در هیاهویِ زندگی دریافتم چه بسیار دویدنها که فقط پاهایم را از من گرفت در حالی که گویی ایستاده بودم. چه بسیار غصهها که فقط باعثِ سپیدیِ موهایم شد در حالی که قصهای کودکانه بیش نبود. دریافتم کسی هست که اگر بخواهد میشود و اگر نخواهد نمیشود؛ به همین سادگی. کاش نه میدویدم و نه غصه میخوردم.
تعریف کردن از آدما و ویژگی های مثبتشون
بیشتر از اونا به خودم احساس خوبی میده؛
خوشحال میشه و لبخند میزنه و ذوق میکنه
به خاطر یه تعریف کوچولو و احتمالا تا آخر
روز احساس خوبی نسبت به خودش داره.
دلم میخواد یه مدت هیچ باری روی دوشم نباشه نه درس خوندن نه تلاش برای ارتباط با دیگران نه تلاش برای ارتباط با خانواده فقط میخوام دراز بکشم رو تختم کتاب بخونم فیلم ببینم و از بطالت و هیچ کاری نکردن و نگران هیچی نبودن لذت ببرم.