دلم میخواد یه مدت هیچ باری روی دوشم نباشه نه درس خوندن نه تلاش برای ارتباط با دیگران نه تلاش برای ارتباط با خانواده فقط میخوام دراز بکشم رو تختم کتاب بخونم فیلم ببینم و از بطالت و هیچ کاری نکردن و نگران هیچی نبودن لذت ببرم.
امروز یکی بهم گفت تو از اون دسته آدمایی هستی که همیشه شادی ولی همیشه یه غمی درونت هست و سعی میکنی توی خودت بریزی و گاهی نتیجش میشه آسیب زدن به خودت.
آدما بزرگتر که میشن تنها هدفشون دوری از بقیست دایره ارتباطاتشون میشه اندازه نوک سوزن.
دلم میخواد اون آدمی باشم که وقتی حالت
خوب نیست بهش زنگ میزنی چون میدونی
میتونه درست کنه حالتو، یا وقتی یه خبر
خوب بهت رسید اولین نفر بهش خبر میدی،
چون مطمئنی اندازه خودت ذوق میکنه
براش، کسی که همیشه بتونی بهش اعتماد
کنی، میخوام اون آدمی باشم همیشه یادت
میمونه که کنارت بودم.
از آدمهای نصفه نیمه بدم میاد، تصمیمهای
نصفه نیمه، کارهای نصفه نیمه، حسهای
نصفه نیمه، موندنهای نصفه نیمه،حرفهای
نصفه نیمه،از همشون بدم میاد.