جوری که برای آرامشم میتونم خودمو از آدما جدا کنم ترسناک ترین چیز راجب منه،من میتونم تا حد مرگ دوستت داشته باشم و دیگه منو نبینی.
احساس میکنم دیگه قرار نیست هیچوقت ناراحت شم،انقدر که بعضی چیزا تا الان ناراحتم کرده،تهش دیگه قراره عصبی شم،اونم کوتاه.
فهمیده بود که باید کمتر به دل میگرفت و کمتر دلگیر میشد و کمتر رویِ کوچکترینرفتارو واکنش آدمها فکر میکرد فهمیده بود که دنیا آنقدرها هم جدی نبود که بخواهدبا تمام مسائل و رویدادها احساسی و عمیقبرخورد کند فهمیده بود کهخوشحالترینِ آدمها بیتفاوت ترینشان بود فهمیده بود چقدر بیهوده خودش را از فرصتهایِ خوشبختیِ بسیاری محروم کرده بود.
وقتی یه سؤتفاهم پیش میاد و تموم تلاشمو
میکنم که همه چیزو برات توضیح بدم نه ازت
ترسیدم نه میخوام چیزی رو بپوشونم نه نیاز
دارم خودمو به کسی ثابت کنم من فقط دارم
خودمو به آب و آتیش میزنم که بفهمی چقدر
برام مهمی.