کداممان تنهاتریم؟ دختری که دیگر کسی را به زندگیاش راه نمیدهد؛ یا مردی که برایِ تجربۀ دوبارۀ آن بوسه، تمامِ دخترانِ شهر را امتحان میکند؟
الان تو یه حالتی هستم که باید یه چیزی به یه کسی بگم یا انگار منتظرم که یه کسی یه چیزی به من بگه و همهش قفل گوشی رو باز و بسته میکنم و دستم به هیچکاری نمیره و منتظرم.
کلاغایی که روی سیمای برق نشستن و مارو تماشا میکنن سالهاست میدونن جریان چیز دیگهایه.
همیشه زیادهروی میکنم، افراطی میکنم تو غصه خوردن، تو دوست داشتن، تو تلاش کردن، تو حرف زدن و همیشه بیش از حد نگران همه چی هستم.
ولی اسکار ناراحت کننده ترین مکانم میرسه به اون مکانی که وقتی ازش رد میشی کلی خاطره یادت میاد که همهی اون خاطرها با ذوق ساخته شده.