی حاجات ماست.... ✨میلاد اسوه صبر و تقوا علیه السلام بر شیعیان مبارک باد.🎊 🌟 @uniquran_shz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
『 بِسم‌ِرَبِّ‌المَنّان 』❤️ جلسه‌ی چهاردهم "شاد باش مومن" رو تا دقایقی دیگر تقدیم نگاهتون میکنیم🤩✨👇🏻
کانون قرآن و عترت دانشکده علوم قرآنی شیراز
دوره آموزش مجازی #مکالمه‌عربی مقدماتی🌟👳🏻‍♂ 💢همراه با اعطای مدرک پایان‌دوره💢 👨‍🏫با تدریس: استاد نجا
💢 مهلت ثبت نام دوره مجازی تمدید شد💢 🌟علاقه‌مندان به شرکت در این دوره میتوانند تا پنج شنبه ۲۳ مرداد با مراجعه به آی دی ادمین ها (با ارسالِ نام و نام خانوادگی، شماره تماس و درصورت دانشجو بودن، نام دانشکده) اقدام به ثبت نامِ خود نمایند. برادران به: 🆔 @quranoetrat2 خواهران به: 🆔 @quranoetrat1 🌟 @uniquran_shz
✨ عرض سلام و ادب و تشکر از همراهی شما عزیزان در مسابقه کیک‌پزے🙏🌸 عکس کیک ها مورد بررسی و داوری قرار گرفت؛ ۶ عکس بعنوان برگزیده خدمت شما ارائه و برنده به انتخاب شما اعلام میگردد🤩🌺 برای شرکت در نظرسنجی و انتخابِ کیک برتر، روی لینک زیر کلیک کنید. ⏳ تافردا https://b2n.ir/932793 🌟 @uniquran_shz
کانون قرآن و عترت دانشکده علوم قرآنی شیراز
🌟به مناسبت عید غدیر🌟 مسابقه‌ی #باهم‌بخندیم ✨ از خاطراتِ دانشجوییِ خنده دارِ شما دانشجویانِ عزیز😁
😁 🤩 💥 تو ایام انتخابات یه استاد داشتیم گرفتار انتخابات بودند و نمیومد... من رفتم جاشون نشستم و ماژیک گرفتم دستم گفتم بچه ها شرایط نامزد اصلح رو بگین رو تابلو بنویسم... بچه ها... 1خوشتیپ باشد 2پولدار باشد 3تحصیلات بالا و.... 4....و.... خلاصه داشتم مینوشتم بچه هام یکی یکی میومدن ومینشستن یکی از دانشجوها اومد گفت کلاس استاد فلانی... گفتم بفرمایید، حالا چرا انقد دیر اومدین، اشکال نداره بفرمایید بنشینید که یهو گفتن من به جای استاد... اومدم اونجا بود که از خجالت سرخ شدم.. 🌟 @uniquran_shz
کانون قرآن و عترت دانشکده علوم قرآنی شیراز
🌟به مناسبت عید غدیر🌟 مسابقه‌ی #باهم‌بخندیم ✨ از خاطراتِ دانشجوییِ خنده دارِ شما دانشجویانِ عزیز😁
😁 🤩 💥 با عرض سلام یه روز موقع امتحانا 📚همه توی سالن نشسته و مشغول درس خوندن بودن و دوتا از دوستای شیطونمون 👹گفتن فضا خیلی سنگینه بیاید یه کار کنیم 😁😈 گفتن بریم یه کتری خالی از اتاق برداریم با دستگیره دستشو بگیریم که همه فکر کنم توش آب جوشه (در صورتی که خالی بود) و دستش داغه بعد بریم از چندتاشون مثلا سوال بپرسیم 🤔😁و بترسونیمشون🧟‍♀ اینجوری که با کتری مثلا داغ میرفتن کنار طرف و یهو اونی که کتری دستش بود مثلا اینکه میخواست بخوره زمین کتری رو کنار طرف ول میکرد رو زمین اون بنده خدا هم دیگه تا مرز سکته میرفت که الان دیگه سوختم بعد دو نفری بلند میزدن زیر خنده🤣🤣 اون بنده خدا هم با اینکه از ترس جونی براش نمونده بود شروع میکرد خندیدن😂😂😂😂😂 🌟 @uniquran_shz
✨😍 : تا پایان شهریور با دقت پوستر رو مورد عنایت قرار بدید💐 سوالی بود هم بپرسید. (به همون لینک ناشناس کانون یا آی دی ادمین ها) 🌺دوستان هنرمندِ دانشکده علوم قرآنی شیراز، با یه و یه شروع کنید.😊✌️🏻 برنامه ے جالبی هست👌🏻🌟🌸 به دوستاتون هم اطلاع بدید✨🙏 🌟@uniquran_shz
کانون قرآن و عترت دانشکده علوم قرآنی شیراز
✨ #جشنواره‌ے‌تولیدمحتواےدیجیتال✨😍 #مهلت‌ارسال: تا پایان شهریور با دقت پوستر رو مورد عنایت قرار بدی
🌺 معاونت فرهنگی و دانشجویی برگزار می کند🌺 💽جشنواره سراسری تولید محتوای دیجیتالی، ویژه دانشجویان 💾نظر به تاثیر اجتناب ناپذیر فضای مجازی بر فضای فرهنگی حال حاضر کشور و جهان و تلاش بی وقفه دشمنان در بهره برداری از این فضا در ترویج ضدارزشها از یک سو و ضرورت ورود دانشگاهها و نهادهای دغدغه مندی چون دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم به این حوزه از سوی دیگر، به حول و قوه الهی جشنواره مذکور به شرح ذیل به منظور؛ تولید محتواهای دیجیتالی متناسب با ترویج و توسعه فرهنگ قرآنی در فضای مجازی و نقش دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم در فضای فرهنگی و قرآنی کشور برگزار می گردد. 📀 رشته های جشنواره: طراحی پوستر، عکس، خوشنویسی، کلیپ، فیلم کوتاه، مستند، پویانمایی و ... 🔸محورهای جشنواره: - پیام های قرآنی و فرهنگی - دستاوردهای علمی و قرآنی - تحصیل مجازی و الزامات فرهنگی - کرونا و تحصیلات دانشجویی - فعالیت های فرهنگی، قرآنی و جهادی دانشجویان - نقش دانشکده های علوم قرآنی در ترویج فرهنگ قرآن و معارف اهل بیت علیهم السلام - زندگی دانشجویی (کلاس، مطالعه، خوابگاه و ...) - نحوه تعامل با فضای مجازی (فضای مجازی؛ فرصت‌ها، آسیب ها و تهدیدها) ♦️مهلت ارسال آثار: پایان شهریورماه 1399 🔸ارسال آثار از طرق پیام رسان ایتا به نشانی: @admin_anjomanquran همچنین رایانامه معاونت فرهنگی به نشانی: farhangi@quran.ac.ir 💻شایان ذکر است برگزیدگان این جشنواره در صورت کسب حد نصاب، به مرحله ملی جشنواره قرآن و عترت دانشجویان نیز راه پیدا می کنند. 🌟 @uniquran_shz
『 بِسم‌ِرَبِّ‌المَنّان 』❤️ جلسه‌ی پانزدهم "شاد باش مومن" رو تا دقایقی دیگر تقدیم نگاهتون میکنیم🤩✨👇🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
!😊 🌸 ⁉️ یادآوری ذکر صلوات و توجه به این جنبه ی لذت بخشِ آن. 🌟امام صادق(ع):.۔۔۔۔.شیعیان از ما هستند.🤩👆🏻 😇🌸 اللهم‌صل‌علی‌محمد‌وآل‌محمدوعجل‌فرجهم🌺 🌟@uniquran_shz
کانون قرآن و عترت دانشکده علوم قرآنی شیراز
#بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم 🌸 #یادآوری💥 به مناسبت #عیدغدیر ✨ کانون قرآن و عترت دانشکده علوم قرآنی شیر
🎂🍰💫 🌟اتمام مهلتِ نظرسنجی تشکر از همه ی بزرگوارانِ شرکت کننده💫 🙏 ابتدا توسطِ داور، ۶ کیک گزینش و انتخابِ کیکِ برتر به عهده ی شما عزیزان گذاشته شد برنده: 🥇 سرکارخانم زهرا کامیابی عزیز با ۵۱۵ رای 🌟 @uniquran_shz
کانون قرآن و عترت دانشکده علوم قرآنی شیراز
🌟به مناسبت عید غدیر🌟 مسابقه‌ی #باهم‌بخندیم ✨ از خاطراتِ دانشجوییِ خنده دارِ شما دانشجویانِ عزیز😁
😁 🤩 💥 سلام. یکی از خاطراتی که من در دوران دانشجویی دارم و اکثر مواقع که یادم میاد خندم میگیره اینی هست که تعریف میکنم امیدوارم که شما هم بخندید. من و یکی از بچه های خوابگاه همشهری هستیم قرار شد که با هم بریم شهرمون و  بعضی مواقع مزاحمشون می شدم و من رو میرسوندن خونه،ایندفعه از اون دفعه ها بود میخواستن من رو برسونن ولی عجب رسوندنی😁😄 ما قبل از اینکه به خود ترمینال برسیم اتوبوس جایی توی شهر توقف کرد خانواده دوستم همونجایی بودن که اتوبوس توقف کرده بود و براش زنگ زده بودن دوستم بلند شد و سریع خداحافظی کرد👋🏻👋🏻 و رفت اصلا یادش نبود که قراره منم همراش برم🙄😐 منم چیزی نگفتم توی این موقعیت احتمالات متفاوتی توی ذهن آدم میاد که یا امکانش براشون نبوده یا جای دیگه میخواستن برن و.... *ادامه ماجرا از زبان دوستم:* خب من از بیرون اتوبوس ؛بابامو دیدم هیجان زده شدم😅 دیگه اصلا حواسم نبود به این فکر میکردم که تا اتوبوس حرکت نکرده پیاده شم دیگه اصلا دوستم یادم رفت🙈 سریع ازش خداحافظی کردم رفتم سوار ماشین شدم دیگه بابام یه کمی که حرکت کرد یه لحظه یادم اومد 🙊دیگه گفتم ای وای سریع به بابام گفتم که سریع بره ترمینال بعدم سریع برای دوستم زنگ زدم که دارم میام پشت سر اتوبوس هستم😅😅 همانطوری که فهمیدید دوستم وقتی پیاده شده بود یادش اومد خلاصه برای من زنگ زد و پشت سر اتوبوس تا ترمینال اومدن و منو سوار کردن   از قضا توی همون اتوبوس یکی از اقواممون هم بود که تعارف کرد که برسونیمت و اینا، منم گفتم با دوستم میرم در صورتی که دوستم کنارم ننشسته بود و پیاده شده بودنمیدونم بنده خدا توی ذهنش چیزی دربارم گفت یا نه🙈🙈 بعدم که سوار شدیم کلی خندیدیم😅 و هر از گاهی یادش میارم که منو جا گذاشتی😄😃 🌟 @uniquran_shz
کانون قرآن و عترت دانشکده علوم قرآنی شیراز
🌟به مناسبت عید غدیر🌟 مسابقه‌ی #باهم‌بخندیم ✨ از خاطراتِ دانشجوییِ خنده دارِ شما دانشجویانِ عزیز😁
😁 🤩 💥 سلام آخرین روزای خوابگاه بود . تو اتاق دیگه هیچی برا خوردن پیدا نیمشد😝 یه روز جمعه بود و هیچکدوم از بچه های آس و پاس اتاق بووووق ناهار نداشتن...😂 همه کمد هارو زیر و رو کردیم یه مش عدس(به جا مانده از ترم ۳) با یکم رب کپک زده و یه خورده برنج مال دو ترم پیش پیدا کردیم😝🍽️ قرار شد بنده برم آشپزخانه و یک عدس پلو درست کنم... عدس و رب را قاطی کرده و گذاشتم کمی جوش بخوره تا اون عدسای ۳ ترم پیش یکم پخته شن😝😝😝 به یکی از بچه ها که اومده بود کمکم گفتم برو در قابلمه رو بیار 😟 ولی اون یه در دیگه اشتباهی آورد و چون کوچیک بود روی قابلمه چِفت شد و هر کاری کردیم باز نشد😢 چشمتون روز بد نبینه قابلمه رو آوردیم وسط اتاق با چوب و چماغ افتادیم به جونش ( حتی از اتاق های بغلی اومده بودن کمک😆) ناگفته نماند آشپز بیچاره از حرص چند تا قطره اشک هم ریخت🥺 ....پس از سختی های فراوان در قابلمه باز شد و همه خوشحال و خندان به آشپزخانه باز گشتیم تا بزنج هارو بریزیم تو قابلمه☺️ .... نزدیکای ظهر بود همه گرسنه و خسته چشم انتظار عدس پلو کذایی بودیم که ناگهان یک خبر ناگوار از آشپزخانه رسید و اونم سوختن غذای ما🥴 عدس پلوی با خاک یکسان شده بود😢 خلاصه در نهایت یه مش برنج سوخته و با بوی دود غلیظ شد ناهار اون روز ما....☺️ 🌟 @uniquran_shz
کانون قرآن و عترت دانشکده علوم قرآنی شیراز
🌟به مناسبت عید غدیر🌟 مسابقه‌ی #باهم‌بخندیم ✨ از خاطراتِ دانشجوییِ خنده دارِ شما دانشجویانِ عزیز😁
😁 🤩 💥 سلام سلام من اومدم یه خاطره کوچولو بگم براتون اگر توی اون لحظه بودید قطعا خیلی بیشتر جالب وخنده دار بود اما الانم بخندیدها ی بار توی خابگاه جشن بود. ازاین شربت هادادن ک رنگش زردهست. نفهمیدم انبه بودیاپرتقال. خلاصه من سرم درد میکرد ونرفتم. یکی ازبچه های اتاق که اصلا سابقه کار خیر درحق منو نداشت سه تا لیوان شربت توی ی سینی آورد گفت بیاعزیزم برات شربت آوردم. منم گفتم حتما راست میگه دیده سرم درد میکنه اذیتم نمیکنه. اول خودش یکی از لیوان هارو خورد که من مطمئن شم. یکیش هم داد به من. ای دل غافل ک همش نمک بود. خدامیدونه نمک کدوم بنده خدا بود ک سرش داده بود داخل این لیوانه ک آدم یادش شوره زار میومد.. اصلا هم نشد بخوری و رفت سطل زباله. 😁😁😁 🌟 @uniquran_shz
سلا رفقا🌸 ضمن تشکر از همراهی شما عزیزان و ارسال خاطرات زیباتون🙏✨ از عزیزانی که خاطره شون بارگذاری نشد(به دلیلِ رعایت نشدنِ یک سری قواعد یا طنز نبودنِ خاطره به دیدِ مسئول مربوطه) یا بالاجبار تغییراتی توش اعمال شد پوزش میطلبیم🙏 🌺همچنین لطفا تمام خاطرات رو مروری بفرمایید؛ ان شاءالله فردا نظرسنجی برای انتخابِ بهترین خاطره بارگذاری خواهدشد.✨ 🌟 @uniquran_shz