با خودم میگم که دیگه دارم بزرگ میشم دیگه خبری از ماجرا های ترسناک و زیبا نیست اما هر بار زندگی عجیب تر میشه و بعد از ماه ها درد هرگز احساس کنجکاوی و هیجانِ بیموقعام رو از دست ندادم.
آره میفهمم چی میگید، حرف زدن راه چارهست، ولی واقعا حرف زدن در مورد چیزی که بارها درموردش صحبت کردی خیلی مسخرهاس.
انسانهایی که زبان محبتشون،توجه به حرفها و جزئیاته،جوری که علایقت رو از بین حرفات بفهمن
وخوشحالت کنن،خیلی برام جذابن.
بندهی اون لحظهم که بعد از کارهام گوشی رو
چک میکنم، آدمهای موردعلاقم آهنگ، پیام
و عکسی فرستادن. توجههای کوچولو همیشه
برام قشنگ، دلچسب و باارزشه.
آب دستتونه بذارید زمین و از آدمای بلاتکلیف
فاصله بگیرید این آدما نه بدرد دوستی میخورن،
نه رابطه نه کار، هیچی مطلقا هیچی.
عمیقاً حوصله ناز کشیدن ندارم،تا هروقت دلتون خواست قهر باشید هروقت تمایل پیدا کردین حرف بزنید بیاید سراغم.