«خستهام از زندگی از مثل زندان بودنش
این نمایش درد دارد کارگردان بودنش»
ـ کاظم بهمنی
سیمین بهبهانی میگفت :
زیادی خوب بودن،
خوب نیست
زیادی که خوب باشی
دیده نمیشوی
میشوی مثل شیشه ای تمیز
کسی شیشه تمیز را نمیبیند
همه بجای شیشه
منظر ه ی بیرون را میبینند ....
وقتی زبان قادر به بازگو کردن دردهایت نیست!
چشمها سخن میگویند !
واشکها یاری میکنند!!
«با اشکها جنگیدهام، بر غصهها خندیدهام؛ از جیب آدمها کمی دیوانگی دزدیدهام!»
«چون زلف توأم جانا، در عین پریشانی
چون بادِ سحرگاهم، در بیسر و سامانی»
ـ رهی معیری